گروه اجتماعي| اول شهريور در تقويم سال ۹۹ روزي متفاوت است؛ روزي كه در گردش تقويم و سالها، حالا به نقطهاي رسيده است كه ارزش آن بيش از پيش نمودار شده است. با شيوع ويروس كرونا در كشور، مبارزان خط مقدم، پزشكان و كادر درمان بودند، جنگيدند، مقابله كردند و در اين راه جان خود را از دست دادند و حالا روز پزشك، بهانهاي كوچك براي تجليل از فداكاري سپيدپوشاني است كه به قول امير سرتيپ غلامحسين دربندي، سپيدپوشان روسپيد هستند. فداكاري جامعه پزشكي و درماني كشور در روزهاي شيوع كرونا دست كمي از رشادتهاي افراد همين جامعه در طول هشت سال دفاع مقدس ندارد. اين قياسي است كه امير سرتيپ غلامحسين دربندي، از پيشكسوتان دفاع مقدس ارتش جمهوري اسلامي ايران در لشكر ۹۲ نيروي زميني خوزستان افسر بهداري نيز آن را قبول دارد و در گفتوگو با «اعتماد» به گوشهاي از خاطراتش در بهداري ارتش اشاره ميكند و از پزشكان و متخصصان و بهياراني ميگويد كه با حضور همهجانبه خود در ميدانهاي جنگ، درمانكردند، جنگيدند، اسير شدند و به شهادت رسيدند. حالا اين امير ارتش معتقد است كه همين روحيه فداكاري، به پزشكاني رسيده است كه سپيدپوشيده و به مصاف ويروس كرونا رفتهاند. كتاب «دكتر، بدو» نيز حاصل همين خاطراتي است كه امير سرتيپ غلامحسين دربندي از امداد در دفاع مقدس دارد. پس از دوران جنگ، امير مدتي مسوول فرهنگي نيروي زميني و سخنگوي ارتش بود و به قول خودش، با اينكه در سال ۸۵ بازنشسته شد، اما همين حالا هم «پوتين به پا و لباس رزم به تن» دارد تا اين رشادتها را به نسل بعد منتقل كند.
همانطور كه پزشكان و پرستاران و بهياران در دوران هشت سال دفاع مقدس دوشادوش رزمندگان ميجنگيدند، حالا نيز با شيوع كرونا، اين پزشكان هستند كه در خط مقدم بيمارستانها مشغول جنگ با ويروس كرونا هستند. نقش شما در بهداري ارتش چه بود و اين نقش را چگونه با فعاليت كادر درمان در مواجهه با ويروس كرونا مقايسه ميكنيد؟
من خودم افسر بهداري لشكر ۹۲ در گردان پيادهمكانيزه بودم و از همان روز اول جنگ، از ۳۱ شهريور ساعت چهار بعدازظهر، روبروي دشمن قرار گرفتيم. در ارتش سازماني وجود دارد به نام سازمان پشتيباني خدمات رزمي يا بهداري كه هم دوشبهدوش رزمندگان ميجنگد و نبرد ميكند و هم ماموريت اصلي خود كه وظيفه امداد و درمان است را انجام ميدهد. من هم بنا به دورههايي كه ديده بودم، از همان روز اول جنگ مشغول كمكرساني و امدادرساني به رزمندگان و همرزمان خودمان شدم. هركس كه مجروح ميشد، شهيد ميشد و روي زمين ميافتاد، ما وظيفه داشتيم آنها را به عقب منتقل كنيم. جالب اينجا بود كه مجروحين و كشتههاي دشمن را هم به عقب ميآورديم. نقش بهداري از آن نقشهايي در دفاع مقدس است كه چندان به آن پرداخته نشده و از آن گفته نشده است. در حالي كه پرسنل بهداشت و درمان در زمان دفاع مقدس فعاليت چشمگيري از خود نشان دادند، بهطوري كه در پايان هشت سال جنگ ميبينيم كه تعداد شهداي ما حدود كمتر از ۲۰۰ هزار نفر است، البته تا زمان قبول قطعنامه و تا امروز اين رقم بيشتر شده است.
وشما اين تعداد را در رابطه با حضور چشمگير بهداران و پزشكان پشت سنگرهاي جنگ ميدانيد؟
بله. اين امر به خاطر فعاليت خوبي بود كه بچههاي بهداري اعم از بهيار، پرستار، پزشكيار و پزشك انجام ميدادند. ما بايد مجروحان را تخليه ميكرديم كه اصطلاحا به آن ميگفتند زنجير تخليه، يعني از خط مقدم مجروحان را به زنجير دوم تخليه كه ايستگاه جمعآوري بود ميبرديم و از آنجا اتوبوس-آمبولانسها، آمبولانسها و هليكوپترها مجروحان را به بيمارستانهاي منطقهاي و شهرهايي مثل اهواز ميبردند و از آنجا از طريق هواپيما به بيمارستانهاي ساير كشور منتقل ميكردند. سرعت تخليه نيروهاي ما حتي ركورد سرعت تخليه در جنگهاي جهاني اول و دوم راه شكسته بود. ما ميبينيم كه امريكا در جنگ جهاني دوم چيزي بين ۶ تا ۸ ساعت تخليه داشت، اين رقم را در جنگ ويتنام به ۴ تا ۶ ساعت رسانده بود اما سرعت تخليه در جنگ ما بين ۳۰ تا ۴۵ دقيقه بود.
علت عملكرد سريع نيروها در سرعت تخليه چه بود؟
به اين دليل كه پزشكان و كادر درمان ما، چه از پزشكان عمومي گرفته و چه پزشكان تخصصي و فوقتخصصي، همه با ايثار خود را به جبهه رسانده بودند و در بيمارستانهاي صحرايي كه گاهي اوقات تا ۱۰ تا ۱۵ كيلومتر عقب خط مقدم بود، مشغول مداواي بيماران بودند. حتي ما عملهاي جراحي قلب آنجا انجام ميداديم. آنها با فداكاري و بسيج عمومي خودشان را به مناطق عملياتي رسانده بودند دوشبهدوش رزمندگان، با فداكاري آماده به خدمت بودند وقتي رزمندگان نيز ميديدند كه جامعه پزشكي دوشبه دوش و پشتسر آنها حاضر هستند، روحيه بيشتري پيدا ميكردند و اين مساله در افزايش قدرت رزمي نيروهاي ما موثر بود. ما در تحريم شديد نظامي بوديم و چيزي به ما نميدادند. يكي از دوستان مجروح شده بود و در بيمارستان وقتي او را عمل و پانسمان كردند، پرستار براي پانسمان زخمهايش از چسبهاي معمولي لوكوپلاست استفاده كرد. اين در حالي بود كه بايد از چسبهاي ضدحساسيت استفاده ميكرديم. اما به دليل تحريم، حتي چنين چسبهايي هم به ما نميرسيد. آنجا بود كه ميگفتيم دشمن حتي همين چسب را هم به ما نميدهد.
استكبار جهاني به سركردگي امريكا متاسفانه حمايت همهجانبه خود را از صدام اعلام كرده بود. كشورهاي اروپايي و حتي ابرقدرت شرق، يعني شوروي پيشرفتهترين تجهيزات بهروز دنيا را در اختيار بعث قرار ميدادند.
حتي كار به جايي رسيده بود كه برخلاف تمام قوانين بينالمللي و كنوانسيونهاي اخلاقي و حقوقي، سلاحهاي كشتار جمعي كه منع استفاده از آنها در دنيا اعلام شده بود را به صدام ميدادند كه بر سر مردم ايران بريزد و از ما تلفات بگيرند. مثل بمبهاي خوشهاي، مثل مينهاي بزرگ، مثل بمباران شيميايي. اين در حالي بود كه ما آمادگي حملات شيميايي و درمان آن را نداشتيم. اما پزشكان و متخصصان ما در اسرع وقت اقدام به درستكردن مواد ضدآلودگي و ضدشيميايي كردند، در حالي كه ما تجربه مقابله با بيماران شيميايي را نداشتيم. اما پزشكان ما سريعا اين مواد را تهيه كردند، بيمارستانهاي صحرايي ضد مواد شيميايي ايجاد كردند، دوشها و حمامهاي ضدآلودگي شيميايي را براي رزمندگان ايجاد كردند.
حضور پزشكان در خط مقدم جنگ چه تاثيري در روحيه رزمندگان داشت؟
در بيشتر جنگهاي دنيا، آلودگي و بيماريهاي مسري به صورت اپيدمي شايع ميشوند و يكي از عواملي كه رزمندگان را از پاي درميآورد، همين بيماريهاي مسري است. اما ميبينيم كه در جبهههاي ما در دفاع مقدس هيچكدام از بيماري مسري، مثل وبا، طاعون يا اسهال خوني به هيچوجه شايع نشد و در سلامت جسمي رزمندگان موثر بود. علاوه بر آن پزشكان تلاش ميكردند كه سلامت رواني رزمندگان را بالا نگاه دارند. خود رزمندگان ما نيز با زمينههاي اعتقادي محكم با هرگونه آلودگي مقابله ميكردند. بالاخره ميدان، ميدان جنگ بود، آن هم در پنج استان و در پهناي مرزهاي غربي. فرزندان ما در چنين شرايطي با فداكاري از كشور دفاع ميكردند و حتي زماني كه مجروح ميشدند، به سختي حاضر ميشدند به عقب جبهه بيايند، اگر ميآمدند با كمترين روزهاي اقامت در بيمارستان ميماندند و به سرعت خودشان را مرخص ميكردند و بدون استراحت خود را به خط مقدم ميرساندند.
كدام تصوير از فداكاري پزشكان در دوران دفاع مقدس همچنان در ذهن شما باقي مانده است؟
ببينيد بيمارستانهاي ما فقط مجموعههاي خودي را مورد درمان قرار نميدادند. بلكه ما نظاميهاي دشمن را هم كه مجروح ميشدند، با رعايت اخلاق اسلامي و انساني در كمال عطوفت و مهرباني به عقب ميآورديم، كادر درمان ما آنها را مورد درمان قرار ميداد بدون اينكه احساس كنند كه آنها اسير جنگي و دشمنان ما هستند. خاطرم هست كه خودم در بيمارستان عمل جراحي كرده بودم و پزشك با شرفي نيمههاي شب آمد كه مجروحان را ويزيت كند. آن پزشك، امير سرتيپ دكتر همايون افتخاري بود كه ميگفت من امروز چند نفر را عمل كردم، يك خلبان، يك بسيجي و يك اسير، و اصلا در اتاق عمل نفهميدم كدام اسير است، كدام بسيجي و كدام خلبان. اين پزشك ميگفت كه برايش فرقي نميكرد نيروهاي خودي يا نيروهاي دشمن را ويزيت و درمان كند، او همه را با يك چشم نگاه ميكرد. اين بزرگترين درس اخلاق و درس انساني بود كه بايد امروز استكبار جهاني به خصوص امريكاي جنايتكار از رزمندههاي ما بگيرد. ما حتي براي اسراي معلول يا جانباز كميسيون پزشكي و معاف از رزم ميگرفتيم و در اولين مبادله آنها را با اسراي ايراني عوض ميكرديم و گاهي حتي يكجانبه، بدون اينكه اسراي ايراني دريافت كنيم، آنها را تحويل كشور عراق ميداديم. رفتار رزمندگان ما در دفاع مقدس خود دانشگاهي است از اخلاق كه ميتواند سرمشق ارتشهاي سراسر دنيا باشد.
حالا حدود شش ماه از شيوع ويروس كرونا در كشور ميگذرد و كادر درمان شبانهروزي با اين ويروس مبارزه كردهاند و برخي جان خود را از دست دادهاند تا جايي كه به زعم برخي، حالا ما در وضعيت جنگ با كرونا قرار داريم. چه شباهتهايي با تلاش پزشكان در مبارزه با كرونا و پزشكاني ميبينيد كه روزي پشت جبهههاي جنگ در حال فداكاري بودند؟
بايد درود گفت به اين انسانهاي با شرفي كه در لباسهاي پزشكي و پرستاري با اين بيماري مقابله ميكنند. ما كتابي اخيرا چاپ كردهايم با عنوان «سپيدپوشان رو سپيد» كه به ترتيب تاريخ شهادت، از چهل نفر شهداي نخست بهداري در ارتش، اعم از پزشك و بهيارها نوشتهايم. اين لقب خوبي است، اينها سپيدپوشان روسپيدي هستند كه در زمان جنگ آن فداكاريها را كردند و حتي به شهادت رسيدند، اسير شدند. آقاي دكتر عظيميا، آقاي دكتر پاكنژاد، آقاي دكتر جلالوند ده سال در دست دشمن هم اسير بودند، هم شكنجه را تحمل ميكردند و هم به كار درمان ادامه ميدادند. حالا هم كادر درمان ما در بيمارستانها همين رشادتها را ميكنند. اين فرشتگان سلامت از نسل همان ايثارگران هستند. ميبينند كه كرونا چگونه وحشيانه جان افراد و پزشكان را ميگيرد و به سرعت شيوع پيدا ميكند و براي پزشكان، آلودگي بسيار زياد و مستقيم است اما آنها با بضاعت كم خود به اين جنگ نابرابر وارد شدهاند و در مقابل اين دشمن ايستادگي و از مبتلايان اين بيماري پرستاري و آنها را درمان ميكنند. آنگونه كه اخبار ميگويد تاكنون بيش از ۱۴۰ نفر از اين عزيزان به شهادت رسيدهاند. اينها از نسل همان گذشتگان هستند كه اين روحيه فداكاري و ايثارگري در تكتك سلولهاي وجودشان هست. ما ميبينيم كه برعكس همه كشورهاي اروپايي مدعي حقوقبشر كه حتي از پوشاندن لباس ضدآلودگي به كادر درمان خود خودداري ميكنند و از كيسههاي زباله استفاده ميكردند، در كشور ما با اقدام همهجانبه و پويش همگاني لباس براي كادر درمان دوخته ميشد و براي آنها ماسك و مواد ضدعفوني تهيه ميشد. روحانيون با غيرت ما از حوزههاي علميه به بيمارستانها روانه شدند و به كمك كادر درمان رفتند، به پرستاران كمك كردند كه بيماران را حمام كنند، لباسشان را عوض كنند و حتي براي بيماران كرونايي كه به رحمت خدا ميروند، كار دفن وتغسيل را انجام دهند. همه دست به دست هم دادند و يك فعاليت همگاني در اين مورد اتفاق افتاد و مردم ما هم خوب استقبال ميكنند و اميدواريم به زودي اين بلايي كه آمده دور شود و همه شاهد سلامتي و تندرستي تمام مردم در سراسر جهان و به خصوص كشور عزيزمان باشيم. من صلوات خود را نثار روح طيبه كادر درمان و مدافعين سلامت خودمان ميكنم كه در اين راه به شهادت رسيدند و براي خانوادههايشان از خداوند متعال اجر جزيل ميطلبم.
بيمارستانهاي ما فقط مجموعههاي خودي را مورد درمان قرار نميدادند. بلكه ما نظاميهاي دشمن را هم كه مجروح ميشدند، با رعايت اخلاق اسلامي و انساني در كمال عطوفت و مهرباني به عقب ميآورديم، كادر درمان ما آنها را مورد درمان قرار ميداد بدون اينكه احساس كنند كه آنها اسير جنگي و دشمنان ما هستند.