جادوگر اُز
مرتضي ميرحسيني
يك: تابستان 1939 ميلادي در چنين روزي فيلم «جادوگر اُز» به روي پرده سينماها رفت و به يكي از مهمترين و بحثبرانگيزترين فيلمهاي تاريخ سينما تبديل شد. اين فيلم ماجراي دختري به نام دوروتي ساكن يكي از مزارع كنزاس را روايت ميكرد كه توفاني شديد او را به سرزمين اُز ميبرد. جادوگر اُز از روي داستان «جادوگر شگفتانگيز اُز» نوشته لايمن فرانك باوم ساخته شد و در آن سال يكي از نامزدهاي اصلي جايزه اسكار بهترين فيلم بود اما رقابت را به «بر باد رفته» (ساخته ويكتور فلمينگ) واگذار كرد. هر چند موسيقي فيلم، آن سال برنده جايزه شد. اين فيلم را- مثل رقيبش، بر باد رفته- يكي از محبوبترين فيلمهاي تاريخ صنعت سينما ميشناسد هر چند در نخستين اكران، فروش آنچناني نداشت. محبوبيت آن به پخش تلويزيونياش برميگشت كه چند سال بعد از اكران سينمايي انجام شد. سال 1956 كه براي اولين بار در تلويزيون به نمايش درآمد حدود 45 ميليون امريكايي آن را به تماشا نشستند و بعد از آن بارها از شبكههاي تلويزيوني كشورهاي مختلف پخش شد و براي چند نسل از تماشاگران خاطره ساخت. دو: لايمن فرانك باوم، نويسنده پركاري بود و به جز 14 رمان از مجموعه جادوگر اُز 41 رمان و 83 داستان كوتاه ديگر هم نوشت. روزنامهنگاري نيويوركي بود و در زندگي پرفرازونشيبي كه داشت، شغلهاي مختلفي را تجربه كرد و بارها و بارها شكست خورد. آنقدر ناكامي ديده بود كه اميدي به فروش بالاي جادوگر شگفتانگيز اُز نداشت و حتي پيشبيني جورج هيل(مدير شركت نشري به همين نام) را كه گفته بود:«اين كتاب حداقل 250 هزار نسخه ميفروشد» باور نكرد. در نخستين چاپ 10 هزار نسخه و در چاپ دوم 15 هزار نسخه از كتاب عرضه شد(هر دو سال 1900) و اين روند تا نيمههاي قرن بيستم تا فروش 3 ميليون جلد ادامه يافت. نقدهاي اوليه مثبت و همدلانه بود اما به مرور مخالفان و معترضاني هم پيدا شدند كه داستان باوم را «فاقد ارزشهاي اخلاقي» و محصول تخيلات پوچ ميديدند. كار به جايي كشيد كه مثلا در ايالت تنسي امريكا قانوني وضع كردند كه به دانشآموزان اجازه ميداد هر زمان در كلاس درس به اين داستان پرداخته يا حتي اشاره شد، كلاس را ترك كنند. اما باوم و داستانش از اين حملات و موانع گذشتند. كتابي كه باوم آن را به «همسر و همرزمش» تقديم كرده بود بعدها به مرور به 50 زبان ترجمه شد و نام نويسنده آن نيز در تالار مشاهير كتابخانه شهر شيكاگو-كه جادوگر شگفتانگيز اُز اولين بار در آنجا چاپ و منتشر شده بود- جاي گرفت. سه: جودي گارلند با ايفاي نقش دوروتي در اين فيلم به شهرت و محبوبيت زيادي رسيد اما بهاي اين موفقيت انصافا بسيار سنگين بود. او براي بازي در اين نقش، فشار روحي و اضطراب زيادي بسيار فراتر از ظرفيتش تحمل كرد. طبق اطلاعات سايت هيستوري داتكام مديران استوديو فيلمسازي كه گارلند قراردادي سفت و سخت با آنان امضا كرده بود، ادامه همكاري با اين نوجوان در آن زمان 17 ساله را به لاغر اما شاداب ماندنش مشروط كرده بودند و حتي يكي از آنها مدام او را «بچه خوك خپل» خطاب ميكرد. از اين رو او براي حفظ تناسب اندام و افزايش انرژي و كاهش استرس و نگراني، مصرف همزمان چند قرص مختلف را شروع كرد. عجيبتر و بدتر اينكه مادرش هم كاري براي كاهش اين فشارها نميكرد و حتي او را به خوردن قرصهاي مختلف تشويق و وادار ميكرد. گارلند از 10 سالگي به اصرار مادرش چنين قرصهايي را مصرف ميكرد اما در دوره ساخت فيلم جادوگر اُز عملا به اين داروها معتاد شد و بعد از آن هم سال به سال دوزشان را بيشتر كرد. سرانجام در 47 سالگي در تابستان 1969 در لندن اوردوز كرد و از دنيا رفت. او آن زمان 3 فرزند داشت.