• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4724 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱ شهريور

كتاب خوان كردن بچه‌ها

جواد ماهر

چند ساعتي «علي» و «محمد» را در خانه تنها گذاشتيم. وقتي رفتيم تلويزيون مي‌ديدند. وقتي برگشتيم، ديديم كتاب دست‌شان است. علي كلاس چهارمي‌مان «خاطرات يك بچه چُلمن» را مي‌خواند. محمد 6 ساله‌مان هم داشت به قول خودش كتاب حل مي‌كرد و شكل‌هاي گم شده را در تصويرهاي كتاب پيدا مي‌كرد. پرسيدم: «نبوديم چه كار كرديد»؟ گفتند:«تلويزيون ديديم و گوشي بازي كرديم و حالا هم كتاب مي‌خوانيم». ما به آنها نگفتيم كتاب بخوانند تنها كتاب در دسترس‌شان گذاشته بوديم. مهم است قاطي چيز ميزهاي بچه‌ها، كتاب هم در دست و بال‌شان باشد. آنها در ميان كارهاي مختلفي كه روزانه انجام مي‌دهند، سراغ كتاب هم مي‌روند. يعني زماني كه اسباب بچه‌ها توي خانه ولو باشد و پدر و مادر از بچه بخواهند، وسايلش را جمع كند بايد قاطي چيز ميزها كتاب هم باشد و مانند چيزميزها كه با مرور زمان فرق مي‌كنند، كتاب هم فرق كند. يعني وقتي براي رفع نيازشان چيزي مي‌خريم؛ مثلا لباس يا كفش يا ميوه يا هر چيز، كتاب هم بخريم. به مرور كتاب هم به نياز تبديل مي‌شود و بچه سفارش مي‌دهد كه فلان كتاب را مي‌خواهم. الان كه همه‌ چيز گران شده و ما خيلي نيازها را كم كرده‌ايم يا جايگزين كرده‌ايم در كتاب هم اين اتفاق مي‌افتد. ديروز من با يك روزنامه خانه آمدم. روزنامه‌اي كه صفحه سرگرمي هم دارد. بچه‌ها رفتند سراغ روزنامه و با صفحه سرگرمي و معما يك ساعتي سرگرم بودند. محمد آخر سر گفت كه صفحه اختلاف مي‌خواهم. صفحه اختلاف، صفحه‌اي است كه دو تصوير تقريبا مشابه دارد و ما بايد اختلاف‌هاي تصوير را بيابيم. توي ماشين مي‌توان چند تا كتاب گذاشت تا بچه‌ها سراغش بروند. در كتاب‌خوان كردن بچه‌ها بايد مثل صياد، سر راه دانه پاشيد. اين دانه‌ها بايد سر راه بچه باشد. نه توي قفسه و يك جاي دور. در مدرسه هم همين است. من شلوغ‌ترين جاي مدرسه را براي گذاشتن ميز مطبوعات و كتاب امانت دادن انتخاب مي‌كنم. معمولا هم از طرف مدير و معاون به بر هم زدن نظم مدرسه متهم مي‌شوم. ولي اتهام قابل تحملي است در راه كتاب‌خوان كردن بچه‌ها كه با قدري توضيح و هم كاري رفع مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون