در اينكه زندگي امرور بشر بدون بهرهبرداري از منابع و معادن نه تنها امكانناپذير كه حتي قابل تصور هم نيست، جاي شك و شبههاي وجود ندارد. مصرفگرايي افسارگسيخته موجب شده تا ضريب وابستگي زندگي بشر امروزي به منابع موجود در طبيعت به شدت افزايش يابد و اين روند و روال جاري، گريز و گزيري از بهرهبرداري از زيرساختهاي زمين باقي نگذاشته است. اما ضروري است تا در نظام بهرهگيري از اين زيرساختها، برخي از اصول و مباني بنيادين مرتبط با پايداري و سلامت محيط زيست و منابع طبيعي را رعايت كنيم. اگر غير از اين باشد «بهرهبرداري» را به «بهرهكشي» تبديل كردهايم و فرجام بهرهكشي نيز جز خسران و ايجاد آسيب در ساختارهاي طبيعت و جوامع حياتي وابسته به آن نخواهد بود. در مورد گره كور و استخوان در گلو مانده معدن بوكسيت تاش در بلنديهاي شاهوار، سالهاست كه جايگزيني «بهرهبرداري» با «بهرهكشي» براي هر غيرمتخصص غيرمغرض و روشن ضميري آشكار شده و در اين خصوص بارها نوشته و گفته شده است. اكنون كه كشاكش موافقان و مخالفان بازگشايي اين معدن «استثماربنيان» به دور جديدي كشيده شده و سازمانهاي مردمنهاد زيست محيطي و منابع طبيعي منطقه در جبهه پاسداري از اين بلندترين چكاد البرز شرقي و بزرگترين كانون آبساز استان سمنان و البته اين بار با پشتوانه و همراهي مسوولان و تصميمسازان منطقه همچنان ميكوشند، واكاوي و شفافسازي چندين نكته پيرامون برخي ابهامات و تبليغات سوء پيرامون اين معدن با هدف دست يافتن به قضاوتي عادلانه و منصفانه و در نهايت اخذ بهترين تصميم براي آغاز فعاليت دوباره يا تعطيلي دايم اين معدن ضروري است.
پرده نخست؛ آغاز كاري گره خورده با تخلف
شركت آلوميناي ايران در سال 1397 و پس از فشار افكار عمومي اقدام به تدوين و انتشار گزارش ارزيابي و مديريت زيست محيطي معدن بوكسيت تاش كرد. يعني حدود 4 سال پس از آغاز استقرار و بهرهبرداري از اين معدن با اين توجيه كه به «دليل واقع نشدن محدوده معدن كاوي در مناطق چهارگانه تحت مديريت سازمان حفاظت محيط زيست، نيازي به ارايه پيوست زيست محيطي نبوده». اما بايد گفت كه بر اساس آييننامه ارزيابي زيست محيطي مصوب 03/11/90 هيات وزيران «برخي طرحهاي بزرگ معدني مستقر در خارج از مناطق چهارگانه نيز مشمول مطالعات زيست محيطي موضوع آييننامه مذكور ميشوند و گزارش ارزيابي آثار زيست محيطي طرحهاي معدني بايد در كارگروه ماده 2 مستقر در سازمان حفاظت محيط زيست بررسي شود.» بنابراين ميتوان دريافت كه اساس و بنيان اين فعاليت معدني از همان روز نخست استقرار در بلنديهاي تاش با «تخلف» همراه بوده است. لازم به ذكر است كه گزارش ارزيابي زيست محيطي تدوين شده نيز در 5 بند از سوي كارشناسان مركز پژوهشهاي مجلس شوراي اسلامي به لحاظ فني به چالش جدي كشيده شد.
پرده دوم؛ آدرس غلط يا مطالعات ناقص؟
بهرهبرداري از مجتمع كارخانجات آلوميناي ايران كه به نيكي سهمي بيبديل در توليد آلومينيوم و تامين نياز كشور به اين فلز استراتژيك و پركارد همچنين نقشي پررنگ در ايجاد اشتغال براي گروهي از هم ميهنان داشته در سال 1375 آغاز شد. اين در حالي است كه نخستين اقدام به بهرهكشي از معدن بوكسيت تاش در بلنديهاي شاهوار در سال 1393 و همان طور كه اشاره شد بدون هيچ گونه مطالعه و ارايه پيوست زيست محيطي رخ داده است. اصولا تامين خوراك مورد نياز واحدهاي بزرگ صنعتي در فاز صفر مطالعاتي صورت ميگيرد. در خصوص مجتمع بزرگ آلوميناي ايران در شهر جاجرم نيز بيشك پيش از جانمايي، طراحي، تخصيص بودجه، كلنگزني و اقدام به ساخت و بهرهبرداري مجتمع چنين برآوردي بايد صورت ميگرفت. اما همان طور كه اشاره شد بين آغاز بهرهبرداري از اين مجتمع تا استخراج بوكسيت از معدن تاش، بازه زماني به درازاي 17 سال خودنمايي ميكند. اين اختلاف زماني پررنگ ميان آغاز بهرهبرداري از مجتمع آلومينا در جاجرم با «بهرهكشي» از معدن بوكسيت تاش اين پرسش را ايجاد ميكند كه اگر اين معدن پس از گذشت 17 سال از آغاز به كار واحد توليدي- صنعتي مذكور كشف و شناسايي نشده بود، تكليف ميليونها دلار سرمايهگذاري صورت گرفته در اين مجتمع چه بود؟ لازم به ذكر است، پايگاه اينترنتي شركت آلوميناي ايران در بخشي از معرفي اين مجتمع و معادن وابسته به آن اذعان دارد كه؛ «مطالعات اكتشافي زمينشناسي معادن بوكسيت جاجرم كه در 10 كيلومتري شمال شرقي جاجرم در استان خراسان شمالي واقع شده، نشاندهنده اين حقيقت بود كه ميزان ذخيره بوكسيت جاجرم به اندازه كافي مناسب است كه ايجاد كارخانه تصفيه آلومينا را توجيه كند» بنابراين درمييابيم كه همه دست و پا زدنها و تلاشهاي شركت آلوميناي ايران براي تداوم معدنكاوي در تاش فاقد هر گونه پشتوانه منطقي و محاسباتي ميباشد. به بيان ديگر برخلاف اظهارات مصرح برخي مديران اين شركت «حيات آلوميناي جاجرم وابسته به معدن تاش» نيست و تلاش مسوولان اين شركت براي گره زدن حال و آينده صنعت آلومينيوم كشور با تداوم فعاليت مهدن بوكسيت تاش، اقدامي فاقد توجيه و پشتوانه محاسباتي است. حقيقت ماجرا صرفا در عيار به نسبت بالاي بوكسيت تاش نهفته كه هزينههاي استخراج و پالايش و در نهايت قيمت تمامشده محصول را كاسته و سود سرشاري را از قِبل اين كانسار كشف شده با عيار بالا نصيب شركت بهرهبردار ميكند. اگرچه اين سود به قيمت تخريب سرچشمهها و كانونهاي آبساز دشتهاي شاهرود و بسطام و تخريب و ناامني زيستگاه گونههاي حيات وحش، نابودي ميليونها تن خاك ارزشمند، نارضايتي عمومي مردم بومي و... باشد. به بيان ديگر «شاهوار» قرباني عيار و خلوص بالاي بوكسيت اندوخته در دل خود شد چراكه بر خلاف تبليغات صورت گرفته در خصوص وابستگي كشور به اين ماده معدني، معادن و ذخاير اثبات شده فراواني از بوكسيت در اقصا نقاط كشور شناسايي شده كه به راحتي ميتواند نياز مجتمع آلوميناي ايران را به اين ماده معدني در طولانيمدت فراهم و تضمين كند.
پرده سوم؛ كانسارهاي جايگزين
كانسارهاي غني و معادن بوكسيت فراواني به مركزيت مجتمع آلومينيوم ايران در خراسان شمالي و ديگر نقاط كشور شناسايي شده كه برخي از آنها عبارتند از: كانسارهاي زنجيرهاي 19گانه بوكسيت در اطراف مجتمع آلوميناي جاجرم با ذخيره اثبات شده 20 ميليون تن كه از اين حجم تاكنون تنها 6 ميليون تن آن مورد استخراج قرار گرفته است. افزون بر كانسارهاي شناسايي شده در خراسان شمالي، معادن ديگري از جمله در استان يزد با ذخيره اثبات شده 6 ميليون تن، استان كرمان با ذخيره قطعي بيش از 2 ميليون تن و در استان كهگيلويه و بويراحمد نيز بيش از 4.5 ميليون تن ذخيره بوكسيت شناسايي شده است. ويژگي متمايز اين معادن از معدن بوكسيت تاش، غيراستراتژيك بودن موقعيت و مختصات جغرافيايي آنها به ويژه در امر توليد منابع پايدار آب است لذا بهرهبرداري از آنها آثار زيانبار زيست محيطي چنداني همچون آسيبهاي زيست محيطي وارد شده به شاهوار و دشت پاييندست آن را در پي ندارد. بنابراين بار ديگر درمييابيم تصور اينكه با تعطيلي معدن بوكسيت تاش، صنعت آلومينيوم كشور متوقف، يا حتي متضرر ميشود، اظهاري فاقد هر گونه توجيه و ادعايي غيرقابل پذيرش است.
پرده چهارم؛ خط و نشان كشيدنهاي نامتعارف و از جنس «تهديد» براي «مخالفان ناآگاه»
«... پس مخالفان ناآگاهند يا اهداف ديگري دارند كه ما نميدانيم چيست... من نميدانم اين آقايان دنبال چه چيزي هستند... بخش امنيتي نيز ورود كند و ببيند چه مسالهاي وجود دارد... انتظار داريم سازمانهاي مسوول به طور جدي اين مشكلات را بررسي كنند كه ادعاهاي مطرح شده از سر خيرخواهي است يا در اين شرايط تحريمي، هدف ديگري دنبال ميشود»... اينها بخشي از اظهارات مدير عامل آلوميناي ايران است. اين شيوه موضعگيري و به كار بردن ادبيات «تهاجمي- تهديدي» گرتهبرداري شده از شيوه رييس جديد سازمان حفاظت محيط زيست، تنها كاركردي كه دارد آن است كه تراوشات ذهني ناقص گوينده آن از روند و روال كنشگري سمنهاي منطقه را نمايان ميكند. اينكه مديريت آلوميناي ايران بهطور همزمان مدعي دعوت از سمنها و مذاكره با آنها حول مسائل و ابعاد فني معدنكاوي است و از سوي ديگر به خيال خود با كاربرد واژگاني تهديدآميز، تصور به مرعوب كردن حريف را دارد، جمع نقيضين است و راه به جايي نخواهد برد. شايسته بود تصميمگيران و مديران شركت آلوميناي ايران و مشاورانشان، تاريخچه كنشگري سمنهاي منطقه در چارچوب قوانين كشوري را مطالعه و بررسي ميكردند تا تهديدناپذيري و خيرخواهي سازمانهاي مردمنهاد بر آنها آشكار ميشد. اينكه پيش از ورود به هر دعوايي، شناختي كامل و درست از طرف مقابل داشته باشي يكي از پيششرطهاي ورود آگاهانه و برنامهمدار به ميدان است.
پرده پنجم؛ «فرار به جلو» با تاكيد
بر عدم آلودگي آب
مساله ديگري كه بايد مورد بررسي و شفافسازي قرار گيرد، موضوع شاخصهاي تخريب و آلايندگي فعاليت معدن بوكسيت تاش است. متاسفانه امروز تنها گزارهاي كه به عنوان شاخص اثبات غيرآلايندگي يا سبز بودن اين معدن بيان ميشود، عدم آلوده شدن منابع آب سطحي و زيرسطحي منطقه با فلزات سنگين است. شفافسازي پيرامون اين مساله يكي از ضروريات براي گشوده شدن گره و كلاف سر درگم پيامدهاي معدنكاوي در شاهوار است. حتي اگر ادعاي مسوولان معدن مبني بر عدم آلودگي منابع آبي شاهوار اثبات شود، اين مساله بيشك موجب شادي و آسودگي خيال همه مردم منطقه و از جمله سمنهاي زيست محيطي مخالف تداوم فعاليت اين معدن نيز هست چراكه سلامت و پاكي اين آب، تضمين كننده سلامتي همه ما خواهد بود.
اما مساله ديگر چگونگي نمونهبرداري و روشهاي آناليز آب و روند تشكيل و گزينش كارگروه تخصصي براي بررسي اين موضوع است كه در اين قسمت نظرهاي متفاوت زيادي وجود دارد و ضروري است تا مراجع بيطرف در اين خصوص اظهارنظر نهايي و قطعي كنند. اينكه شركت آلومينا به عنوان يك طرف دعوا راسا اقدام به نمونهبرداري و صرف هزينه و تشكيل تيم تخصصي در دانشگاههاي مختلف كند تا كيفيت آب منطقه را بررسي كنند، قابل پذيرش نيست و مصداق بارز مثال «يك طرفه به قاضي رفتن است» كه بيشك جز «رضايت» يك طرف و اعتراض طرف ديگر دستاوردي ندارد. از سوي ديگر مساله اين است كه چرا مديران شركت آلومينا به شكلي زيركانه، مساله تخريب و آلودگي ناشي از فعاليت اين معدن را صرفا در كيفيت آب خلاصه ميكنند؟ آيا تخريب و نابودي ميليونها تن خاك ارزشمند در محدوده معدنكاوي و جادههاي احداثي با استناد به «قانون حفاظت از خاك» مصداق تخريب نيست؟ آيا از بين رفتن چشمانداز شاهوار به عنوان يكي از آثار طبيعي كشور، دپوي ميليونها تن باطله و از بين رفتن سرشاخههاي آبي رود تاش، ناامني زيستگاه حيات وحش و از بين رفت پوشش گياهي منطقه، مصداق تخريب و آسيب به شمار نميآيد؟ بيشك رسيدگي به تك تك اين مصاديق بارز تخريب و ويرانگري بايد در دستور كار دستگاه قضايي قرار گيرد و عامل تخريب مجبور به جبران هزينهها و اقدام براي بازسازي آن شود البته اگر بازسازي اين حجم گسترده تخريب ممكن باشد؛ لذا تاكيد بيش از اندازه روي كيفيت آب منطقه را تنها بايد نوعي فرار به جلوي معدن از پاسخگويي و انحراف افكار عمومي از بررسي و پرداختن به ساير مصاديق تخريب تحميل شده بر پيكر اين كوهستان برشمرد.
«شاهوار» قرباني عيار و خلوص بالاي بوكسيت اندوخته در دل خود شد چراكه بر خلاف تبليغات صورت گرفته در خصوص وابستگي كشور به اين ماده معدني، معادن و ذخاير اثبات شده فراواني از بوكسيت در اقصا نقاط كشور شناسايي شده كه به راحتي ميتواند نياز مجتمع آلوميناي ايران را به اين ماده معدني در طولانيمدت فراهم و تضمين كند
مساله ديگري كه بايد مورد بررسي و شفافسازي قرار گيرد، موضوع شاخصهاي تخريب و آلايندگي فعاليت معدن بوكسيت تاش است. متاسفانه امروز تنها گزارهاي كه به عنوان شاخص اثبات غيرآلايندگي يا سبز بودن اين معدن بيان ميشود، عدم آلوده شدن منابع آب سطحي و زيرسطحي منطقه با فلزات سنگين است