• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4757 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۱۰ مهر

جابه‌جايي...

سروش صحت

ديروز وقتي سوار تاكسي شدم، راننده نگاهم كرد و پرسيد: «تو همون نيستي كه هر هفته يه قصه از تاكسي و تاكسي‌سواري مي‌نويسي؟» گفتم: «بله.» راننده پرسيد: «خودت تاكسي داشتي؟» گفتم: «خير، ولي تاكسي سوار ميشم.» راننده گفت: «اگه مي‌خواي قصه تاكسي بنويسي بايد گاهي جاي راننده تاكسي بشيني.» گفتم: «نميشه كه، من تاكسي ندارم.» راننده همان جا زد كنار و گفت: «بيا ده دقيقه جاي من بشين.» براي اولين بار من راننده تاكسي شدم و راننده مسافري شد كه سوار تاكسي من شده بود. كمي جلوتر مردي گفت: «مستقيم.» ايستادم. مرد سوار تاكسي شد و گفت: «چه زود دوباره پاييز شد.» مردي كه روي صندلي جلو نشسته بود، گفت: «بعدش زمستان ميشه، بعد عيد، بعد دوباره بهار و تابستان و پاييز.» مردي كه عقب تاكسي نشسته بود، داشت اين حرف‌ها را تندتند مي‌نوشت. آن مرد همان كاري را مي‌كرد كه هفته‌هاي قبل من انجام مي‌دادم. آن مرد من بودم، ولي من نبودم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون