زمين لرزه گلباف و سيرچ كرمان در سال بحراني 1360
مهدي زارع
در سال 1360 دو زمينلرزه مخرب به فاصله زماني 47 روز در استان كرمان رخ داد و باعث تخريب مناطق گلباف، سيرچ و چهارفرسخ شد. زمينلرزه اول در روز 21 خرداد 1360 ساعت 7و 24 دقيقه صبح با بزرگاي 6.7 با گسلش سطحي به طول 16 الي 20 كيلومتر در راستاي شمالي جنوبي و در راستاي گسل شناخته شده گلباف همراه بود. در اثر آن شهر گلباف ويران شد و 1100 نفر كشته و 4000 نفر زخمي بر جاي گذاشت. دقيقا 46 روز پس از آن در ساعت 20:52 روز سهشنبه 6 مرداد 1360 زلزلهاي موجب ويراني سيرچ و چهارفرسخ شد و 1300 نفر كشته و و حدود 5000 نفر زخمي شدند و 85 درصد شهر هم تخريب شد. زلزله سيرچ 20و52 دقيقه عصر رخ داد و موجب گسلش سطحي به طول حدود 65 كيلومتر شد. اين زلزلهها در بحبوحه تحولات مهم سياسي خرداد تا مرداد 60 رخ داد. 30 خرداد 1360 سالروز شورش مسلحانه سازمان منافقين، 31 خرداد 1360 رأي مجلس شوراي اسلامي به عدم كفايت سياسي رييسجمهور وقت بنيصدر و در همان روز شهادت دكتر مصطفي چمران وزير دفاع در جبهه دفاع مقدس، ششم تير ترور آيتالله خامنهاي امام جمعه تهران و نماينده امام در شوراي عالي دفاع و هفتم تير انفجار تروريستي در محل حزب جمهوري اسلامي به دست منافقين و شهادت آيتالله بهشتي و يارانش، دوم مرداد دومين دوره انتخابات رياستجمهوري ايران و انتخاب محمدعلي رجايي به عنوان دومين رييسجمهور و ۸ شهريور شهادت رجايي رييسجمهوري و باهنر نخستوزير به همراه گروهي از اعضاي هيات دولت در انفجار دفتر نخستوزيري. اينها مهمترين اتفاقات سياسي و نمادي از ناپايداري سياسي در حوالي قبل و بعد از رخداد زلزلههاي گلباف و سيرچ كرمان و در كشوري است كه همزمان درگير جنگ تحميلي ارتش بعثي عراق هم بود. در اين صورت ميتوان تصور كرد كه اين دو زلزله و مديريت سانحه با چه چالشها و سختيهايي در آن بهار و تابستان سال 60 رخ داده است. منطقه گلباف و سيرچ در استان كرمان محل رخداد زمينلرزههاي مهمي در قرن بيستم بوده است. زلزله 14 تير 1327 گلباف، زلزله 12 شهريور ماه 1348 سيرچ، زلزله 21 خرداد ماه 1360 گلباف، زلزله 6 مرداد ماه 1360 سيرچ، زلزله 29 آبان ماه 1368 جنوب گلباف، زلزله 23 اسفند ماه 1376 گلباف، زلزله 28 آبان ماه 1377 شهداد و زمينلرزه 12 دي ماه 1377 گلباف. به ياد دارم كه صبح روز 6 دي ماه 1382 و حدود 26 ساعت بعد از رخداد زلزله 5 دي ماه 82 بم خانمي از تشنگي در جلوي مسجد جامع بم بيتاب بود و در همان كنار خيابان جنازههايي كه لاي پتوها پيچيده شده و... از ميان آوارهاي ريخته شده در كوچهاي عبور كرديم و رسيديم به حسينيهاي كه حالت يك سالن سوله را داشت و پيرمردي در جلوي در ايستاده بود و اجازه ورود به داخل حسينيه را نميداد. جلو رفتيم، مسوول تيم شناسايي، آقاي دكتر عشقي گفت كه ما از پژوهشگاه بينالمللي زلزله هستيم و در تيممان متخصصان حاضرند و در حال بازديد تخصصي، اگر اجازه دهيد ما به داخل بياييم و از نظر فني هم بازديدي از حسينيه داشته باشيم. پيرمرد با اين سخنان نرم شد و در را گشود و فقط به تيم ما اجازه ورود داد و بلافاصله پس از ورود ما با خونسردي(ظاهري) و تسلط، شروع به تعريف كرد كه «بله! من خودم بازنشسته وزارت كشور هستم و در زلزلههاي خرداد و مرداد 1360(گلباف و سيرچ) از بچههاي استانداري كرمان بودم كه به مهندس مرعشي، استاندار وقت كرمان در بازديد و رسيدگي به وضع مناطق زلزلهزده گلباف و سيرچ كمك ميكرديم و كاملا با كارهاي شما كه جنبه فني و تخصصي دارد و در حال مطالعه منطقه هستيد، آشنايي دارم... و البته... اينجا هم حسينيهاي است كه من متولي آن هستم و...». ناگهان بدون اينكه توالي جملاتش قطع شود و همان طور پيدرپي كه توضيح ميداد به سمت چپ خودش و به سوي كارگري كه مشغول كندن زمين كف حسينيه در حدود 5-4 متري او بود، اشاره كرد و گفت:...«بله! و... اين هم جنازههاي دخترم و دامادم هست كه تا صبح زنده بودند(... و ناگهان به شدت زد زير گريه... و همان طور كه زار زار ميگريست، ادامه داد:...) تا صبح با بچهام صحبت ميكردم... ولي صبح هر دو كه مجروح بودند، كشته شدند... حالا هم مشغول تدفين هر دو هستيم» و ما هم به شدت متاثر شديم. من شوكه شده بودم كه اين بنده خدا كه ابتدا ظاهرا خيلي مسلط و سر حال از سوابق كاري خود در زلزلههاي گلباف و سيرچ سخن ميگفت حال ناگهان از نظر عاطفي و رواني فروريخت. و اين تراژدي مردمان كرمان همچنان با زمينلرزهها ادامه دارد.