واكسن شاسي بلند
فريدون مجلسي
معمولا هر بار پس از تشكيل مجلس جديد نمايندگان جديد تا مدتي دنبال تمشيت امور اقامت و رفع نيازهاي شخصي هستند، از جمله دكوراسيون خانه، دريافت حواله اتومبيل براي رفت و آمد و سركشي به حوزه نمايندگي. اين بار هنگام پخش اتومبيل يكي از وكلا كه حوزه نماينگي ايشان كوهستاني و جنگلي است براي حفاظت از كمك فنر خود ايراد گرفت كه من شاسي بلند ميخواهم. از آن زمان عبارت «شاسي بلند» درباره ساير امور و رفتارها بهطوري كه در شأن بلندپايگان محترم باشد نزد عوام اعتباري ويژه يافت. تا اينكه مقامات دولت كه از دوماه پيش نويد واردات واكسن آنفلوآنزا را داده بودند، اعلام كردند كه واكسن در دوميليون واحد وارد شده است كه عجالتا براي مصرف افراد ماوراي هفتاد سال و مادون شش سال كفايت ميكند بهطوري كه طبق تجويز پزشكان بتوانند پيش از مهرماه تزريق كنند و نيز اعلام كردند كه اولين پارتي شامل 1500 واحد واكسن براي استفاده نمايندگان مجلس شوراي اسلامي تحويل شد. معلوم شد واردات واكسن از خط قرمز شايعه عبور كرده و اكنون در اختيار نمايندگان مجلس و خانوادههاي آنان هم قرار گرفته است تا به نمايندگي ملت آن را مصرف و نتيجه را اعلام فرمايند. اين پارتي واكسن را مردم به دلايلي واكسن شاسي بلند ناميدند. اما در اين فكر بوديم كه اولا سقف سني نمايندگان مجلس 70 سال است و كمتر از 6 ساله هم در ميانشان نيست و ثانيا نمايندگان مجلس جديد بنا بر سياست جوانپروري بيشترشان از ميان گروههاي سنياي كه تصور نميرفت در اولويت اين واكسن قرار بگيرند. وقتي موضوع كارش به شبكههاي اجتماعي كشيد، مقامات ذيربط تكذيبي هم براي مصارف داخلي كردند.
چند روز بعد اعلام شد كه واجدين شرايط با در دست داشتن شناسنامه و كارت ملي مدارك ديگر به مراكز بهداشتي كه معرفي خواهند شد، مراجعه كنند. راستش اينجانب كه شخصا از سالها پيش به دليل عمل قلب و سنين ماوراي هفتادي واجد شرايط و مورد توصيه پزشكي هم بودم و سالهاي پيش در نيمه شهريور با مراجعه به داروخانه نزديك خانه واكسني ميخريدم و تزريق ميكردم، مترصد بودم كه بدانم به كدام مركز بهداشتي مراجعه كنم تا اينكه خبردار شدم مركز بهداشتي محله ما واكسن را به واجدين شرايط ميفروشد.
مدارك به دست به خانه محله خودمان كه مركز آموزشهاي بهداشتي هم هست، مراجعه كرديم. مقابل نرده با آگهي روي چند برگه خطاب به مراجعان عزيز اعلام كرده بودند كه «اينجا مركز بهداشت نيست، مركز بهداشت سركوچه كلينيك فلان است.» اين هشدار را مثبت تلقي كرديم و از سمتي كه معلوم شد ته كوچه است دنبال سركوچه گشتيم و بعد به سركوچه رفتيم و از آنجا كه جوينده يابنده است، كلينيك مركز بهداشت را در وسط كوچه يا خيابان پيدا كرديم. روي در نگهباني آنجا نيز بر تابلويي به خط جلي نوشته بودند: «تا اين لحظه هيچ دستورالعملي جهت واكسن آنفلوآنزا ابلاع نشده و واكسني به اين مركز بهداشتي ارسال نشده است.» و با حرف سياه افزوده بودند لطفا سوال نفرماييد. به محض توزيع و ابلاغ دستورالعملها اطلاعرساني خواهد شد.
چند روز بعد يكي از دوستان پزشك اطلاع داد كه سهميه آنان دريافت شده كه بايد دريافت و تزريق كنند. فهميديم كه غير از واكسن شاسي بلند، واكسن شاسي معمولي هم رسيده و توزيع شده كه طبيعتا پزشكان كه بيشتر در معرض تماس با بيماران هستند و سلامت ديگران منوط به حفظ سلامت آنان است، حق تقدم دارند. اما عجيب است كه شهريور رفت و ماه مهر هم سپري شد و گرچه ما هنوز زندهايم، اما مقامات احتمالا از ترس «باب همايون» هنوز نتوانستهاند براي توزيع و تزريق واكسن وارد شده و در يخچال مانده براي شاسي كوتاههاي واجد شرايط فكري بينديشند و ترتيبي عملي و عقلاني بدهند.
ميترسم مانند آن اتومبيلهاي خارجي مدفون زير ريزگردها كه لااقل به نفع دولت حراج هم نشدند، يا ذرتهاي وارداتي آنقدر در گمرك بماند تا بپوسد. شايد هم با توجه به شايعه مربوط به پير شدن جمعيت كشور، خودداري از توزيع واكسن را وسيله خوبي براي كاهش پيران و راهي براي جوان كردن آمار سني جمعيت كشور يافتهاند.