«ضحاك، تاريخ از دل اسطوره»
فاطمه باباخاني
«آنجا كه پاي كشف مسائل تاريخي در ميان باشد، داستان ضحاك گزينهاي راحت و بيدردسر نيست زيرا تصوير ضحاك مار- شاه از يك سو در اساطير ريشه دارد و از سوي ديگر به نظر ميرسد كه روايت شاعر بزرگ طوس از اين داستان چندان جايي براي پژوهش تاريخي نميگذارد.»
ساقي گازراني، پژوهشگر حوزه تاريخ و تاريخنگاري در كتاب «ضحاك، تاريخ از دل اسطوره» به چگونگي پيدايش شكلگيري شخصيت ضحاك ميپردازد و در آن مناسبات سياسي دوره پاياني مادها و برآمدن هخامنشيان را شرح ميدهد. در ابتداي كتاب، او با رجوع به اوستاي كهن مينويسد:«تنهايي جايي كه از اژديهاك ياد ميشود، يسناي نهم يا هوميشت است». در اين بخش اژديهاك موجودي است بدكار، ديو دروغي كه مخلوق انگره منيو، روح پليد است و هدفش نابودي انسانها و ويراني خانههاي آنان است. در صفحات بعدي او تاكيد ميكند كه «با اطمينان گفت كه اژديهاك اوستاي كهن بدون شك مار/اژدهايي است فاقد خصوصيات انساني». چگونه است كه اين مار اوستايي به شاهي بدل ميشود در زمره شاهان سلسه پيشدادي در تاريخ ملي ايران؟ گازراني در «ضحاك، تاريخ از دل اسطوره» به تاريخسازيهاي صورت گرفته در داستان سلطنت آستياگ ميپردازد و توضيح ميدهد كه چرا و چگونه شخصيت تاريخي آخرين شاه ماد با اژدهاي بدكردار اوستا يكي شد و مناسبات سياسي در آن چه نقشي داشت. او در همين رابطه به آراي مورخان يونان باستان «هرودوت» و «كتزياس» اشاره كرده و توضيح ميدهد كه گزارش هرودوت در طرفداري از كوروش بوده و روايت كتزياس برچسب هواداري از ماد خورده است. گازراني با اشاره به اينكه هر دو مورخ از منابع شفاهي ايراني بهره بردهاند به شباهتهايي كه ميان روايت هرودوت و ضحاك وجود دارند، ميپردازد و وجوه سياسي آن را نشان ميدهد. «ضحاك خاندان كارن و ضحاك خاندان سورن» بخش ديگري از كتاب «ضحاك، تاريخ از دل اسطوره» است كه در آن ابتدا با توضيحي درباره نسب هر خاندان كه آنها را بيشتر به نام گودرزيان و خاندان رستم ميشناسيم، آغاز ميشود. در ادامه گازراني توضيح ميدهد كه چرا در روايت سيستاني، ضحاك ضد قهرمان نيست. «مطابق با روايت سيستاني، جمشيد در گريز از دست ضحاك به زابلستان ميرود و در آنجا با دختر شاه سيستان ازدواج ميكند. اين شاهزاده خانم زابلي، كه نام او در داستان نيامده است، پسري به دنيا ميآورد كه همان نياي گرشاسب است. بنابراين براي رستم و نيكانش تبارنامهاي ساخته شد كه استحكامي دوچندان داشت.» در روايت سورني يا سيستاني ضحاك صرفا شاهي ايراني است كه در سفرش به زابستان مورد استقبال اثرط، پدر گرشاسب قرار ميگيرد و او گرشاسب را به ماموريتي در هند ميفرستد و او با موفقيت در اين ماموريت و گذراندن آزمونهاي پهلواني و بازگشت ضحاك به او مقام «جهانپهلواني» را ميدهد. اين در حالي است كه در روايت كارني با عامليت بخشيدن به كاوه آهنگر، ضحاك داراي شخصيت منفي است. نويسنده در ادامه كتاب به موضوع نژاد ضحاك ميپردازد و عنوان ميكند « تقريبا بيش از 20 روايت از اين داستان به زبانهاي فارسي و عربي موجود است، هيچ دو داستاني را نميتوان يافت كه از هر نظر با يكديگر همخواني داشته باشند. يكي از موارد اختلاف نسخههاي متفاوت داستان، مساله نژاد ضحاك است.» جالب اينكه به گفته گازراني در بسياري از اين منابع ايرانيان بر تبار ايراني او و اعراب بر تبار عربياش پاي ميفشارند. در اين بخش گازراني به منابع مختلف ارجاع داده و توضيح ميدهد، دليل اين پافشاري بر چيست. از نگاه گازراني « مال خود كردن ضحاك و انتساب او به قوميتي خاص مجادلهاي بوده كه جريان داشته است. اين كار براي ايرانيان به معناي پاسداري از تاريخي بوده كه نسلها با آن زندگي كرده بودند زيرا اگر قرار بود يكي از شاهان اين تاريخ، حتي بدترين آنان، با لقب يمني خوانده شود، ديگر امكان ارايه قصهاي پيوسته و بدون انقطاع از سلطنت شاهان ايران وجود نداشت.» «ضحاك، تاريخ از دل اسطوره» با ترجمه «سيما سلطاني» توسط نشر مركز با قيمت 18 هزار و 500 تومان و در 93 صفحه منتشر شده است. بخش پيوستهاي كتاب كه حدود 23 صفحه است، روايتهاي مختلف از ضحاك از اوستا تا ابناثير را دربر ميگيرد.