رسولان نوظهور
محمد خيرآبادي
هر كس يك ۲۴ ساعت در گروههاي فضاي مجازي و دركنار اقوام و دوستان خود سر كرده باشد، متوجه اين قضيه شده است كه برخي از نزديكترين افراد به ما از ميان برادران و خواهران و دوستان و اقوام و آشنايان، مشتاقانه و مسوولانه بار رسالتي را به دوش ميكشند كه نميدانيم چه كسي بر عهده آنها گذاشته است. آنها به نحوي خستگيناپذير مطالب و تصاويري را توليد يا بازنشر ميكنند كه به احتمال زياد عميقا به محتوايشان باور دارند و خود را متعهد ميبينند كه دوستان و عزيزانشان را بينصيب نگذارند. برخي از اين رسولان تازه به رسالت مبعوث شده، پا را فراتر ميگذارند، از اعضاي گروه تاييد و قبول ميطلبند و به هر كسي كه در درستي مطالب منتشر شده شك كند، محترمانه و غيرمحترمانه برچسب ميزنند. انگار رسالت دارند ما را به راه راست هدايت كنند. خواه در جهت حفظ وضع موجود باشد و خواه در تلاش براي بر هم زدن آن. از هر دو طرف نمايندگاني وجود دارند كه ميخواهند ما را متقاعد كنند كه اشتباه ميكنيم. درباره رويكرد و سلوك هر روزه اين دسته از دوستان و عزيزان، دو نكته به نظرم ميرسد:
۱- خودحقپنداري يك آفت فكري است. كسي كه خود را كاملا بر حق ميداند و ديگران را بر باطل، دچار آفتي است كه از منظر فكري و فرهنگي تبعات ناگوار بسياري دارد. كسي كه احساس ميكند بايد ديگران را هدايت كند، خود سرچشمه گمراهي است. كسي كه ميپندارد رسالتي براي قبولاندن حقيقت به ديگران بر دوش دارد، جز ظلم و زير پا گذاشتن اخلاق دستاوردي نخواهد داشت. در نگاه ديني هم، قضاوت- يعني تعيين مصاديق حق و باطل- كار خداست و رسالت فقط در شان انبياي الهي. چه كسي به بعضي از افراد رسالت داده كه ديگران را به راه راست هدايت كنند؟ آيا هيچ وقت با خود فكر كردهاند كه شايد اشتباه ميكنند؟ آيا درصدي براي خطاي خود و جايي براي شك گذاشتهاند يا سرا پا يقيناند؟! ما همه انسانيم. هيچ كس را بر كس ديگر برتري نيست. چه از چشم يك انسان مومن و ديندار ببينيم و چه از چشم انساني كه دين ندارد ولي آزاد است. آزاد از زنجير خود حقپنداري. رها از بندهاي فكري و ذهني كه اجازه نميدهند كمي به ديگران حق بدهيم. فارغ از اين توهم كه «هر كس متفاوت از ما فكر كند گمراه و جهنمي است». هر كس كه تمام حقيقت را در مشت بگيرد و هيچ سهم و بهرهاي از حقيقت براي طرف مقابل قايل نباشد، عاقبت كارش به ذبح انسانيت ميانجامد. داعش هم فكر ميكند كه بر حق است و ديگران بر باطل.
۲- موضوع ديگر بحثي اخلاقي است درباره احترام به ديگري، رعايت حقوق ديگران و آسيب نرساندن به جسم و روح آنها. آيا اينكه ما به صورت مداوم عقايد و پسندهاي شخصي خود را در يك گروه خانوادگي يا دوستانه انتشار دهيم از نظر اخلاقي كار درستي است؟ فرض بگيريد عدهاي از افراد در گروه حاضر و ناظر باشند كه از شنيدن و خواندن اين حرفها آن هم به طور مداوم دچار ناراحتي و عذاب ميشوند. آيا اصرار به اين كار، بياحترامي به حقوق آنها و بياهميت شمردن احساس آنها نيست؟ واضح است كه آنها هم عقايد و پسندهايي دارند. آنها هم مطالبي دارند كه اگر با همين وسعت و غلظت در گروه انتشار دهند، موجب ناراحتي طرف مقابل خواهند شد. چرا فكر ميكنيم كه فقط ما و همفكران ما اهل گفتن و نوشتناند؟! آيا اينكه طرفين با بازنشر مطالب مورد علاقه خود، همديگر را بمباران كنند با اصول اخلاقي و با رعايت حقوق ديگران سازگار است؟ بدون شك نميتوان روزه سكوت گرفت و از عقايد و علايق خود سخن نگفت. اما ميتوان براي هر دو موضوع اشاره شده، چارهانديشي كرد. هم خود حقپنداري را كنار گذاشت و هم حقوق ديگران را رعايت كرد و در نهايت چاره كار نوعي گشودگي است. اينكه ما اگر هم فعالانه به انتشار مطالب دست ميزنيم، آمادگي خود را هم براي شنيدن نظرات مخالف با رعايت آداب گفتوگو اعلام كنيم و دست از طرد، تخطئه و برچسبزني برداريم.