عليه اجتماعات انساني
محمد ميلاني
كرونا روح جهان مدرن را هدف قرار گرفته است. اما ذات تأويلي اين ادعا كماكان مثال و ادله اثباتپذير ميطلبد، چرا كه اگر بپذيريم كرونا دشمن بشريت شده، پس پربيراه نخواهد بود كه اين ادعا را هم مطرح كنيم كه براي شكست چنين دشمني بايد از روح زمانهاي كه در آن قرار داريم، وام بگيريم. زماني كه برجهاي دو قلو هدف هواپيماهاي مسافربري خطوط هوايي ايالات متحده قرار گرفتند دو احتمال مهم فلسفي ميتوانست در جهان غرب مطرح شود. اول آنكه دشمني مدرن بر پديدههايي به طور كلي مدرن و البته با بينهايت ابزارهاي كوچك مدرن در درونش حمله كرده است. به اين معني كه روح مدرنيته خودش را در موضع انتقامي سخت قرار داده است. دوم آنكه ميپذيرفتيم كه علت اين حادثه نوستالژي سنتي مردماني درد كشيده در نقطه مشخصي از جهان بوده و مدرنيته ديرسالي بود كه بناي آن را نداشت تا صداي آنها را بشنود.
اگر بناي آن را داشته باشيم تا بر مبناي روح عموميت يافته و فراگير پديدههاي مدرن به وضعيت فعلي جهان امروز بنگريم، اولين تحليلي كه از يك ذهن پرورش يافته با آموزههاي فلسفي صادر ميشود، شورش روح جهان مدرن عليه ابزارهاي مدرن ماهيت اين روزهاي ما را تشكيل داده است. هنوز بسياري در ساخته شدن ويروس كرونا توسط انسان ابرام نشان ميدهند و مدام تغييرهاي همهجانبه اين ويروس عجيب را به گردن دستكاري نهاد اين ويروس توسط انسان مدرن ميدانند. ديگراني هم كه شرايط فعلي را گونهاي انتقام طبيعت از دست انسان با اين همه خيانتهاي نابكارانهاش به ذات و جوهر كره زمين ميدانند نيز دقيقا شباهت كاملي به همانهايي دارند كه پيشتر عنوان كرديم. اين گرايش به دوره سنت پيش از مدرن از منظر فكري اگر چه شباهت عجيبي به ماهيت ابتدايي دوران مدرن متاخر دارد اما مثل آن بناي تخريب عصر خودش را ندارد، بلكه به طريق بسيار آرامتري مدرنيته را با همه زيباييهاي فكري و نمودهاي عينياش در معماري، هنر، اقتصاد و زندگي روزمره طلب ميكند اما در نهايت امر همه تلاشش آن است كه اولا طبيعت در اين وضعيت كمترين ميزان صدمه را از زندگي مدرن انسانها متحمل شود و دوم آنكه شدت اعجابآوري كه در قطع ارتباط انسان با آسمانها نمود پيدا كرد، يعني ارتباط متعالي انساني دچار رابطه اينجهاني شد (سكولارگرايي در نمود سياسياش) و بشر مدرن را به تعبير الهيدانان سرگشته و آواره اين جهان و پديدههايش نكند.
اگر چه هر تحليل ديگري درخصوص ذات جهان امروز از منظر فلسفي در ذيل اين دو بينش بزرگ و عموميت يافته جاي ميگيرد اما اين دليل نميشود تا دراين شرايط جامعه شناسي كرونا را منوط به مباحث فكري بكنيم و از ذات تجاوزگر و جنگ طلب كرونا غافل شويم. فاجعهبارترين شكل مواجهه ما با ويروس كرونا اين است كه همه چيز يكجانبه و به نفع طرف مقابل است. به آن اندازه كه ما در مقام بشر ضعف داريم؛ كرونا اما قدرتمند نظارهگر رفتارهاي ما نشسته است. هر روز تعداد قابل توجهي در عرصه جهاني جان انسانها را ميگيرد. به همه دستها غل و زنجير زده تا نتوانيم از نزديكترين افراد نوع بشر انرژي و حس مأنوس بگيريم. ماسك را از سر اقتدار تبديل به سلاحي كرده تا ضمن فاصله گرفتن از هم، نيمي از صورتهايمان را نيز از هم پنهان كنيم. خلوت شدن شهرهاي بزرگ و تبديل خيابانها و پيادهروها به مكانهايي بدون حضور انسان كه تجلي آن را در اوايل فصل بهار در همه دنيا به طور تقريبي شاهد بوده و تا حدودي نيز هستيم تنها بخشهايي از عرض و اندام قدرتنماييهاي اين ويروس سركش است. اگر هنوز عجز و ناتواني فعلي و البته نسبي انسان امروزين را فراموش نكردهايم بايد عنوان كنم كه مواجهه انسان با ويروسهايي كه هماكنون واكسنهاي آنها وجود داشته و مدام نيز توليد ميشوند مانند سل، ديفتري و كزاز كه نشان از اقتدار و آمادگي است و نشان از توان فكري و كاري انسان مقتدر در فرون 19 و 20 است. اما نبايد فراموش كرد كه در دورههاي پيشين نيز همين مواجهه از سر اقتداري كه امروز كرونا در نسبتش با انسان لحاظ كرده، آن ويروسها نيز همين نسبتها را رعايت ميكردند. انسان عاجز از درك چنين پديدههايي، قربانيان بسياري را فدا كرده تا بتواند ادراكش را معطوف به حفظ جايگاهش در اين كره خاكي كند. به اين منوال اگر وضعيت فرض به يقينمان را از هماكنون مورد ارزيابي قرار بدهيم كه به هر حال روزي از روزهايي كه در راه هستند كرونا نيز به جمع ويروسهاي تحت كنترل انسان ملحق خواهد شد نبايد فراموش كنيم كه ضربه اجتماعي و سپس فردي اين ويروس شگفتانگيز از همه امراض ويروسي تجربه شده در اجتماعات انساني تا به امروز بدتر و مهلكتر بوده است. ركوردي كه از اين به بعد به نام ويروس كرونا و بيماري كوويد 19 خواهند نوشت، چرا كه در اوج اقتدار اين جهاني بشر مدرن و درست در زمانهاي كه فرديت در معناي استعاري و حقيقياش رو به قدرتگيري مضاعفي بود و اجتماعات انساني تحت تاثير اين فرديت قوت گرفته آنچنان مشغول ارايه تعاريف جديد اجتماعي از وضعيت بشر مدرن در قرن بيست و يكم بوده و هستند كه معيار بشر مدرن به عنوان مسبب همه تحولات موجود مشغول يك پوستاندازي جدي و حقيقي بود. وضعيت زندگي روزمره مهمترين فصل اين پوستاندازي بوده و هست. وقتي كه دم از تحولات بزرگ اجتماعي زده ميشود دقيقا معيارم جامعهشناسي امروزين است. امري كه امروز حتي در سنتي ترين نقاط جهان نيز قابل رويت و نشانهگذاري است. زندگي روزمره مدرن به عنوان بخش مهمي از اجتماعگرايي امروز بشر مدرن يا همان علم جامعهشناسي در قامت نوين به عنوان اصليترين رويكرد موجود آنچنان زخم خورده و متاثر از دامنه فراگيري كرونا شده و خواهد بود كه بدون هيچ اكراهي بايد گفت: زندگي روزمره ما انسانها با شكست كرونا يا با پذيرفتن شكست از جانب اين ويروس حياتيترين برگ زندگي انسان را در قرن بيست و يكم رقم خواهد زد. در فصل بعد به ارتباط اجتماعي متاثر از زندگي روزمره و سيطره عينيت يافته ويروس كرونا بر اجتماعات انساني خواهيم گفت.