سينما و بهداشت رواني
طهماسب صلحجو
راويان اخبار و ناقلان آثار و طوطيان شكرشكن شيرين گفتار در فضاي مجازي چنين روايت كردهاند كه ويروس كرونا اولين بار، دسامبر 2019 (آذر ماه 1398 خودمان) در شهر ووهان چين شناسايي شد و خيلي زود به جهانگشايي پرداخت و از همه جا سردرآورد. اصلا معلوم نيست، اين ويروس بيپدر و مادر چه جوري پا به عرصه وجود گذاشت و جهان و كار جهان را كه به گفته خواجه حافظ شيرازي «هيچ در هيچ» بود، پيچ در پيچ كرد. به دست مردم بيچاره كاسه چه كنم! چه كنم! داد و سوداگران فرصتطلب و قارونهاي زرپرست را به نان و نوايي و ثروتي بادآورده رساند كه اين يكي اصلا مهم نيست. تا بوده همين بوده ... از همه بدتر بساط سينما را بدجوري برهم زد. هر سال تا اين موقع چند تا جشنواره برگزار ميشد، جايزه ميدادند. كف ميزدند. هورا ميكشيدند. سالنهاي سينما بروبيايي داشتند. چند تا فيلم ركورد فروش ميشكستند و... خلاصه هر چه بود با سينما خوش ميگذشت و... حالا نميدانم؛ «به كجاي اين شب تيره بياويزم قباي ژنده خود را...» زنداني خود خواسته خانهنشينم. افسرده دلم. افسرده دل افسرده كند انجمني را. يعني واگير دارد. بر صفحه تلويزيون اخبار و آمار مرگ و مير كرونا زدهها را ميشنوم. دم به دم مسوولان وظيفهشناس رعايت پروتكلهاي بهداشتي؛ شستن دست و زدن ماسك و فاصلهگذاري اجتماعي را گوشزد ميكنند. هرچند، حرفشان درست و از سر دلسوزي است. اما ناخواسته بر نگراني و اضطراب عزيزان بيننده و شنونده دامن ميزنند. ششدانگ حواسها به بهداشت جسماني مردم است. پروتكلي براي بهداشت رواني نيست؟ چرا هست. سينما حال آدم را خوب ميكند. تماشاي فيلم نشاطآور است براي همه، از كودكان خردسال تا پيران كهنسال. فيلم هر چه باشد، حال ميدهد. عامهپسند و نخبهپسندش فرقي نميكند. سينما، سينماست. «گروهي اين و گروهي آن پسندند» اهميت در نگاه شماست. ارزش فرهنگي سينما در همين بحرانها نمودار ميشود. يك نمونهاش را از سي و چند سال پيش به ياد دارم. سالهاي جنگ و تهديد موشكباران تهران بود كه فيلم «اجارهنشينها» اثر ماندگار داريوش مهرجويي اكران عمومي شد و مردم با همه گرفتاريهاي آن روزگار به استقبالش شتافتند و حسابي از ته دل خنديدند. هرچند برخي سخت ميگرفتند كه الان وقت خنده نيست، جنگ است. اما «اجارهنشينها» توانست زهر اضطراب جنگ را خنثي كند و همچنان تا به امروز به عنوان بهترين كمدي تاريخ سينماي ايران محترم بماند، چون سازندگانش نقش اجتماعي سينما را در زدودن بحران رواني جامعه درست فهميده بودند. كاش ميشد سينما را دوباره راه انداخت و همراهش از تهديد رواني كرونا در امان ماند وگرنه كرونا هم گورش را گم كند و برود، ترساش بر جانها خواهد ماند. زبانم لال روم به ديوار، كمكم به سالگرد تولدش نزديك ميشويم. چندماه ديگر اين ويروس لاكردار يكساله ميشود. انشاءالله زودتر خبر مرگش را بياورند. وگرنه ناچاريم برايش ويژهنامه سالگرد تولد در بياوريم و يكساله شدنش را عزا بگيريم و خانم باباخاني از من بخواهد كه چيزي درباره كروناي يكساله بنويسم. خدا آن روز را نياورد. آمين يا ربالعالمين.