روزهاي نارنجي
حسن لطفي
فيلم روزهاي نارنجي ساخته آرش لاهوتي شايد فيلم مورد نظر علاقهمندان به سينماي عامهپسند نباشد، اما در روزگار بيرمقي سينما ميتواند براي مدتي در ذهن دلبستگان فيلمهاي نوپرداز و متكي بر فضا و شخصيت بماند. البته ايده كلي فيلم ويژگي يك فيلم پركشش و ملودرام را هم دارد اما از نتيجه كار مشخص است آرش لاهوتي به عنوان كارگردان و يكي از فيلمنامهنويسان فيلم پي يك چنين سينمايي نبوده است. مراد او فيلمي بوده كه عمق شخصيتهايش در سطح نباشد. خودشان را در ديالوگ و رفتارهاي مشخص معرفي نكنند. شخصيتهايي كه در مكث و بيحرفي عيان ميشوند، بيشتر جذابيت داشته است. شايد همين هم باعث شده تا از هديه تهراني و علي مصفا براي ايفاي نقش شخصيتهايش استفاده كند. شخصيتهايي كه كم حرفند و نگاه و حركات بدنشان اهميت زيادي دارد. اينها را نوشتم تا گفته باشم فيلم روزهاي نارنجي از حيث ابعاد هنري براي نگارنده اين چند خط ارزشمند است. اما آنچه باعث شده تا در اين نوشته از اين فيلم بنويسم اين خصوصيت نيست، چراكه نيازمند نوشتهاي مفصلتر است. در پانصد كلمه و ششصد كلمه نميشود درباره اين فيلم نوشت. فيلمنامه، فيلمبرداري، فضاسازي، بازيها و كارگردانياش را ميشود از ابعاد مختلف نگاه كرد. نگاهي كه همهاش تاييدكننده هم نيست. تاييدي كه مال فيلمهاي درجه يك است و روزهاي نارنجي با تمام نقاط قوتي كه دارد در رديف اين فيلمها نيست. اما فيلم روزهاي نارنجي در روزهايي كه به نظر ميرسد از خاكستري به سمت سياهي ميرود، فيلم اميدواركنندهاي است. با آنكه موقعيت سر راه شخصيتهايش كم از شرايط دشوار مردم كشورمان ندارد، اما آرش لاهوتي و جميله دارالشفايي (ديگر فيلمنامهنويس فيلم) سياهي را به سياهي ختم نميكنند. پايان شب سيه براي آنها سپيد است. البته نه از نوع گل درشت و رو و جيغش! آنها به همان زيركي كه فضاي فيلم را به رنگي غير از رنگ مورد نظر شخصيتها در آوردهاند (رنگي كه بر زندگيهايي مينشيند كه آرامش دارند) از آن بيرون ميآيند و نشان ميدهند كه شخصيتها روزگار سختيشان به انتها رسيده است. گمانم در اين روزها چنين فيلمي بتواند حال بيننده را خوب كند. البته بينندهاي كه زياد بيحوصله نباشد، پي كمديهايي كه فقط بخنداند، نگردد و... .