• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۳ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4756 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۹ مهر

جانمايي نامناسب سايت‌هاي زباله

هادي كيادليري

درباره سايت‌هاي تخليه زباله در شمال ايران چندين نكته حائز اهميت است؛ ابتدا بايد به اين نكته توجه كنيم كه درباره چه جنگل‌ها و مكان‌هايي صحبت مي‌كنيم. جنگل‌هاي شمال يك ميراث طبيعي جهاني هستند و حدود يك‌درصد از مساحت كشور را دربر مي‌گيرند. در كشوري كه به لحاظ جغرافيايي شرايط سخت و دشواري دارد و بخش اعظم آن در مناطق نيمه خشك و خشك واقع شده، جنگل‌هاي شمال از اهميت بالايي برخوردارند، با اين حال اين مناطق با چالش‌هاي جدي براي بقاي خود مواجهند. يكي از اين آسيب‌ها سايت‌هاي دفن زباله در جنگل‌ها است كه علاوه بر تخريب محيط‌زيستي، تخريب فرهنگي هم به دنبال دارد. اولين پيام سايت‌هاي دفن زباله اين است كه برخلاف ترويجي كه براي احترام به طبيعت انجام مي‌دهيم، اين مناطق را به محل دفن زباله تبديل كرده‌ايم. در ديپلماسي طبيعت ريختن زباله در طبيعت آن هم در منحصر به فرد‌ترين جنگل‌هاي جهان بدترين نوع گفت‌وگوي فرهنگي محسوب مي‌شود. دپو و تلنبار زباله به شكل كاملا عقب افتاده و ابتدايي در ميراث طبيعي جهان شايد از نظر مسوولان مخفي بماند اما از نظر مردم و جهانيان رصد خواهد شد.
 متاسفانه اغلب مكان‌يابي‌ها براي سايت‌هاي زباله يا جزو زيباترين مناطق واقع شده‌اند يا قابل دسترس براي شهرداري‌ها هستند كه عمدتا هم نه توسط متخصصان بلكه از سوي بلدهاي محلي انتخاب مي‌شوند. معمولا سايت‌ها در عمق جنگل قرار گرفته‌اند تا از ديد مردم پنهان شوند، نتيجه اينكه ما با مخفي‌ كردن زباله مواجهيم تا كار اصولي براي مديريت آن.  در شمال ايران سفره‌هاي آب‌هاي زيرزميني بالا هستند، همين موضوع باعث مي‌شود دفن زباله به راحتي آب‌هاي شرب و رودها را سمي‌ و آلوده كند. آنها همچنين مناظر را از بين برده و باتوجه به محصور نبودن محلي براي تردد زباله‌گردها و حيوانات هستند.  اگر نگاهي به اطراف دپوي زباله بيندازيد‌، مي‌بينيد اكثر درختان غول‌پيكر اطراف آن خشك شده و از بين رفته‌اند. در طول مسير رسيدن به سايت هم متوجه زباله‌هاي رها شده در اطراف جاده مي‌شويد، اين موضوع يا از سهل‌انگاري راننده ناشي مي‌شود يا ماشين حمل، استانداردهاي لازم را ندارد كه هر دو عامل صدمات جبران‌ناپذير به اكوسيستم وارد مي‌كند.  براي رفع اين چالش چه بايد كرد؟ منابع آلوده‌كننده محيط‌زيست به دو دسته هستند؛ برخي از اين عوامل آلوده‌كننده طبيعي هستند مثل آتش‌سوزي‌هاي طبيعي و گروه دوم منشا انساني دارند، در اين دسته بار ديگر منابع آلوده‌كننده به دو دسته قابل تقسيم‌بندي هستند: يك منابعي كه نقطه‌اي بوده و به شكل انفرادي قابل تشخيص‌اند، كارخانه‌ها، معادن، سايت‌هاي دفن زباله در اين دسته قرار مي‌گيرند. گروه دوم غيرنقطه‌اي و پنهان‌اند و شناسايي آنها دشوار است مانند آفت‌كش‌ها، كود شيميايي و زباله‌هاي رها شده توسط مردم در طبيعت. زباله‌هاي رها شده دو بخش‌اند؛ يكسري در طول زمان تجزيه‌پذيرند و برخي غيرقابل تجزيه‌اند و فرآيندهاي طبيعي نمي‌توانند آنها را از بين ببرند. چنين زباله‌هايي به شكل ناخواسته اثرات منفي بر زندگي ما دارند؛ در گام اول اكوسيستم حمايت‌كننده زندگي كه امنيت حياتي بشر را تامين مي‌كنند، تهديد مي‌كنند. دوم به سرمايه‌هاي طبيعي ما صدمه مي‌زنند و درنهايت مناظر زشت و بوهاي نامطبوع دارند.
اگر به قوانين منابع آلوده‌كننده محيط‌زيست نگاهي بيندازيم به دليل هر كدام از سه مورد دپوي زباله در جنگل‌هاي شمال غيرقانوني و ممنوع است. اما چطور مي‌شود از شهروندان كه در سطح گسترده جنگل را آلوده مي‌كنند انتظار رفتار درست را داشت وقتي دولت اين كار را خود به شكل غيرقانوني انجام مي‌دهد. در مباحث مديريتي درباره منابع آلوده‌كننده بحث اين است كه جلوگيري از ورود آلاينده‌ها بسيار بهتر از پاكسازي آنهاست. مديران شهري معمولا مي‌گويند سايت‌هاي زباله را پاكسازي مي‌كنند، اين كار به تكنولوژي بالاتر نياز دارد و اگر راه‌حل زباله‌سوز باشد كه با تبعات بعدي آن يعني آلودگي‌ هوا علاوه بر آلودگي خاك و آب دست و پنجه نرم كنيم. در مقابل اگر مركز ثقل فعاليت‌هاي‌مان را روي جلوگيري از ورود منابع آلوده‌كننده كنيم از مصايب آتي آن در امان خواهيم بود. براي رسيدن به اين هدف در ابتداي كار ما نياز به كار جدي در حوزه فرهنگ‌سازي داريم. براي آموزش در اين زمينه بايد يك كار سيستمي‌ اتفاق بيفتد تا زباله‌ها از مبدا تفكيك شده و درنهايت برنامه‌ريزي‌هاي منسجمي براي مديريت آنها وجود داشته باشد.  براي جلوگيري از آلودگي‌هاي پراكنده هم بايد منابع آلوده‌كننده را مشخص كرد. بخشي از اين منابع محلي‌ها و گروه بعدي گردشگران هستند. براي هر دو گروه‌ ما بايد بسته‌هاي آموزشي مشخصي داشته باشيم. علاوه بر آن براي جمع‌آوري زباله‌ها هم مي‌توان از ظرفيت نهادهايي كه از حضور گردشگران سود مي‌برند استفاده كرد. نمونه‌اش عوارضي است كه مسافران براي ورود به جاده‌ شمال مي‌پردازند. هزينه‌ حداقلي رفت و برگشت براي يك خودروي سواري 60 هزار تومان است. آيا نمي‌شود بخشي از اين عوارض براي نگهداري از طبيعت شمال كه عمده مسافران به انگيزه بهره‌گيري از آن وارد اين منطقه مي‌شوند پرداخت شود. حفظ طبيعت نيازمند هزينه است و ما بايد براي آن مبلغي را درنظر بگيريم زيرا بدون نگهداشت آن، در آينده نزديك ناچاريم هزينه‌هاي بسيار بيشتري را بپردازيم و به نقطه مطلوب اوليه هم بازگشتن بسيار دشوار خواهد بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون