نوبت مصالحه ملي است
علي صارميان
ديروز عاشورا بود و اغلب ما در سوگ يوسف گل پيراهن زهرا كه در برابر گرگها تنها ماند؛ سينه خراش داديم. نه سياست جلودارمان بود و نه چپ و راست و سوسياليست و ليبرال.
ما در كنار نقارها، اين همبستگي مدني را داريم و در مليت نيز روزهايي هست كه همه يك تن ميشويم. حتي زندانيان اوين هم براي تيم ملي همين كشوري كه زخمشان كرده؛ هورا ميكشند. ما در اين موقعيت سخت نيازمند ساخت سياست بر اساس همبستگي هستيم. اگر شجاعت آن را داشته باشيم كه در برابر اين آرمان از پيشفرضهاي مندرس سياست و قضاوتهاي تند و آتش به دهاني گذر كنيم و به خاطر ميهني كه درد ميكشد، دستكش سياه «اغيار ديدن» برادران خويش را بركنيم. ميهن ما يوسفي در اين منطقه پربلاست. با اختلاف يا بدخواهي و تندخويي و عدم بخشش؛ آن را به دهان گرگهاي دم چاه نيندازيم. وقتش رسيده است كه ده سال ديگر را ببينيم. كودكانمان و آمار و اميد اين يوسف در نزديكي زندان تهمتها و چاه برادران خويش را بركشيم. بهانه اين يادداشت در هفته گذشته از سوي مدير مسوول روزنامه پيش آمد. وقتش رسيده و فرصت مصالحه ملي و همبستگي ميهني نگذشته است. همبستگي عليه برنامههاي عراقمحور و ليبيمحور و نفت در برابر غذا و ساير دسيسهها كه متاسفانه برخي به زبان فارسي نيز بر آن ميكوشند؛ ما آيا نميخواهيم در ديوارهاي جدايي؛ كانالهاي رابطه ايجاد كنيم؟ آنچه ضرورت امروز و خطاب به بدنه و افراد اصلاحطلب و بدنه راي سال ۹۶ رييسجمهور است، كانالهاي مستقيم گفتوگو با رهبري و سپاه به عنوان راهبردي اصلاحطلبانه بايد ايجاد شود. اين مطلب را قبلا در گفتوگويي مطرح كرده بودم و حالا به ضرورت راهكار آن را تبيين ميكنم. با 8 محور ميتوان گفتوگوي مستقيمي بين اصلاحطلبان و سپاه و رهبري برقرار كرد. ضرورت اين گفتوگو بر دو مبناست: الف: بسياري از مردم در افق حكمراني داخلي چيزي جز قفل شدن كشور براي غلبه گروهي بر گروه ديگر نميبينند و بايد يك نظم پويا براي ادامه كار سياست داخلي تاسيس كرد. ب: پيمانهاي منطقهاي عليه كشور و دشمني آشكار امريكا و همكارانش، سازوكار جنگ نيابتي براي ليبي كردن ايران است و ترسي هم از بيانش ندارند. بايد يك صفآرايي ملي در مقابل برانداختن حكومت مركزي و عليه تشكيل جزيرههاي محلي و تقسيم ايران شكل داد.
اما محورهاي گفتوگو: 1- سروسامان دادن اقتصاد داخلي با محوريت تبعيض مثبت به نفع گروههاي زير خط فقر و با منابع افراد و نهادهاي غيرشفاف و گريزان از ماليات و حسابرسي.
2- بازگشت به حاكميت قانون و اصل عدم مداخله افراد حقيقي و حقوقي در حقوق عمومي و بازگشت به تفسير سال 58 قانون اساسي خاصه در انتخابات پيش روي ۱۴۰۰.
3- همساني نگاه سپاه به اصلاحطلبان و اصولگرايان و منع دخالت اين نهاد و نهادهاي فراحزبي در انتخابات و نگاه ملي به مسائل كشور و عدم تبعيض در تقويت يا منكوب جناحهاي سياسي.
4- صفآرايي صادقانه اصلاحطلبان براي دفاع از اركان و نهادهاي ملي داراي جايگاه در قانون اساسي عليه براندازان حاكميت ملي و عدم خمودگي و لكنت در مقابل اجانب و فارسيزبانان علاقهمند به سرنگوني حكومت مركزي و راهبرد ليبيزه كردن ايران.
5- دفاع از منافع مالي و اقتصادي كشور در سپاه و همه نهادهاي كشور و بازگرداني شركتها و موسسات ملي تحت نظر سپاه و ساير بنيادهاي دولتي و شبهدولتي و خاص و تحت اختيار نهاد رهبري، طي راهكاري به شهروندان ايراني به عنوان اموال ملي مشاع و تنقيح ماموريتدهي به بخش اقتصادي و لجستيك سپاه براي زيرساختهايي كه سرمايهگذاري مطمئن خارجي و داخلي وجود ندارد (مثل پالايشگاه ستاره خليجفارس).
6- رعايت فصل حقوق مردم و دلجويي از آسيبديدگان حوادثي كه تالي تصميمات غلط كشور بودهاند، با حمايت رهبري و سپاه و برنامه پيشگيرانه ملي جهت رعايت همبستگي ملي در اعتراضها و منع خشونت ملي چه از سوي مردم و چه دولت و در مواردي اجازه بازخواست و استيضاح و كميتههاي بررسي تصميمات و اقدامات خسارتبار و تقويت آرامش مدني و آزاديهاي مصرح در قانون اساسي براي شهروندان و رفع حصر و زندان افرادي كه زاويه سياسي با حاكميت داشتهاند، ولي بدون اقدام مسلحانه و با تفسيرهاي امنيتي از قانون، جرمسازي امنيتي عليهشان صورت گرفته است.
7- اجازه رقابت همسطح و برابر اصلاحطلبان و اصولگرايان با الگوي سال 76 و دفاع رهبري و سپاه از حق راي مردم و نتايج آن و پاسداري منتخبان از نهاد رهبري و سپاه به عنوان نهادهاي قانون اساسي.
8- بازگرداندن مجلس به صدر اقدامات ملتي و پرهيز از تيولداري حاكميتي و دوري از تندرويهاي مدنظر اقليتگرا كه آزاديها و حقوق فصل سوم قانون اساسي را لطمه ميزند.
اجازه به مجلس براي تعيين سياستهاي داخلي متناسب با حكمراني خوب در داخل و تقويت و تفويض اختيار به وزارت خارجه و كساني چون دكتر ظريف، براي همگرايي منطقهاي كه به تضاد رسيده است و مذاكرات برابر براي حفاظت از منافع كشور با حمايت رهبري و سپاه از ديپلماسيهاي ظريف و ملي ميتوان همه اين فهرست را ناديده يا به آن اضافه كرد ولي گفتوگوي غيرملي و تحقيرآميز از سوي طرفين، فقط فرصت به افرادي كه در زير ژستهاي انقلابي از هر دو سو، نقشه ليبي شدن ايران را ميكشند؛ خواهد داد. گفتوگوي صريح و متقن و صادقانه به قصد بازگشايي قفلهاي ملي يك ركن قابل تحقق براي كاهش نقارها خواهد بود و عاقبتش مصالحه ملي است؛ اگر ايران را نخواهيم در چاه برادري خويش اندازيم.