• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4704 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۷ مرداد

برساخت انسان-تبليغ در نظام فرهنگ و هنر/1

جلوه‌اي نو از دلِ تاريكي

عباس جمالي

سپهر فرهنگي هميشه حد و مرزهاي مبهمي دارد، چراكه با رفتار انساني قوت و معنا مي‌گيرد. رفتار انسان هم متاثر از ميدان‌هاي گوناگون اجتماعي بوده است، چراكه هر بار انسان به هر دليلي كنشي را انجام مي‌دهد در ميداني از ميدان‌هاي اجتماعي قرار مي‌گيرد. سزاست كه انسان در پي تغيير‌هاي بنياني به كجايي‌اش در سپهر فرهنگي‌اش بينديشد. اينچنين كه امروز سپهر فرهنگي چه در كشور ما و چه در جهان در تبليغ موجودي كه شايد بشود آدم- تبليغ خواند دست به كار است. آدمي كه در سپهري تبليغاتي خودش را مي‌يابد و چيزي جز وانمودن ندارد. وانمودن به احساسي از خوشبختي و سلامتي و زيبايي كه هر سه را در ضميمه يا با چيزي قرار مي‌دهد كه مي‌خواهد مبلغش باشد. تنها اين سازوكار در شوهاي تبليغاتي نيست، بلكه آن شوها، تيزرها و ادوات تبليغاتي هم نمودي از اين جهان در حال توسعه هستند. جهان آدم _ تبليغاتي مدام در الگوهايش تاكيد بر ستروني هر معنا يا خيالي جدا از آن جهان دارد و سپهر فرهنگي‌اش در عين تبليغ بي‌معنايي بر كاركردي از معنا انگشت مي‌گذارد. معنا تنها كاركردي كه دارد در خدمت چيزي بايد تعريف بشود. اين در خدمت بودن آن امر والايي است كه براي ادامه دادن اين جهان ضروري است. آن امر والا چيزي نيست جز اشكالي از تهي‌انگاري همراه با خوش‌باشي منفعت‌طلبانه كه همه اين خوي‌ها در سپهر فرهنگي بدل به رفتاري با آداب ويژه‌اي مي‌شوند. آداب ويژه‌اي كه هر بار انسان را در مصاف با هر رفتاري دچار وجدان معذب مي‌كند. وجدان معذبي كه در بيرون از خود مبلغ يك آزادي بي‌‌قيد است، اما به درون هميشه تنبيه‌گر و آمرانه مي‌پرسد چرا در اين قاب عمومي قرار نگرفته‌اي. درست به تعويق انداختن ارضايي رهاكننده از ويژگي‌هاي اين سپهر فرهنگي است. شما هميشه ايگوي سر در گم و فربه‌تان را در رقابتي با چيزي مايل مي‌كنيد كه هيچ‌گاه وجود خارجي جز در سرمايه ندارد. فانتاسم معذب‌كننده اين جهان هميشه سركش و در غياب به سر مي‌برد. آنچنان كه در سپهر فرهنگي ما با چيدماني از رويدادها روبه‌رو هستيم كه دستگاه‌هاي تبليغاتي‌شان بايد مدام آنها را باد كنند، ورز بدهند تا در عرصه تماشا فربه شوند تا به چشم گشاد و بزرگ بيايند. اين نمايشي است كه نظام بازار هر بار بايد تدارك ببيند تا آدم _تبليغ از سرگرمي و خوشايندي باز نماند. بي‌پرسش تنها كشتگاه نظام بازار قرار مي‌گيريم و در نمايشي رقت‌انگيز مي‌دويم تا به آن چيزي كه نخواهيم رسيد، برسيم.
آنچه روشن از كار مي‌افتد، ضرورت وجودي چيزهاي حياتي است. چنانكه ما بدون هيچ رقت و هراسي بار ديگر از خود مي‌پرسيم چرا بايد بنويسيم، چرا بايد تئاتر اجرا كنيم، چرا بايد نقاشي بكشيم. اين پرسش‌ها به قول هايدگر به مثابه انگشتي زير ساطور دوباره ما را مواجه مي‌كند با هيبت و هيئت وجودي چيزها در برابرمان. ضرورت حياتي اين كارها براي من و نياز شدت يافته هر كس به چنين كارهايي مي‌تواند مقوم جهيدن از نظام سركوبگر بازار باشد، چراكه ميل به حيات هميشه در خودانگاره‌اي از رهايي‌بخشي دارد. به همين علت نظام‌ها آن را به سرعت به ميلي اقتصادمحور تقليل مي‌دهند، آنچنان‌كه ديگر براي هر عقل سليمي روشن است بخش عمده‌اي از حيات وجودي شما در گرو حيات اقتصادي شماست. روشن است اين امر تا چه حد و بي‌رحمانه و آمرانه فانتاسم‌هاي نظام بازار را ترويج مي‌دهد.
اينچنين است كه نبايد در عرصه عمومي رويداد‌ها را منفك از هم بلكه در ادامه و قوام و شدت يكديگر بايد تعريف كرد. چنانكه حقوق عقب‌افتاده كارگران و رقابت فعالان فرهنگي در حضور در تيزرهاي تبليغاتي و اينكه كاراكترهاي فضاي مجازي با برچسب‌هاي هنري وارد سپهر فرهنگي ما مي‌شوند همه جز تاكيدي بر فراگيري نظام بازار ندارد (جالب آنكه اين وجه مدرنيته هميشه به خاورميانه مي‌رسد. متوحش، عقيم و برده‌كننده) آدم _تبليغ يا در الگوهايي قرار مي‌گيرد يا در پي الگوهاست تا خيال خرامان نظام‌ها را تحقق بخشد. جهيدن از اين صف شايد نگاه دوباره به بخش تيره و تار مساله است. همان بخشي كه توسط رسانه‌هاي داخلي و خارجي صداي‌شان قاچاق مي‌شود و شايد بهتر است بگوييم دهان‌ربايي مي‌شوند، دهان (صداي) آنها ربوده مي‌شود بي‌اينكه چيزي از وجودشان به نمايش درآيد، چراكه وجودشان نافي همان نظامي است كه رسانه‌ها در آن برپا هستند، چراكه فانتاسم خوشبختي و سلامت و زيبايي در رقابتي بين شبكه نسيم و من و تو هميشه جريان دارد. هر دو مدل از يك ميزانسن واحد تبعيت مي‌كنند. كاشف چيزي هستند كه از پيش ساخته‌اند؛ آدم _ تبليغ. ولي آنها كه در اين قاب عمومي جاي ندارند هميشه نيرويي براي جهيدن و برهم زدنش درون خود پرورده‌اند. زباني كه بايد براي اين دهان‌هاي ربوده شده ابداع شود كه جدا از اعتراض وجودشان را نيز شامل شود. زباني غير رسمي و در تضاد با افق‌هاي منفعت‌طلبانه زبان‌هاي رسمي، چراكه زبان‌هاي رسمي هميشه جهان را در نظمي موقرانه توجيه مي‌كنند. هر چند شايد به نظر برسد كه چالش يا نقدي هم در كار است. رفتاري توجيه‌گرانه با به كارگيري همان ساز و كار دال و مدلولي شناخته شده. سازوكاري كه جز حراج دال‌ها و فروش آنها به رسانه‌ها كاري ندارد. رسانه كردن هنر، هنر را دوباره در سپهر همان نظام تخطئه‌كننده قرار مي‌دهد. هر بار با ابداعي در سپهر فرهنگي مرزهاي تعريف‌كننده و محدودكننده اين سپهر را به هم مي‌ريزد و ما با جلوه‌اي تازه ظهور يافته از دل تاريكي روبه‌رو مي‌شويم و چنانكه دل تاريكي مبهم است، ابداعات فرهنگي و هنري كه از دل تاريكي مي‌آيند نيز هميشه ميزاني از ابهام خواهند داشت.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون