مرگ تئودور مومسن
مرتضي ميرحسيني
هر روز ساعت 5 صبح از خواب بيدار ميشد و بيشتر وقتش در پژوهش و مطالعه ميگذشت. حتي ميگويند اغلب اوقاتي كه در خيابان راه ميرفت هم كتابي در دست داشت و مشغول خواندنش بود. سال 1902 به اعتبار كتاب «تاريخ روم» برنده جايزه ادبي نوبل شد اما پيش از آن هم يكي از بزرگترين استادان تاريخ و مورخان زمان خودش شناخته ميشد.
مارك تواين كه سال 1892 در برلين او را ديده بود، ميگفت مردي كوچك اندام با موهايي بلند و مجموعهاي عناوين علمي و افتخارات دانشگاهي بود اما هيچ نشانهاي از تكبر در او ديده نميشد. كريستين ماتياس تئودور مومسن سال 1817 در گاردينگ واقع در شمال آلمان امروزي كه گويا آن زمان بخشي از قلمرو پادشاهي دانمارك بود، متولد شد. پدرش كشيشي لوتري و اولين معلمش بود و او درسهاي مقدماتي را زير نظر او فرا گرفت.
بعد براي ادامه تحصيل به هامبورگ رفت و پس از آن هم در دانشگاه كيل تحصيل كرد. فلسفه حقوق خواند و در همين رشته در گرايش حقوق رومي مدرك دكتري گرفت. از آن پس مدرس دانشگاه شد و بيشتر سالهاي عمرش در برلين گذشت. معمولا مومسن را با تاريخ روم كه نسخه اصلي آن كتابي 3 جلدي(تا سقوط جمهوري روم) است به ياد ميآورند اما در طول حياتش حداقل 10 كتاب ديگر و نيز بيشتر از 1000 مقاله نوشت و بر چند نسل از مردم آن روزگار از جمله غولهايي مثل جورج برناردشاو و مارك تواين اثر گذاشت.
به جز دانش گسترده و قدرت انديشه به شهامت اخلاقي هم شناخته ميشد. در قبال تصويب قوانين نادرست سكوت نميكرد و ظلم به اقليتها و يا حتي تبعيض نسبت به آنها را نميپذيرفت. دانش و فرهيختگي، تعصب مليگرايياش را تعديل ميكرد و او را از افراط و تفريطهاي زمانه دور نگه ميداشت. هر چند 2 سال از عمرش را به تبعيد در زوريخ سوييس اقامت كرد، تقريبا در همه زندگي بزرگسالي از احترامي كه شايستهاش بود، برخوردار شد و از عوام و خواص جامعهاش قدر ديد.
يكي از تلخترين خاطراتش به آتشسوزي خانهاش در برلين برميگشت كه در آن زبانههاي آتش به دفتر كار او در طبقه دوم همان خانه سرايت كرد و بيشتر دستنوشتهها و برخي اسناد قديمي تكنسخهاي را از بين برد. يك بار ازدواج كرد و از همين همسرش 16 بچه داشت.
چند نفر از فرزندان و نوهها و نتيجههايش راه او را در رشته تاريخ دنبال كردند و هر كدام به نوبه خود به مورخان مهم و سرشناسي- البته نه به اندازه خود او- تبديل شدند. مومسن در 84 سالگي برنده جايزه ادبي نوبل شد كه تازه دومين دوره آن برگزار ميشد. آن زمان كمتر كسي در اين توصيف داوران جايزه ترديد داشت كه او «بزرگترين مورخ زنده دنيا» است. سال بعد در چنين روزي در برلين از دنيا رفت(1903).