• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4756 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۹ مهر

مروري بر بلايي كه زباله‌ها بر سر هيركاني آورده‌اند

در كلاكولي مرگ نفس مي‌كشد

فاطمه باباخاني

 

 معلوم نيست صداي سهره جنگلي است يا چرخ‌ريسك هيركاني چيزي در ميانه جاده خاكي جنگلي فرود مي‌آيد، پرنده نيست، برگ درختي است كه زرد شده و آرام آرام و رقص‌كنان به زمين مي‌رسد. در ميانه تابستان اين برگريزان علتي ديگر بايد داشته باشد. آيا مي‌شود آن را به سايت دفن زباله «كلاكولي» مرتبط دانست؟ سايتي كه كيلومتري بالاتر در جنگل‌هاي «اشكته چال» قرار دارد. هر چه به سايت نزديك مي‌شويم بر حجم زباله‌هاي آويزان از برگ‌هاي درخت افزوده مي‌شود، كيسه پلاستيكي كه در شاخ و برگ‌هاي گير افتاده و در تقلا براي رها شدن تكه‌تكه شده و هر تكه‌اي بر شاخ نازكي باقي مانده. گاه هم در دست‌اندازهاي مسير كيسه‌اي از ماشين‌هاي حمل زباله به بيرون افتاده و با باز شدن هر بخشي از محتواي آن به گوشه‌اي خزيده است، سس كچاپ، چنگال، دبه ماست، رشته آشي، ايرانيت‌، ماسك، لوله، توري‌اي كه زماني خريداري توپش را از آن بيرون كشيده و....
 به بالادست نرسيده بوي سايت به ما مي‌رسد. سطح صاف سايت دفن زباله «كلاكولي» اينجاست. جهنمي متعفن كه كنارش زده‌ايم. همه آنچه با وسواس اينكه مبادا روي فرش و لباس‌مان چكه كند در سطل انداخته‌ايم، اينجاست. بوي سايت حتي از زير ماسك هم خفه‌كننده است. «كلاكولي» نشانه‌اي است از توسعه نيم‌بند ما، از برنامه‌ريزي‌هاي ما، از امر حفاظتي كه ساليان سال است از آن حرف مي‌زنيم و پس از گذشت 
20 سال از احداث سايتي كه قرار بود نهايتا 
8 ساله باشد همچنان برنامه‌اي برايش نداريم. «كلاكولي» نشان مي‌دهد آنچه پشت ميزهاي شيك و زندگي وسواسي‌ ما مي‌گذرد درنهايت به كجا خواهد رسيد. 
«كلاكولي» زميني است دوزخي، ‌از گوشه‌گوشه آن چيزي متعفن بيرون زده. در گوشه‌اي بقچه‌هايي روي هم تلنبار شده، ‌انگار كه خانه به دوشي به دنبال كشيدن اسباب خود است. گوشه‌اي ديگر حجمي از كيسه و پلاستيك و در آن پشت تپه عروسك‌هاي بي‌سر و جدا شده از تن روي هم ريخته‌ شده‌اند. در كنارش انبوهي از كفش‌هاي لنگه به لنگه.‌ انگار كه پا به آشويتس گذاشته باشي، قربانيان را خفه‌ كرده‌اند، كودكاني عروسك در دست كه رفته و بازنگشته‌اند و زنان و مرداني كه آنچه از آنها مانده كفش‌هاست. داستان در اينجا خلاف آنجاست، ما با وجدان آرام و تصور بي‌گناهي‌مان همه دست به دست هم داده‌ايم و اين‌بار طبيعت را قرباني كرده‌ايم. 
مهران حلاجيان، ‌مديرپسماند شهرداري رامسر مي‌گويد: اين سايت سال 79 راه‌اندازي شد‌، مدت زماني كه براي سايت درنظر گرفته شده بود به شكل حداكثري 8 سال بود و اكنون 20 سال از آن زمان مي‌گذرد. اين گفته نشان مي‌دهد پس از اين دوره 8 ساله حداقل 350 هزار تن زباله آن هم با احتساب 80 تن در روز بيشتر وارد اين سايت شده است. اين در حالي است كه حجم زباله در ايام گردشگري در منطقه به 150 تن هم مي‌رسد و ايام گردشگري در رامسر كم نيست. 
20 سال از ورود اولين كيسه‌هاي زباله گذشته و آهك‌پاشي و ترانشه زدن راه‌حلي است كه مسوولان براي رفع اين مشكل انتخاب كرده‌اند. شيرابه‌ها چه مي‌شوند؟ در حالي كه حلاجيان و ساير مديران شهري نشت كردن آنها را انكار مي‌كنند، در همان ميانه مسير به لوله‌اي برخورد كرده بوديم كه آب تيره شيرابه‌ها با چشمه مخلوط مي‌شد و به پايين دست مي‌ريخت. آن سوتر از پشته‌ها هم باز ردي از شيرابه به چشم مي‌خورد و البته در مسير هر جا كه ماشين‌ها خواسته‌اند چرخ بزنند، همانجا دايره‌اي سياه ترسيم كرده‌اند.
براي حذف چنين مغاكي از طبيعت ايران چه بايد كرد؟ آيا خريد زباله‌سوز چاره كار است؟ آيا بايد به‌روزترين تجهيزات را از كشورهاي ديگر وارد كرد و دانش فني خود را بالا ببريم؟ مريم ميرخسروي كه سال‌ها روي اين موضوع تحقيق كرده و هم‌اكنون نيز كتابي با همين موضوع در دست ترجمه دارد، به «اعتماد» مي‌گويد: جديدترين تجهيزات هيچ‌وقت راه چاره نيست تا زماني كه ما درك درستي از حجم و نوع زباله‌مان نداشته باشيم. در اين سال‌ها بارها شاهد بوديم كه سرمايه‌گذاران از كشورهاي مختلف براي گفت‌وگو درباره رفع معضل زباله به ويژه در شهرهاي شمالي به كشورمان آمدند كه درنهايت اين سرمايه‌گذاري‌ها به سرانجام نرسيد و به واسطه مشكلات مالي اغلب اين پروژه‌ها متوقف شده است.  به گفته او نقش شهروندان و آموزش در ايران كمتر جدي گرفته شده است. در حالي كه براساس نظر محمد طاهرزاده و توبياس ريچاردز در كتاب «بازيافت كامل پسماند شهري»، «هرچه تفكيك زباله در مبدا گسترده‌تر باشد نياز كمتري به سرمايه‌گذاري در تجهيزات بازيابي مواد است اما نياز بيشتري به سرمايه‌گذاري در چگونگي درگير كردن شهروندان در اين باره وجود دارد. دخالت موفق شهروندان موجب جمع‌آوري موادي با كيفيت بالاتر مي‌شود. در صورتي كه هدف پياده سازي طرح‌هاي تفكيك منابع در سيستم مديريت پسماند باشد، دخالت و مشاركت شهروندان بايد كاملا تفهيم شود. بنابراين، توجه به جنبه‌هاي اجتماعي و رفتاري لازم و ضروري است.»
در سوئد و كشورهاي پيشرفته براي رسيدن به جنبه‌هاي اجتماعي و رفتاري انواع پژوهش‌ها صورت گرفته است. به گفته ميرخسروي برمبناي كتاب «بازيافت كامل پسماند شهري»، «مطالعات رفتاري مقوله پيچيده‌اي است و قرار دادن كليه عوامل در يك چارچوب غيرممكن است، به‌خصوص در باب ابهاماتي كه در مورد نقش ساكنين در تفكيك منابع وجود دارد. هنگامي كه اهالي انگيزه قوي و آگاهي مناسب درباره بازيافت داشته باشند و با وجود امكانات مورد نياز در نزديكي آنها تفكيك زباله براي‌شان نوعي عادت شده باشد، احتمال زيادي وجود دارد كه كار تفكيك زباله به درستي انجام شود. بر اين اساس فاكتورهاي تاثيرگذار براي مشاركت در تفكيك منابع را مي‌توان در چند عامل خلاصه كرد: عوامل داخلي، مانند ديدگاه‌هاي عمومي و خصوصي، باورها و ارزش‌هاي شخصي، اطلاعات و اهداف رفتاري، نگرش نسبت به بازيافت، دانش محيطي، آگاهي، عواطف و مسووليت‌ها. عوامل خارجي، مانند امكانات، روابط عمومي، هنجارهاي فرهنگي و اجتماعي، هدف‌گذاري، هموار كردن موانع، عوامل اقتصادي، بازخوردها، زيرساخت‌ها، موسسات اجتماعي، كمپين اطلاعاتي، مشاركت در تصميم‌گيري‌ها، فضاي كافي در خانه‌ها و انواع خانوارها. عوامل جامعه‌شناختي، مانند جنسيت، سطح آموزش و درآمد.
او مي‌افزايد: اين عوامل مورد به مورد متفاوت است. براي مثال دسترسي آسان به امكانات بازيافت براي افراد مختلف معاني متفاوتي دارد. هنگام اجراي طرح‌هاي جداسازي منابع در يك شهر يا بخشي از يك شهر، جهت دستيابي به يك درك بومي و اتخاذ تصميم براي يك سيستم موثر و بادوامِ تفكيك، عوامل متفاوتي بايد مورد آزمايش قرار گيرد.»
در ايران در مقابل عمده برنامه‌ها به برگزاري چند كارگاه و درنهايت راه‌اندازي كمپين‌ها خلاصه مي‌شود كه پس از مدتي به فراموشي سپرده مي‌شوند. در رامسر از زمان احداث سايت «كلاكولي» تاكنون 20 سال زمان طي شده است. در اين دو دهه به چه ميزان سرمايه‌گذاري در حوزه آموزش صورت گرفته؟ آيا صرف تعبيه سطل‌هاي زباله‌تر و خشك كافي است وقتي تفاوت ميان اين دو قسم از زباله براي برخي شهروندان همچنان ناروشن است؟ چه ميزان برنامه‌هاي تلويزيون استان به مقوله زباله پرداخته است؟ چند ساعت و جلسه آموزشي و براي چند نفر انجام شده؟ رسانه‌هاي محلي به چه ميزان به اين موضوع پرداخته‌اند؟ اگر تمام اين موارد در عالي‌ترين سطح خود بوده چطور است كه همچنان پس از 20 سال در سايت زباله «كلاكولي» و ساير شهرهاي شمالي منظره‌اي از زباله‌هاي درهم به چشم مي‌خورد؟
پرفسور محمدطاهرزاده، استاد دانشگاه بوراس سوئد در گفت‌وگويي كه با همشهري داشت، گفته است: «مردم و مسوولان در استان‌هاي شمالي كشور در حال خودكشي دسته‌جمعي هستند. معضل زباله در ايران مانند يك پازل است كه از ابتدا اشتباه چيده شده و نيازمند بازنگري اساسي و برنامه‌ريزي درازمدت است كه با مديريت كوتاه‌نگر ايران امكان‌پذير نيست. درحالي كه با تفكيك از مبدا زباله با هزينه بسيار پايين و بدون خطر مي‌توان زباله‌ها را مانند بسياري از كشور‌هاي دنيا در آمل و ساير شهر‌هاي ايران مديريت كرد بازهم با صرف هزينه‌اي بسيار كار‌ها را از آخر و در مسير اشتباه انجام مي‌دهند. وقتي زباله‌ها تفكيك شوند آنگاه مي‌توان براي هر بخش راه‌حل مناسب و منطقي با استفاده از تكنولوژي روز دنيا انتخاب كرد. اما هم‌اكنون براي بازيافت اين زباله‌هاي درهم‌آميخته در هيچ كجاي دنيا تكنولوژي وجود ندارد. در حقيقت براي درمان اين غده سرطاني نخستين راهكار جلوگيري از پيشرفت آن يعني توقف دپو در اين محل است. سپس با استفاده از تكنولوژي«لندفيل ماينينگ» بايد اجزاي مختلف اين زباله‌هاي درهم‌آميخته از فلز تا شيشه و پلاستيك را مانند معدن‌كاوي استخراج و درنهايت هر يك از اين مواد را با روش مناسب از بيوگاز تا كمپوست تبديل به سرمايه كرد. اگر برنامه‌ريزي درازمدت داشته باشيم بعد از ساماندهي اين سايت‌ها براي بهبود كيفيت آب و خاكي كه 
30 سال است آلوده شده‌اند نيز روش‌هايي وجود دارد كه مهم‌ترين آنها گياه پالايي با استفاده از گونه‌اي مقاوم به آلودگي‌هاست و البته پالايش بيولوژيك با كمك جلبك‌ها و باكتري‌هاي مناسب و حتي در مواردي پالايش شيميايي مي‌تواند هم خاك و هم آب آلوده را البته طي چندين دهه از آلودگي‌ها پاك كند.»
از سايت زباله بيرون‌ مي‌زنيم، در گوشه‌اي زاغه‌هاي كارگران برپاست، تزيين شده با زباله‌ها!‌ كارگراني كه از هر نگاه غريبه‌اي مي‌گريزند و به جنگل پناه مي‌برند. بر نرده‌هاي مستعمل دامني آويزان شده، رنگ به رنگ، همانند زباله‌هايي كه در زير زمين و در بر آن پشته‌ها تلنبار شده‌اند. در پايين دست جاده «كلاكولي» گردشگران مشغول تفريح‌اند، گروهي ماهي كبابي كه آب استخرهايش از آب بالادست تامين مي‌شود سفارش مي‌دهند. زني كنار جاده شالي يا رواندازي مي‌فروشد، در شهر هم خبري نيست، همه سر در كار خود دارند، در تلويزيون و مطبوعاتي استاني روال سابق است، از هم‌افزايي بين‌بخشي ميان ادارات و سازمان‌ها خبري نيست و در آن بالاها در «كلاكولي» زندگي از دست مي‌رود. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون