مرگ رضاشاه پهلوي
مرتضي ميرحسيني
بهار دو سال پيش، خبر متفاوتي توجه افكار عمومي كشور ما را به خودش جلب كرد. هنگام اجراي پروژه توسعه بخش غربي حرم عبدالعظيم بيلهاي مكانيكي، اتفاقي جسد رضاشاه را هم از زير خاك بيرون كشيدند و موضوع جالبي براي بحث ايجاد كردند. اين جسد مومياييشده به مردي تعلق داشت كه 16 سال پادشاه ايران بود و دو، سه سالي هم قبل از آن مرد اول اداره كشور شناخته ميشد. تا اينكه زبانههاي آتش جنگ دوم جهاني دامن كشور ما را هم گرفت و همزمان با هجوم تجاوزكارانه متفقين، دوره حكومت او هم به پايان رسيد. رضاشاه مردي بلندبالا و پرطاقت بود و از عياشي و هرزگي كه همچون عادتي فراگير ميان اعضاي طبقه حاكم رواج داشت ،پرهيز ميكرد. سرباز شجاع و لايقي بود و در فرماندهي هم كفايت و كارداني داشت. اما نه محترم بود نه با ادب. تقريبا هر بار كه عصباني ميشد به همه كساني كه اطرافش بودند فحش ميداد. حريص و مالاندوز هم بود و در سالهاي نهچندان طولاني سلطنت خود املاك و زمينهاي مرغوب زيادي را، به ويژه در مازندران از صاحبانشان غصب كرد و به نام خود زد. در سايه نظم و امنيتي كه ايجاد كرد شهرنشيني و بهداشت عمومي و حملونقل توسعه چشمگيري يافت و شرايط تحصيل و سوادآموزي براي بخش بزرگي از جامعه آن روز ايران فراهم شد. البته درنهايت از همه، چه بيسواد و چه تحصيلكرده اطاعت بيچونوچرا ميخواست و تفاوتي ميان كشور و پادگان نظامي قائل نميشد. عموم پرورشيافتگان نظام آموزشي آن سالها، حتي پيش از پايان دوره تحصيل در نوكري براي قويتر و زورگويي به ضعيفتر متخصص ميشدند و هركدام مثالي ملموس از اعضاي جامعه استبدادزده بودند. به معني واقعي كلمه و حتي پيش از شروع رسمي سلطنتش، دهان مخالفان و حتي منتقدان دلسوز را بست و تفكر و انتقادي و آزادانديشي را سركوب كرد. اواخر تابستان 1320 از مقام شاهي كنارهگيري كرد و حتي مجبور به ترك تهران شد. مدتي در اصفهان ماند و پس از آن از طريق يزد و كرمان به بندرعباس رفت و سوار بر يك كشتي باري انگليسي، همراه با جمعي از اعضاي خانوادهاش راهي جزيره موريس در جنوب غربي اقيانوس هند شد. تحمل زندگي در هواي گرم جزيره موريس را نداشت و مدام نارضايتي خود را از اقامت در چنين جايي ابراز ميكرد. سرانجام به واسطه پسرش، اجازه انگليسيها را براي ترك جزيره گرفت و به ژوهانسبورگ در آفريقاي جنوبي رفت. سال 1323 در چنين روزي، همان جا درگذشت. جسدش را به مصر بردند و به امانت آنجا نگه داشتند. چند سال بعد محمدرضاشاه شرايط انتقال جسد به ايران و خاكسپاري آن را در حرم حضرت عبدالعظيم مهيا كرد.