• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4779 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۱ آبان

بيست سال بعد از جسدهاي شيشه‌اي

ابراهيم عمران

 پيش آمده تا بعد از پايان كتابي دلتنگ شخصيت‌هاي داستان شويم. اين‌بار اما براي صاحب اين قلم، موردي پيش آمده كه جز دو يا سه مورد، همزاد و مابه‌ازايي از قبل موجود بود. با خواندن كتاب پر حجم «جسدهاي شيشه‌اي» اثر مسعود كيميايي پير فيلمساز شهرمان، داستان اما تفاوت اساسي پيدا كرده است. هر چند هماره محترمانه همراه با نقد، كارهاي سينمايي ايشان را دنبال مي‌كنم ولي در افسوسم كه چرا جناب‌شان فقط بسنده كرده‌اند به همين يك كتاب و كتابي ديگر در باب عين‌القضات. مانده‌ام كه اين قلمي كه شخصيت‌هايي چون رحيم و سروش و طلعت و طاووس و علي‌خان و كاوه و ... را آفريده؛ چرا خست به خرج داده و قلم بر زمين گذاشته و خواننده را بعد از پايان داستان درگير و در واقع گرفتار و اسير شخصيت‌هايش كرده است. كيميايي كه در فيلمسازي موافقان و مخالفان سينه‌چاكي دارد در جايگاه رمان‌نويس اما، كتابش آنچنان ديده نشد. براي خودم تقريبا يك دهه انتظار لازم بود تا كتاب را بخوانم. هربار به عمد يا ناخواسته به سمتش نرفتم. حاليه دست‌كم خرسندم در زماني كتاب را به دست گرفتم كه زمين گذاشتنش بسيار سخت بود. كتاب برهه‌اي را نشانه مي‌رود كه براي هر ايراني چه آنها كه دوره‌اش را درك كرده‌اند و چه آناني كه شنيده‌اند؛ خاطره‌ساز و ارزشمند و ملي‌گرايانه است. دوره دكتر مصدق و كودتا و بعد آن و داستان‌هاي زيرپوستي در بزنگاه‌هاي عاشقانه‌اي كه كيميايي با نگاهي سينمايي قلم را آنچنان مي‌چرخاند كه تهران قديم و كوچه و پس‌كوچه و نوع گويش‌اش؛ دل مي‌برد.
هنر نويسنده به باورم در آن است كه تلاش دارد وارد سبك و سياق تعريف شده نويسندگي نشود و بسان سينمايي كه خود تجربي آموخته در اينجا نيز سمت و سوي قلم آنچنان بي‌پيرايه و فارغ از ايسم‌هاي ادبي است كه كافي است چند صفحه اول كتاب را هضم كني تا اينكه بي‌صبرانه منتظر پايانش بماني. پاياني كه هر چه به ميانه‌اش مي‌رسي اميد آن داري كه به انتها نرسد. بيست سال پس از چاپ نخست رمان، فرصتي است كه بار ديگر دوستداران رمان استخوان‌دار ايراني در خوانشي ديگر، فرصت و يارايي به ذهن دهند و دقايق و ساعاتي در مكتب تهران قديم كه دلبستگي هميشگي صاحب كتاب است؛ بنشينند و دمي خلوت كنند با نويسنده‌اي كه هر چه خواست در كتاب آورد بي‌آنكه خدشه‌اي به كليت داستان وارد آيد. داستاني كه هر چند تم پيدا و پنهان آن عشق و پسا عشق بود ولي سياست حرف اول و آخر آن بود. سياستي كه علي خان وقار سلطاني و طاهر و كاوه و طلعت و طاووس؛ قرباني آن شدند و رحيم و سروش از قبل آن نان خوردند و تا توانستند رشد كردند. داستاني كه خود مي‌تواند مابه‌ازاهاي زيادي در عالم واقع داشته باشد و نسل و دوره‌اي را به تام و كمال آنچنان رئال نشان دهد كه تاريخ مصرفي نداشته باشد مانند همه شخصيت‌هاي بد و خوبش كه گريبان خواننده را به اين سادگي‌ها رها نمي‌كند... كتابي كه بايد باورش كرد كه قصه نيست بلكه خودِ خود واقعيت دهه‌هايي از كشور است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون