فرهنگها هميشه از هم آموختهاند
مهدي مالمير
در رمان «دور دنيا در هشتاد روز» آقاي فوگ قهرمان داستان وقتي پايش به هندوستان ميرسد در جزيرهاي با مراسم «ساتي» رودررو ميشود كه در آن مردم محلي رسم داشتند، همسر مرد تازه درگذشته را با اوآتش بزنند و دفن كنند. از نگاه زن بخت برگشته و اهالي روستا اين كار جزو پيش پا افتادهترين كارها به حساب ميآمد. اما آقاي فوگ رسم ساتي را به هيچ گرفت و زن را از هيمنه آتش رهانيد. او با سماجتي كه ممكن بود به بهاي جانش تمام شود، اين كار را عملي به دور ازآدميزادي ميدانست و كاري كه درست ميپنداشت را به انجام رساند. چند صباح پيش نگارنده اين ستون از رسانهاي مستندي تماشا ميكرد كه در آن در يكي از روستاهاي جنوب شرق آسيا در دهكدهاي وسط جنگل زني را نمايش ميداد كه به پهناي دو صورت اشك ميريخت. شوهر زن را ببري در راه خانه خورده بود و روستاييان بر اين باور بودند، زني كه ببر شوهرش را به نيش بكشد، بدشگون است و او را داخل روستا منزوي كرده بودند و كسي سراغي از بيوه بينوا نميگرفت. زن نيز هر چه هوار ميزد كه ببر، شوهرم را خورده نه من را كسي گوشش را بدهكار اين زاريها نميدانست... .
اينها همه گفته آمد تا اشارهاي شود به همهگيري كرونا و بازار داغ بد و بيراه گفتن به فرهنگ غذايي چين. چينيها هميشه به داشتن «شورفاصله» از ديگر تمدنها مشهور بودهاند و طب سنتي و ورزشهاي رزمي و معماريشان را در جهان يگانه ميدانند. سنت غذاييشان هم يكي ديگر از ابزاري است كه هميشه براي فاصله گذاشتن با ديگر فرهنگها از آن سود بردهاند. اما در هر حال عادت خوردن برخي حيوانات نخوردني در چين، سببساز گرفتاري بزرگي در جهان شده و نميشود، جلوي انتقادات را به بهانه نژادپرستي و توهين ديوار كشيد. همانطور كه امروز ميشود از برخي عادتهاي چينيها و برخي كشورهاي جنوب شرق آسيا و جاهاي ديگر ايراد گرفت و بدانها گوشزد كرد كه بايد به بده بستان چند هزارساله انسان و طبيعت در زمينه خوراك احترام بيشتري نشان بدهند و از خرافات دست بشويند، اين حق هم براي چينيها و ساير ملل محفوظ است كه از برخي مشكلات فرهنگي ما مثل وقت ناشناسي و... ايراد بگيرند و از اين نقاديها نبايد باكي به دل راه داد. فرهنگها هميشه از هم آموختهاند و يكديگر را تصحيح كردهاند.