• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4727 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۴ شهريور

سوت آفسايد

آلبرت كوچويي

بعد از انقلاب، تيم تاج، استقلال شد و ماند. اما تيم پرسپوليس، پيروزي شد كه به دل هواداران تيم ننشست و آنها را خوش نيامد. اين بود در ورزشگاه‌‌ها، تيم را پرسپوليس مي‌خواندند و در رسانه‌‌ها، پيروزي. عابديني، مدير وقت باشگاه رفت و نام پرسپوليس را هم ثبت كرد. با اين همه، روزنامه‌‌ها و راديو و تلويزيون همچنان تيم را پيروزي مي‌خواندند. هنگامي كه سردبيري هفته‌نامه فضيلت به من سپرده شد براي نخستين بار، نام پرسپوليس را نخست در متن نوشته‌ها و بعد در عنوان‌ها آوردم. كجدار و مريز، پرسپوليس و پيروزي را مي‌آورديم. به هنگامي كه با دوستي، ناشر و خود سردبير هفته‌نامه فانوس شدم به مدد همكاران گفتم، نخستين نشريه پرسپوليسي خواهيم شد. تا آن هنگام هيچ نشريه‌اي رنگ هواداري يك تيم را به خود نمي‌گرفت. البته چون گذشته بيشتر روزنامه‌ها، هوادار رنگ آبي بودند و ماندند. پيش از انقلاب، تيم تاج، تيم درباري بود و طبيعي بود كه همه رسانه‌ها به آن توجه داشته باشند. اما پرسپوليس، تيم مردمي بود و البته كه كمتر در رسانه‌ها جا داشت. كيهان ورزشي كه درآمد بيش از ديگران به تيم قرمز توجه داشت. فانوس شد تيم هوادار پرسپوليس، نشريه‌‌اي سخت منتقد تيم حريف يعني استقلال و هنگامي كه در جنجال بازي دربي، فدراسيون فوتبال مصطفوي بيشترين جريمه‌ها را در قياس با استقلالي‌ها شامل پرسپوليسي‌ها كرد، فانوس يك تنه در برابر آن ايستاد و جرايم سخت و سنگين پرسپوليس و پرسپوليسي‌ها را ناعادلانه خواند و هر هفته با محرومان بازي مثل عابدزاده، محرمي و... به گفت‌وگو نشست و عكس درشت آنها را بر صفحه نخست فانوس برد. فانوس به ويژه صفحه «سوت آفسايد» آن‌، كه به حاشيه‌هاي بازي و گاف‌هاي استقلالي‌ها مي‌‌پرداخت، حرص درآر شده بود. نخستين خوانندگان «سوت آفسايد» خود استقلالي‌ها بودند كه صفحه را مي‌خواندند و روزنامه‌ را جر واجر كرده، توي جوي آب مي‌انداختند و واي اگر پرسپوليس در بازي‌اي مي‌باخت اين استقلالي‌ها بودند كه بعد از رجزخواني، ورزشگاه را به سر مي‌گرفتند كه: فانوسي‌ها كوشن؟ تو سوراخ موشن! مقصود هواداران نشريه فانوس بود. چنين شد كه استقلالي‌ها هم به دنبال انتشار يك نشريه رفتند. هفته‌نامه «نداي ايران» نخستين بود. كه دوستان سال‌هاي من بهروز رضوي و شاهرخ دستورتبار آن را در‌آورند. دوستان گرمابه و گلستان بوديم. اما كري‌هاي جانانه، نثار هم مي‌كرديم. بعد استقلال جوان درآمد و هفته‌نامه‌هاي ديگر اما هيچكدام پاي شمارگان يكصدهزارتايي فانوس نرسيدند. هنگامي كه فانوس درآمد چندين هفته‌نامه ورزشي بود. مثل ابرار ورزشي، هدف، آيينه ورزشي و بسياري ديگر. بعد از آن هنگامه‌اي شد كه بيش از 30 هفته‌نامه ورزشي درمي‌آمد و البته هر يك آشكار و پنهان هوادار يك رنگ مي‌شدند. در چنين ولوله‌اي، خود باشگاه پرسپوليس، امتياز روزنامه‌اي را به نام پرسپوليس گرفت كه البته دوام نياورده از هم پاشيد. خود عابديني جايي گفته بود كه اين آه فانوسي‌ها بود كه دامن ما را گرفت. چراكه انتشار روزنامه‌اي به نام پرسپوليس، فكر و پيشنهاد آنها بود. هنگامي كه تعداد روزنامه‌هاي ورزشي به بيش از 10 روزنامه رسيد، هفته‌نامه‌ها، آرام‌آرام از سكه افتاده و شمارگان آنها كاهش پيدا كرد. سقوط فانوس از نود- يكصد هزار شمارگان به پانزده- بيست هزار قابل قبول نبود و به ناچار بايد از دنياي فوتبال كناره مي‌گرفت و چنين هم شد. و اين پايان افسانه يك نشريه سخت رنگي- البته يك رنگ- متعصب و هوادار پرسپوليس بود. وقتي در شرايط سخت پرسپوليس مي‌نوشتيم: سرخپوشان به پاخيزيد، پرسپوليس در خطر است، ورزشگاه مملو از پرسپوليسي‌ها مي‌شد. و وقتي بعد از جريمه و تنبيه بازيكنان پرسپوليسي در جنجال دربي تيتر زديم: مصطفوي، پرسپوليس را متلاشي كرد. پرسپوليسي‌ها گفتند: حالا ديگر غمي نيست، فانوس، حق ما را مي‌گيرد. و وقتي بخشودگي و كاهش جرايم انجام شد، گفتند: ديديد! فانوس مگر مي‌گذاشت؟ 
فانوسي‌ها كوشن؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون