معدن شاهوار؛ موردِ نمونهوار توسعه ناپايدار
عباس محمدي
دستاندركاران طرحهاي اقتصادي بيضابطه و مخرب، در بسياري موارد زيركانه كنش مدافعان محيط زيست را در برابر «توسعه» قرار ميدهند و ميگويند كشور نياز به اشتغال و توليد دارد. گذشته از آنكه خودِ توسعه و اينكه بشريت چقدر نياز به افزايش توليد دارد، محل بحث است، موضوع اما اين است كه در كشور ما توليد ثروت به بدترين شكل ممكن و درواقع با «سرزمين فروشي» حاصل ميشود. استخراج نفت و گاز در زيستگاههاي حساس مانند تالابها، برداشت سنگ از كوه يا شن و ماسه از بستر رودخانه، و زيرورو كردن كوهستان براي توليد آلومينيوم (كه در كوه شاهوار صورت ميگيرد) بارزترين صورتهاي سرزمينفروشي (سرمايهخواري) هستند. معدنكاريهاي بزرگ و ديگر دستكاريهاي شديد روي پوسته زمين، بهتعبير نادر ضرابيان كنشگر پرتلاش محيط زيست، كندن «پوست» زمين است؛ همانگونه كه اگر به پوست يك موجود جاندار آسيب برسانيم، تمامي سازوكارهاي حياتي آن مختل ميشود، زيرورو كردن عميق پوسته زمين هم زمين را بيمار ميكند.
در كوهستان شاهوار، برداشت سنگ به ميزاني باورنكردني و از ارتفاع حدود هزاروهشتصد متر تا بالاي سه هزار متر و در شيبهايي كه در بعضي نقاط به حدود پنجاه درجه ميرسد، انجام ميشود. شيب زياد خود سبب افزايش اثر تخريبي ميشود، چرا كه وزن لايههاي بالا خاك را به پايين ميراند و گاه تا چندين برابر آنچه كه برداشت ميشود، جابهجايي و تخريب جبرانناپذير رخ ميدهد. ميگويم «جبرانناپذير» به دليل آنكه زير پوسته برداشتشده كوه، سنگ و خاك مرده قرار دارد كه حيات يافتن آن در مقياس عمر نسلها هم امكان ندارد و شايد نيازمند گذشت دورههاي زمينشناختي باشد. اتفاق ناگوار ديگري كه با دستكاري عميق و گسترده در پوسته زمين روي ميدهد، آزاد شدن كربن است كه سبب گرم شدن زمين و درنتيجه موجب افزايش تبخير ميشود. همچنين با نابود شدن پوشش گياهي، جذب بارشهاي آسماني مختل و در نتيجه وضع منابع آبي خراب ميشود. علاوه بر اينها، تخريب لايههاي زمين سبب رها شدن عناصر سنگين مانند سرب، نيكل، آرسنيك، و كرُم كه در حفرههاي ميان سنگها محبوس هستند ميشود. اين عناصر، هوا و آب را سمي ميكنند و براي انسان بهشدت خطرناك هستند.
اما، از اين نكتههاي بديهي كه بگذريم، خراب شدن كوهها كه زشت شدن «چشماندازهاي سرزميني» را در پي دارد، بهويژه تخريب كوههاي شاخصِ مشرف به منطقههاي حساس و پررفتوآمد، يك اثر روانشناختي زيانبار دارد و آن اينكه دلبستگي به سرزمين را كم ميكند. امروزه در ايران، با يكجور بياعتنايي به سرزمين پدري و علاقه به گريز از ميهن روبهرو هستيم كه روزبهروز هم بيشتر ميشود و نمود آشكار آن را در پديده مهاجرت نخبگان ميبينيم. به نظر من، يكي از مهمترين چيزهايي كه شخص را علاقهمند به ميهن ميكند، زيبايي طبيعي محيطِ دوروبر است؛ همه ما، بخشي از بهترين خاطرههامان مربوط است به تصويرهايي كه از دوران كودكي و نوجواني از خانه پدري و چشماندازهاي اطراف شهر يا روستاي زادگاه در ذهن داريم. تخريب چشماندازهاي آشنا، شخص را از محيط بيزار ميكند و ميل به گريز از اين فضاي بههمريخته را افزايش ميدهد. هركس كه ميخواهد دلبستگي خود را به يك روستا، شهر، يا كشور بيان كند، معمولا نخستين چيزي كه در وصف آنجا بر زبان ميراند، سرسبزي و زيبايي و پاكيزگي كوه و دشت و ديگر محيطهاي طبيعي آن سرزمين است. اما، يكي از آزاردهندهترين جاها براي ديدار، محيط معدنهاي روباز است كه در آن خاك لختِ بيگياه، ماشينآلات وحشتآفرين، سروصداي بالاتر از حد تحمل، گردوخاك خفقانآور، و چهره غمزده يا خشونتديده كارگران، سيماي دوزخ را مجسم ميسازد. شاهوار، بلندترين كوه شاهرود است و قله و دامنهها و روستاهاي باصفاي آن: نكارمن، تاش، و موجن، اجزاي پديدآورنده چشماندازِ سرزميني يك منطقه بزرگ بوده و هستند. اين كوه، همچنين تأمينكننده آب چندين جويبار و رود و تغذيهكننده مهم آبهاي زيرزميني دشت شاهرودو... و البته عنصر اصلي در تجسم خاطرههاي شورانگيز منطقه است. معدن بوكسيت شاهوار كه يكي از بدترين معدنهاي فعال ايران از حيث ارتفاع و شيب تخريب است، گويا نابودسازي جبرانناشدني فضاهاي دلانگيز منطقه شاهرود را هدف قرار داده و از اين حيث سبب قطع علاقه مردم به سرزمين پدري و يك عامل گريز سرمايههاي اجتماعي است. با توجه به اين نكته ضرورت دارد كه اين معدن بهكلي تعطيل شود و در جهت احياي وضعيت طبيعي آن كوهستان، تا جايي كه امكان دارد، تلاشهايي صورت گيرد.
مدير گروه ديدهبانِ كوهستانِ انجمن كوهنوردان ايران