راديوهايي كه
تنها يك موج داشتند!
اشكان تقيپور
خبر كوتاه بود و تكاندهنده. تكاندهنده بودن. خبر خودكشي و درگذشتِ كودك بوشهري دردناك بود، چه به سبب نداشتن گوشي هوشمند، چه به سببي ديگر؛ اين امر نهتنها لزوم مواجهه با حقيقت دردناك و وقوف بر انتهاي پرتگاه «آسيب» را تحتالشعاع قرار نداد، بلكه اهميت و حساسيت نگريستن از زواياي گوناگون به مقوله «آسيب اجتماعي» را با همه ابعادش آشكارتر كرد. يك سوي ماجرا بحث «كودك» است كه در زنجيره آسيب معصومترين و بيصداترين حلقه از حلقههاي آسيبهاي اجتماعي است. فرد بالغ ديگر با گونههاي مختلف آسيب، در قياس با كودكان محاصرهشده در انواع آسيبهاي اجتماعي، حداقل از نوعي توانايي برخوردار است كه «بلوغ بيولوژيك» به وي ميدهد. مسبب اين فاجعه و از دست رفتن اين كودك معصوم، هرچه باشد، در اصل ما بالغان جامعهايم و علت وقوع اين آسيب اجتماعي، هرچه باشد، پرداختن به اصل واقعه را منتفي نميكند. تقليل دادن اين مساله به مسالهاي سياسي و بهرهگيري از آن براي تسويهحسابهاي شخصي حزبي و گروهي، هم ظلم در حق آن كودك و كودكان ديگرِ درگير با آسيبهاي اجتماعي است و هم آدرس غلط دادن، به سبب خشم از كاستيهاي موجود. اين نوع موضعگيري در عمل دردي را دوا نميكند؛ ديدن عيبها و اشكالات اجتماعي و انعكاسشان هرچند بخشي از فرآيند حل مساله است، اما بسنده كردن به همين بخش و ماندن در آن مرحله صرفا برونريزي همان خشم و قهر است كه نه تنها فايدهاي ندارد، بلكه خود مسبب آسيبهاي بيشتري ميشود. در اين روزهاي كرونايي، يكي از دغدغههاي جدي خانوادهها و مسوولان، علاوه بر معيشت و سلامت، تحصيل دانشآموزان است. با تعطيلي تقريبي آموزش حضوري نقش آموزش مجازي با تكيه بر بسترهاي ايجادشده در وزارت آموزش و پرورش اهميت بسيار پيدا كرد. آمار رسمي ميليوني دانشآموزاني كه به سبب نداشتن لپتاپ يا گوشي هوشمند امكان اتصال به بستر مجازي آموزش را نداشتند مسبب ايجاد نگرانيهايي جدي شد. مردم و مسوولان دست به كار شدند. از قوم و خويش و همسايه گرفته تا سازمانهاي مردمنهاد، تشكلهاي جهادي، خيريهها و نهادهاي كمكرسان دولتي و حاكميتي همه يكدل شدند تا ابزار لازم براي يادگيري مجازي دانشآموزان كمبرخوردار فراهم شود. اين اتحاد ايرانيان در بحرانها در جاي خود دستاوردي ارزشمند است كه در ستايشش صفحهها قلمفرسايي ميتوان كرد، اما خوشحالي از اين اتحاد و نديدن كاستيها آغازگر آسيبي ديگر است. كاستيهايي چون در نظر نداشتن وضع خانوادههايي كه طرز استفاده از اين ابزار نوين الكترونيك را نميدانند؛ استفاده نادرست و بينظارت كودكانِ اين خانوادهها از اينترنت به سبب آگاهي نداشتن والدين؛ امكان فروخته شدن «ديوايس»هاي اهداشده به خانوادهها براي رفع نيازهاي ديگر و به طور كلي درك نادرست آنها از اولويتها و نهايتا كمبود ناظراني مبرز براي جلوگيري از اين پيشامدها. فرض نزديك به واقع اين است كه لايه اوليه مشكل كه دستيابي به ديوايسهاي لازم است با خيرجمعي هميشگي مردم سرزمينمان محقق شده است. با لايه بعدي آسيبها كه در بالا اشاره شد چه بايد كرد؟ آيا در شرايط خاص كرونايي و اقتصادي كنوني امكان نظارت بر دانشآموز يا آموزش خانوادهها در مناطقي با بافت فرهنگي سنتي يا مناطق كمبرخوردارتر يا حاشيهنشينان شهرهاي بزرگ كه منجر به فرجام نيك و دلخواه سيستم آموزشي شود، وجود دارد؟ و اصولا چنين توقعي در شرايط كنوني از متوليان دولتي و غيردولتي تا چه حد منطقي است. نگارنده در جايگاه فعال اجتماعي از بسياري راهكارهاي تئوريك و نرمافزاري كه اتاقهاي فكر فرهنگيان و متوليان فرهيخته دانشگاهي و متعهد ارايه كردهاند آگاه است، اما با توجه به شرايط كنوني تا چه حد امكان اجرايي كردن اين تئوريها در كوتاهمدت و حتي ميانمدت ممكن است؟ ما بهرغم داشتن دهها شركت دانشبنيان و دانشمنداني متعهد نتوانستهايم ديوايسي تهيه كنيم تككاره، ارزانقيمت، با طرز استفاده ساده و فاقد بهايي چندان براي فروش به غير. وسيلهاي كه براي جستوجوي سايتهاي غيراخلاقي يا وقتگذراني بيجا در شبكه جهاني اينترنت كارآمد نباشد و صرفا براي آموزش مجازي دانشآموزان طراحي شده باشد. سالهاست در بازار كشورهاي پيشرفته سختافزارها و نرمافزارهايي مختص مطالعه يا با دسترسيهاي محدود و مشخص به شبكه جهاني اينترنت براي موارد اينچنيني موجود است و قطعا كشوري با بنيه علمي قوي مانند ايران ميتواند با برنامهريزي و اجراي صحيح از پس حل اين معضل برآيد. كافي است با تخصيص بودجه به متخصصان داخلي و شركتهاي دانشبنيان براي ساخت اين ابزار كارآمد و اطلاعرساني عمومي، ميلياردها سرمايه دولتي يا كمك مردمي صرف خريدن ديوايسهاي موجود چندكاره نشود تا هم صرفهجويي ارزي و منابع داشته باشيم، هم از آسيبهاي ديگر جلوگيري كنيم و اگر هم در اين راستا فعاليتي در حال انجام است لزوم اطلاعرساني آن وجود دارد تا از هدررفت انرژي و موازيكاري احتمالي جلوگيري شود. بهرغم وجود مشكلات سياسي و اقتصادي، اگر هركدام از ما در جاي خود و آگاه به مسووليت اجتماعي خويش باشيم و ساختارهاي خُرد و كلان اجتماعي نيز خِردمحور و متعهدبنيان نهاده شود حل مشكلات و غلبه بر آسيبها چندان سخت نيست.
كارشناس ارشد فرهنگ و زبانهاي باستاني،عضو شوراي مركزي مشاركتهاي مردمي سازمان بهزيستي كشور