خبرنگار؛ هدهد سليمان
علي صارميان
يا گنجشك شكار؟
هنوز صداي خويشاوندم محمود صارمي را ميشنوم. مرگش را به نام روز خبرنگار گذاشتند و از علت مرگش نپرسيدند. بماند در گردن آن كس كه مسوول بود و سوالش را انكار كرد تا قيامت. خبرنگار يك هدهد سليمان نيست. او جاني عميق در جهت آشتي ناسازههاي جهان دارد. نگهبان خير جمعي و سعادت مردم است در اين سالها اما بايد نگران جان و نان خود باشد. اگر سالها پيش ميانجيگر ميان دو جنگجو بود، حالا از دوست مشت ميخورد. در سالهاي اخير سه نوع اهل رسانه داشتهايم؛
طيف اول فداييان حقيقت و نقادان زشتيهاي جامعه. آنها قدرت تغيير واقعيتها را به نفع حقيقت و خير عمومي براي مردم و جامعه در خود ميبينند.
طيف دوم: آنها گريمورند. گريم چهره سازمانها و ارگانها و مزلفات دولتها و سازمانها و قوا هستند. آنها نانشان را از لابي با قدرتمندان و ثروتمندان درميآورند. شرافت اين گروه اندك و وقاحتشان بسيار. آنها روابط عمومي به شكل بد ايرانياش هستند. شرافتي ندارند.
طيف سوم: آنها ماشينند. پشت خبرشان فلسفه و شرافتي نيست. آنها دنبال اينترستينگ و امور پربازديدند. شرط خير عمومي و اخلاق را حذف كردهاند.
طيف اول خبرنگارانند. حيفند. كاش گنجشك شكار هر ميلي نشوند. آنها خير عمومي را توسعه ميدهند و حتي شكارچي و خانوادهاش نيز بهرهمند از اين خير خواهد بود.
در روز خبرنگار آرزو دارم طيف اول منقرض نشوند تا اين حرفه شريف به هدهد سليمانهاي زمان گرفتار نگردد.
نوشتن و خلق كردن آرزوهايي پيش چشم مردم است، همانها كه كسي فكر نميكند، روزي محقق شوند. غلبه بر كابوسهايي است كه مردم گرفتار آنها هستند. يافتن و باز كردن دري بسته در بنبست است. اين دست روزنامهنگار و خبرنگاران است كه در را ميگشايد. رفيق و برادري چون صارمي كه در مزارشريف در مقابل اژديهاك بد طينت در آخرين لحظات عمر و حرفهاش بود؛ پرسيد: من چه وظيفهاي دارم، سوال همه دورانها را پرسيد. خبرنگار چه وظيفهاي دارد و دستگاه قدرت چه پناهي به او ميدهد؟ اين سوال را مكرر بايد پرسيد. روز مردان و زنان رفيق شبيه اوست. در هر كجا كه هستند و به هر مليتي و در هر مكاني ولو خاطره تلخ يك زندان. روزشان بر شما و من فرخنده باد. اميد است عيدغدير، گشايش كارها و گرفتارانشان باشد. خاصه مدير اين روزنامه كه در روز خبرنگار، كسالت زمانه به جان خريده است.