براساس يك پژوهش بينالمللي و در پي شيوع كرونا در جهان روي داد
مدرك حوزه چگونه با مدارك علوم انساني برابر ميشود؟
زهرا چوپانكاره
به فاصله يكي دو روز، دو بيانيه از راه رسيد: اولي از جانب انجمن (استادان) زبان و ادبيات فارسي و دومي از طرف انجمنهاي علوم اجتماعي و تاريخي، هدف هر دو بيانيه وزارت آموزش و پرورش بود. هدف هر دو بيانيه هم يك چيز بود؛ اعتراض به واجد شرايط دانسته شدن سطوح دو و سه حوزه علميه با مدارك كارشناسي و كارشناسي ارشد رشتههاي زبان و ادبيات، علوم اجتماعي و تاريخ براي استخدام در آموزش و پرورش. بحث استخدام طلاب در دستكم هشت رشته علوم انساني البته از يك سال قبل مطرح شده بود و ريشههاي جذب و استخدام آنان در آموزش و پرورش به سالها قبلتر بازميگردد.
«در آستانه بزرگداشت روز شعر و ادب فارسي و در اقدامي ناباورانه و نسنجيده در دفترچه آزمون استخدامي كشوري متني منتشر شد كه نگراني و اعتراض جمع زيادي از استادان، معلمان، دانشآموختگان و دانشجويان زبان و ادبيات فارسي را موجب شد. براساس دفترچه راهنماي اين آزمون، براي احراز شغل دبيري رشته زبان و ادبيات فارسي، دارندگان مدارك سطح ۲ و ۳ حوزه با دانشآموختگان كارشناسي و كارشناسي ارشد زبان و ادبيات فارسي از نظر تخصص در حوزه زبان و ادبيات فارسي برابر دانسته شدهاند تا سند ديگري باشد بر مظلوميت معيار تخصص آن هم در رشته زبان و ادبيات فارسي در آموزش و پرورش. انجمن علمي [استادان] زبان و ادبيات فارسي به نمايندگي از استادان زبان و ادبيات فارسي دانشگاههاي كشور ضمن محكوم كردن قاطع اين اقدام، از وزارت آموزش و پرورش ميخواهد نسبت به اصلاح بند مذكور، اقدام مقتضي و عاجل انجام دهد.» اين بخشي از متن اعتراض انجمن علمي زبان و ادبيات فارسي بود. بعد نوبت به صداي اعتراض انجمنهاي علمي علوم اجتماعي و تاريخ رسيد: «در آستانه بازگشايي دانشگاهها، دانشآموختگان رشتههاي علوم اجتماعي و تاريخ با خبري دور از انتظار و نگرانكننده روبهرو شدند. براساس مندرجات دفترچه راهنماي آزمون استخدامي كشوري كه توسط سازمان سنجش و آموزش كشور منتشر شده است، براي استخدام به عنوان دبير تاريخ و علوم اجتماعي، علاوه بر دانشآموختگان كارشناسي و كارشناسي ارشد اين رشتهها، دانشآموختگان سطح ۲و ۳ حوزه علميه هم واجد شرايط اعلام شدهاند. اتخاذ اين تصميم غيرحرفهاي كه نشانه بهاندادن به دانشآموختگان مجموعه رشتههاي علوم اجتماعي و تاريخ و بيتوجهي كامل به دانش و تخصص در تصدي نقش مهم معلمي در آموزش و پرورش است، نتايج بسيار زيانباري در آموزش و پرورش و جامعه خواهد داشت.» در بيانيه انجمنهاي زبان و ادبيات فارسي، نسبت به «كمرنگ شدن زبان و ادبيات فارسي در مدارس خواهد شد كه انگيزه و اشتياق جوانان را براي تحصيل دانشگاهي و كسب تخصص علمي در رشتهاي كه مبناي هويت ملي، زباني و فرهنگي ايرانيان است» هشدار داده شده است و در نامه انجمنهاي علوم اجتماعي و تاريخي نسبت به «كمرنگ شدن اهميت رشتههاي علوم اجتماعي و تاريخي، كه براي تربيت شهروند آگاه و مسوول و بهبود نظام حكمراني بسيار با اهميت هستند، نزد دانشآموزان.» سوال هر دو گروه هم اين است كه چگونه صدها واحد تخصصي و پاياننامههاي پژوهشي در حوزههاي زبان و ادبيات، علوم اجتماعي و تاريخ همه با هم با مدرك سطح 2 و 3 حوزه برابر ميشوند؟
نامه انجمنهاي علوم اجتماعي و تاريخي به امضاي چهرههاي شناختهشدهاي رسيده است كه نسبت به تعميق تعارضات ميان حوزه و دانشگاه هم هشدار دادهاند: «قرار گرفتن دانشآموختگان حوزوي در جايگاهي كه دانش تخصصي آن را ندارند، از اعتبار اخلاقي و اجتماعي آنها ميكاهد و به تعارضات غيراصولي بين نظام حوزوي و دانشگاهي دامن ميزند كه به هيچ عنوان به نفع اين دو نهاد مهم علمي و آموزشي جامعه ايران نيست. به همين دليل بسيار بعيد است كه حوزويان مسوول و متعهد هم خود راضي به پذيرش نقشي باشند كه دانش تخصصي آن را ندارند.» سيدحسن سراجزاده رييس انجمن جامعهشناسي ايران، هادي خانيكي رييس انجمن ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات، مهرداد عربستاني رييس انجمن انسانشناسي ايران، كيومرث اشتريان رييس انجمن علوم سياسي ايران، ذكرالله محمدي رييس انجمن ايراني تاريخ، سيداحمدرضا خضري رييس انجمن ايراني تاريخ اسلام و سيدحسن موسوي چلك رييس انجمن مددكاران اجتماعي ايران اين نامه را امضا كردهاند.
حوزه به افكار عمومي پاسخ دهد
هر چند با انتشار اين دو نامه و البته حساسيتهاي عمومي كه بر موضوعات مربوط به آموزش و پرورش به وجود آمده است، موضوع برابري سطح 2 و 3 حوزه براي استخدام دبيري زبان و ادبيات، علوم اجتماعي و تاريخ خبرساز شد اما موضوع حضور طلاب در رشتههاي انساني سال گذشته به صورت رسمي مطرح شده بود. تير ماه سال 98 حجتالاسلام والمسلمين نبوي، معاون فرهنگي تبليغي حوزههاي علميه اعلام كرد: «در سالهاي قبل طلاب فقط در 3 رشته ميتوانستند شركت كنند، ولي امسال با پيگيريهاي «ستاد همكاريها و مركز تربيت مبلغ معلم» در 8 رشته علوم انساني ازجمله «دبيري عربي، مربي امور تربيتي، دبيري معارف اسلامي، آموزگاري ابتدايي، دبيري ادبيات فارسي، دبيري علوم اجتماعي، دبيري تاريخ و دبيري فلسفه ميتوانند در آزمون استخدامي شركت كرده و در صورت پذيرش در همان رشتهاي كه قبول شدهاند، به استخدام آموزش و پرورش در آيند.»
با تمام اينها معلماني كه سالها است در جريان جذب نيرو، استخدامها و تطبيق مدارك در آموزش و پرورش بودهاند ميدانند كه اين رويه استخدام سالها است كه در جريان است. محمد داوري، كارشناس ارشد آموزش و پرورش و سخنگوي سازمان معلمان در پاسخ به سوال «اعتماد» كه آيا چنين اقداماتي در آموزش و پرورش سابقه داشته است، ميگويد: «قبل از اينكه استخدام فرهنگيان از طريق آزمون باشد كه فراوان از اين كارها كردند، از زماني كه گفتند مدرك بايد ليسانس باشد هم اين معادلسازيها را داشتهاند يعني هميشه معادلسازي بوده است. بعد گفتند 2 راه براي ورود به آموزش و پرورش هست؛ يكي اينكه از طريق دانشگاه فرهنگيان در رشتههاي دبيري قبول شوند و يكي اينكه مداركشان را از جاي ديگر بگيرند و طبق ماده 28 دانشگاه فرهنگيان، يك سال در اين دانشگاه دوره ببينند و بعد وارد شوند. كف مدرك هم ليسانس است. با همين قانون جديد هم باز استثنا قائل ميشدند و مدارك حوزوي را تطبيق ميدادند. الان به مدد شبكههاي اجتماعي و تلاشهايي كه برخي فعالان داشتهاند اين موضوع رسانهاي شده است.»
تاريخچه جذب با مدرك حوزوي در رشتههاي دبيري، بنا بر تجربه معلمان و فعالان حوزه فرهنگيان به سالها قبل بازميگردد اما چقدر حضور معلمان معمم در رشتههاي بهخصوص حوزه علوم انساني، از تاريخ گرفته تا ادبيات معمول است؟ پاسخ داوري اين است: «خيلي زياد!» او البته توضيح ميدهد كه براي درسهاي ديگر هم كه حضور حوزويان باب است (مانند عربي و معارف) باز هم بايد معادلسازي انجام شود چون با وجود اشتراكات بسياري كه درسهاي حوزه با عربي و معارف دارد، واحدهاي متفاوتي در همين حوزهها در دانشگاه فرهنگيان تدريس ميشود: «در گرايش دبيري واحدهايي كه تعريف شده، متفاوت از واحدهاي حوزه است. رييس انجمن ادبيات دانشگاه تربيت مدرس كه با سازمان معلمان جلسه داشتند ميگفتند كه هم از لحاظ تعداد واحدها و هم از لحاظ نوع واحدهاي درسي تفاوتهاي بسيار زيادي وجود دارد.» در ميانه قوانين جذب و استخدام نيروهاي آموزش و پرورش پس جايگاه دانشگاه فرهنگيان چيست كه به موازات آن، كساني با گذراندن دروس و سطوحي متفاوت قرار است جذب بدنه آموزش و پرورش شوند؟ به نظر اين آموزگار چون ظرفيت دانشگاه فرهنگيان اندك و تعداد خروجي بازنشستگان بسيار زياد است، آموزش و پرورش ناچار است از ماده 28 استفاده كند و به همين دليل اينگونه جذب انجام ميشود: «اين جذبها هم غيرقانوني نيست چون در ماده 28 پيشبيني شده است، آنچه در حال حاضر مورد اعتراض است، تطبيق مدارك است. ما ميگوييم اشكالي ندارد كه طرف طلبه باشد و معمم، مخالفتي نداريم، اما ميگوييم شرايط استخدامي نبايد استثنا داشته باشند. ميگوييم اگر معادلسازي هم انجام ميشود اين معادلسازي بايد واقعي باشد. يك نفر در حوزه واحدهايي را و درسهايي را گذرانده است؛ بيايد اين درسها را به دانشگاه فرهنگيان بدهد و ببينند آنچه سطح دو حوزه است معادل مثلا فوق ديپلم ادبيات دانشگاه فرهنگيان هست يا نه؟ اين معادلسازيها هستند كه تطبيق ندارند در حالي كه در دانشگاههاي ديگر اين موضوع وجود دارد چون دانشگاه فرهنگيان هم زيرنظر وزارت علوم است، پس وقتي ميگوييم ليسانس ادبيات، يعني ليسانس ادبيات دانشگاه فرهنگيان با ليسانس ادبيات دانشگاه تربيت مدرس يا دانشگاه تهران تفاوت آن چناني ندارد، فقط دانشگاه فرهنگيان چند واحد اضافه دارد كه شامل مهارتهاي دبيري و تدريس ميشود. به همين دليل هم براي جذب از خارج از دانشگاه فرهنگيان يك سال جبراني گذاشته ميشود تا اين مهارتها را بياموزند.»
سالها از تناقضات و چشمپوشيها بر بخشي از قوانين مربوط به نحوه استخدام در آموزش و پرورش ميگذرد و نحوه گزينش معلمان همواره محل بحثهايي بوده است. امسال شايد دقيقتر شدن افكار عمومي بر مباحث موجود در آموزش و پرورش است كه سبب شده صداي اعتراض از سوي محافل رسمي و علمي بلند شود و داوري ميگويد كه اين مايه خوشحالي است. او هم با نقد انجمن زبان و ادبيات فارسي و انجمنهاي علوم اجتماعي و تاريخي موافق است كه نگران سوختن فرصتهاي شغلي فارغالتحصيلان رشتههاي خود هستند و ميگويد: «خوشحالم كه اينبار محافل دانشگاهي و انجمنها و نهادهاي مدني واكنش نشان دادند. يعني بحث مطالبه عمومي مطرح شده است. همه درسها مهم هستند اما به خصوص همانطور كه رييس انجمن زبان و ادبيات فارسي گفتهاند، ادبيات كه با فرهنگ يك جامعه در پيوند است از حساسيت بيشتري برخوردار است. ما تقاضا داريم كه ساير انجمنها و نهادهاي تخصصي و حتي انجمن اوليا و مربيان به نمايندگي از خانوادهها و دانشآموزان هم اين مطالبه را پيگيري كنند. وقتي مسالهاي تخصصي در حوزه استخدام مطرح ميشود و اين گمان در ميان نهادهاي علمي پيش ميآيد كه برابر دانسته شدن سطوح 2 و 3 حوزوي با كارشناسي و كارشناسي ارشد يك رشته كاملا متفاوت شدني نيست، شايد خود حوزههاي علميه هم بايد وارد عمل شوند تا ببينند اين نحوه استخدام آيا مورد پذيرش هست يا خير.»داوري با اين موضوع موافق است: «اگر حوزه پاسخي دارد بهتر است كه براي روشن شدن افكار عمومي ارايه كند و به صورت مستند دفاع كند كه مثلا سطح دوي ما معادل ليسانس است. موضوع ديگر هم البته غير مقطع، بحث گرايش است. ما ميگوييم خب قبول ميكنيم كه سطح 2 حوزه معادل ليسانس است، خب ليسانس چي؟ آخر نميشود كه سطح 2 حوزه معادل تمام رشتههاي اين طرف باشد، خود ادبيات و علوم اجتماعي هم كاملا با هم متفاوتند، چطور سطح 2 حوزه ميتواند معادل هر دوي اينها در نظر گرفته شود؟ ما گرايشها و رشتههاي متعددي داريم كه هر گرايش و رشته هم واحدهاي متعددي دارد و تعاريف خاصي دارند.» او بعد توضيح ميدهد كه به صورت كلي هم در بحث معلمي يكي از شاخصها علمي است اما شاخص مهارتي هم وجود دارد كه فقط در دانشگاه فرهنگيان به آن پرداخته ميشود. غير از آن هم بحث شاخصهاي شخصيتي؛ معلم ارتباط با روح و روان كودك و نوجوان دارد و بايد توانايي ارتباط با اين گروههاي سني وجود داشته باشد وگرنه اصلا دليلي براي معلم شدن وجود ندارد.