اگر فرمان كنده شود
مهرداد احمدي شيخاني
در يادداشت قبليام در اين ستون يك اشتباه محاسباتي خيلي بزرگ داشتم كه اگر شاگرد مدرسهاي بودم، حق بود كه درجا رفوزه شوم و پروندهام را بزنند زير بغلم و بفرستندم خانه. ماجرا اين است كه نوشته بودم «هزينه آموزش يك متخصص در ايران از دوره ابتدايي تا انتها، يك ميليون دلار ميشود و سالانه 40 هزار نفر از اينان از كشور ميروند» و نتيجه گرفته بودم كه حاصل تقديم اين متخصصين به كشورهاي ديگر 40 ميليون دلار در سال ميشود كه اشتباه بود و 40 ميليارد دلار درست است و حاصل يك مصيبت ملي است كه البته انگار براي هيچ كس مهم نيست تا پروندهشان را بدهند زير بغلشان و بفرستند خانه.
البته براي بعضي اين خطاي فاحش من در محاسبه مهم بود و تماس و پيام دادند كه فلاني، انگار خودت هم حجم مصيبت را باور نكردي كه 40 ميليارد دلار را 40 ميليون دلار نوشتي؟ البته هيچكدام اين افراد صاحب مقامي نبودند.
از بين اينهايي كه خطاي مرا گوشزد كردند، يكي هم دوستي قديمي بود كه جوانياش در جنگ گذشته و از اولين كساني بوده كه براي دفاع از ميهن اسلحه به دست گرفته و هر چه از سنش بيشتر ميگذرد، بيشتر از قبل دلبسته ايران ميشود.
اين رفيق قديمي زنگ زده بود و وقتي اشتباه را متذكر شد، سر دلش هم باز شد. از اين ميگفت كه دو پسر دارد كه پسر كوچكتر كمترين دلبستگي ملي ندارد و تصميمش رفتن از ايران است و پسر بزرگتر هم كه هميشه بر ماندن در كشور تاكيد داشت با ماجراهايي كه در يك سال گذشته رخ داده، سخن از رفتن ميزند و او كه همه عمرش را در حد و اندازه خودش براي اين كشور تلاش كرده، ناتوان از تغيير نظر دو فرزند است و تا لب به گفتن باز ميكند از سوي آنها متهم به جانبداري و توجيه رخدادها و وضع موجود ميشود و از من ميخواست كه راهنمايياش كنم كه به فرزندانش چه بگويد بلكه از تصميم به رفتن برگردند.
واقعيت اين است كه خودم هم نميدانستم چه جوابي به او بدهم. وقتي سازمان نظام پرستاري ميگويد كه با وجود همهگيري جهاني كرونا و سخت شدن سفر، سالي 1000 پرستار، حتي بدون دانستن زبان كشور مقصد، از ايران مهاجرت ميكنند-كه اين به تنهايي يعني يك ميليارد دلار در سال تقديم كشورهاي ديگر كردن - و يا وقتي آقاي مصباحيمقدم، به عنوان سخنگوي جامعه روحانيت مبارز، با آن همه سوابق و مسووليتهاي حكومتي،كه اگر روي سنگ بگذاريم، سنگ مثل موم نرم ميشود در جايي گفته است «با دستفرماني كه كشور طي اين سي و چند سال بعد از دفاع مقدس اداره شده است، نميشود از اين به بعد هم كشور را اداره كرد» ولي با اين وجود نه تنها دست فرمان تغيير نميكند كه انتخابات مجلس يازدهم و آنچه به نظر ميرسد قرار است بعد از اين هم ادامه پيدا كند، سفت چسبيدن همان فرمان قديمي است. آن وقت وقتي اين نشانههاي آشكار هر روز ديده ميشود، آدم خوشبيني مثل من كه از فرط سادهانگاري 40 ميليارد را 40 ميليون ميبيند به چه چيزي استناد كند تا ديگران را مجاب كند كه اوضاع آن طورها هم كه تصور ميشود بد نيست؟
مثلا وقتي اين همه هشدار داده ميشود كه چنين نكنيد و باز هم همين است كه بود و نتايجش هر روز آشكار ميشود به اين دوست رزمنده سابق چه راهنمايي كنم كه به فرزندانش بگويد؟
يكي همين ركورد زدن مرگ و مير كرونا در اين روزها. مگر همين يكي، دو ماه پيش نبود كه اين همه هشدار داده شد كه گسترش بيماري در تجمعات و عزاداريها را جدي بگيريد و آيا جدي گرفته شد يا به هشداردهندگان تهمت زدند؟
آيا ميشود از يك سو تجمع در عزاداريها را تشويق كرد و بعد به مردم گفت سفر نرويد؟
خب من كه عاجزم از توضيح براي آن دوست اقلا يك نفر از اينهايي كه تقديم 40 ميليارد دلار ناقابل به كشورهاي ديگر در اين دوران تحريم برايشان اهميتي ندارد، بيايد و بگويد كه چگونه ميتوان آنهايي كه با اين سرمايه و به اين سختي به ثمر رسيدهاند را در كشور نگه داشت؟
يا اصلا برايشان مهم هست كه اينها در كشور بمانند؟
يا وقتي جناب مصباحيمقدم كه ميگويد، ادامه كار با اين دست فرمان نشدني است، كاش بگويد كه دست فرمانمان چه بايد بشود كه ادامه راه امكانپذير شود. كاش اقلا قبل از اينكه فرمان از جا كنده شود، بتوان كاري كرد.