لوتر كينگ و صلح نوبل
مرتضي ميرحسيني
سال 1964 در چنين روزي مارتين لوتر كينگ را برنده جايزه صلح نوبل آن سال اعلام كردند و استدلالشان اين بود كه جنبش مقاومت مدني در ايجاد تغييرات مثبت و انساني در ايالات متحده امريكا تاثير مثبت زيادي گذاشته است. لوتر كينگ آن زمان 35 سال داشت و جوانترين برنده اين جايزه تا آن تاريخ محسوب ميشد. او آرمانهاي جامعه امريكا، يعني برابري و شهروندي و عدالت و فرصتهاي يكسان براي همه را با آموزههاي ناب مسيحيت درباره ارزش روح انسانها و انسانيت فراتر از رنگ و نژاد پيوند ميزد و چنان با مهارت و استادي سخن ميگفت كه حتي بسياري از سفيدپوستهاي منفعل را به همراهي يا حداقل همدلي با جنبش ترغيب ميكرد. جنبش مبارزه مدني در آن سالي كه لوتر كينگ جايزه صلح نوبل را بُرد 2 دستاورد مهم داشت: يكي تسهيل راي دادن سياهپوستها و لغو برخي قوانين محدودكننده براي آنان و ديگري هم تصويب قانوني كه حداقل روي كاغذ تبعيض در استخدام مشاغل دولتي و عمومي و بهرهمندي از خدمات شهري و اجتماعي را غيرقانوني ميكرد و تفكيك نژادي را عملي مجرمانه ميشناخت. در واقع كينگ به اعتبار اين دو دستاورد، نامزد و برنده جايزه صلح نوبل سال 1964 شد. او پول اين جايزه را وقف جنبش كرد. بعد از آن هم مساله تبعيض نژادي همچنان دغدغه اصلي جنبش مدني باقي ماند، اما از نيمههاي دهه 1960 ضديت با جنگ ويتنام و مخالفت علني با سياستهاي جنگطلبانه ايالات متحده در آسياي شرقي هم به اهداف جنبش اضافه شد. يكي از حرفهاي آنان اين بود كه پولي كه دولت امريكا در آن سوي دنيا براي كشتن مردم ويتنام هزينه ميكند، بايد خرج مردم فقير ايالات متحده شود. اما شهرت فزاينده كينگ و جاهطلبيهاي شخصي او بر جنبش و اهداف اصيل آن سايه انداخت و حتي ميان اوو برخي ديگر از سران كارزار، جدايي و كدورت ايجاد كرد. البته عمرش طولاني نشد و 4 سال بعد از جايزه نوبل، به دست يك زنداني فراري سفيدپوست به قتل رسيد. برخي رسانههاي بزرگ و سخنگويان رسمي قدرت در ايالات متحده، قتل او را به انگيزههاي شخصي و خشم فردي محدود ميكردند اما بعدها اسناد و شواهدي به دست آمد كه نشان ميداد ماجراي قتل لوتر كينگ توطئهاي فراتر از يك جرم عادي بوده است و برخي نيروهاي امنيتي امريكا هم در آن نقش داشتهاند.