• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4780 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۲ آبان

يادداشتي به مناسبت ميلا د مسعود پيامبر اكرم (ص)

جايگاه سهله و سمحه در شريعت نبوي

از سيد شهاب‌الدين چاوشي

عنوان كلام را از سخن رسول مكرم اسلام صلي‌الله عليه‌ وآله و سلم وام گرفتم كه شريعت خود را مبتني بر سهله و سمحه معرفي مي‌كند. شايد اگر بگوييم همه احكام شريعت اسلام براي تحقق يك جامعه اخلاقي و انساني بنا شده، سخني به گزاف نگفته‌ايم. پيامبر بزرگوار اسلام كه سابقه او قبل از بعثت گوياي صداقت در رفتار و امانتداري اوست وقتي مردم را به آيين جديد فرا مي‌خواند، وجدان عمومي جامعه به سرعت نسبت به تعليماتش عكس‌العمل نشان مي‌دهد و در اوج فشارها و آزارهاي مشركان قريش، انسان‌هاي طالب و تشنه عدالت و اخلاق انساني را گرد او جمع مي‌كند.
حقيقت دين پيامبر(ص) در ساده‌گويي، ساده‌زيستي و صداقت در رفتار و گفتار وقتي در جامعه بسته و پر خفقان مكه بر فطرت‌هاي پاك عرضه شد هر كس به اندازه فهم خود از اين زلال آسماني چشيد و دل در گرو محبت رسول خدا(ص) گذاشت و اسلام آورد. اسلام در واقع تسليم فطرت‌هاي پاك انساني زنگار زده و درمانده بود كه با درخشش كلام خداوند صيقلي شدند و عشق به آيين مسلماني را با همه رنج‌ها و مشقت‌هايي كه از سوي مشركان بر آنها تحميل مي‌شد به جان پذيرفتند، شكنجه‌هاي رنج‌آور پاكبازاني چون بلال، غلام حبشي مشركين و اولين موذن رسول اكرم(ص) و امثال او، عمار و ياسر‌ها همه و همه حاكي از نور محبتي است كه به واسطه پيامبر(ص) بر اين جان‌هاي پاكيزه پرتو افكنده و آنان را در مقابل سختي‌ها و شكنجه‌ها رويين‌تن كرده بود.
شريعت پيامبر(ص) كه يكتاپرستي و نفي عبوديت خدايان و بت‌‌هاي ساخته بشر و زر و زور و تزوير را هدف گرفته بود با تكيه بر منش اخلاقي و انساني پيامبر(ص) و بدون هيچگونه سختگيري بر مردم مثل جوي آبي روان در سرزمين تشنه دل‌هاي قساوت‌ديده يا قساوت‌زده جاري مي‌شد و چون نسيمي از بهشت و جنات عدن، روح و جان تازه مسلمانان را مي‌نواخت و معطر مي‌كرد، آنها آنچنان در تعليمات پيامبر اسلام(ص) ذوب مي‌شدند كه تحمل سختي‌ها و مشقات سنگين و محاصره در شعب ابي‌طالب را بر همراهي با مشركان و بازگشت به گذشته خود و تطميع مشركان ترجيح مي‌دادند!
آيين مسلماني با فطرت انسان‌ها عجين بود و چشمه زلالي بر جان‌هاي تشنه رنج‌ديدگان جامعه توسط پيامبر رحمت از سوي آفريدگار هستي جاري شده بود كه به راحتي شوق و اميد را در دل‌ها برمي‌انگيخت و همه رنج‌ها را به شوق آينده‌اي بهتر به اميد و نشاط مبدل مي‌كرد. فهم آيين جديد آنچنان ساده بود كه در ظرف بزرگ آن هم يك عرب بيابانگرد بدوي چون ابوذر جا مي‌گرفت و هم انديشمند بزرگي چون سلمان منا اهل‌البيت پيامبر الهي مي‌شد.
به راستي چه قرابتي ميان سطح دانش و تفكر دو صحابي مذكور پيامبر(ص) بود كه هر دو به يك اندازه به آيين پيامبر مهرباني دلبستگي مي‌يافتند و عشق مي‌ورزيدند و جانفشاني مي‌كردند؟! اين دين حيات‌بخش، عامي و عالم و دارا و نادار را پيش هم مي‌نشاند و آنها را به اندازه فهم و معرفت‌شان از درياي وجودي و ظرفيت پيامبر(ص) و وحي سيراب مي‌كرد.
بي‌ترديد همه ياران پيامبر(ص) از يك سطح برخوردار نبودند اما تدريس و تعليم او به همه گروه‌ها پاسخ مي‌داد و صحابه او با شريعت سهله و سمحه آنچنان خو گرفته بودند كه همديگر را نه فقط تحمل كه با شوق فراوان مي‌پذيرفتند و تكريم مي‌كردند، مواسات بين آنان برقرار بود، ديگري را بر خود مقدم مي‌داشتند و آرامش خود را در برآوردن حوايج همديگر و رفع نگراني ديگران جست‌وجو مي‌كردند.
معروف است شخصي از اعراب بدوي در مسجد مدينه درآمد و بي‌رعايت آداب، خواست پيامبر(ص) را به او معرفي كنند و او از آيين جديد خبري بشنود. وقتي پيامبر(ص) با خوشرويي يكي از صحابه را مامور كرد در گوشه‌اي از مسجد كه مانع بحث و گفت‌وگوي ديگران نشود، آياتي از كتاب خدا را بر او بخواند ظاهرا قبل از پايان سوره وقتي به آيه «فمن يعمل مثقال ذره شراً يره» رسيد اعرابي پا به فرار گذاشت در حالي كه چون ارشميدس فرياد مي‌زد، يافتم فهميدم! وقتي صحابي معلمش از بي‌ظرفيتي و بي‌طاقتي آن مرد گله كرد، پيامبر(ص) در وصف او فرمود: او جاهل آمد و فقيه برگشت، نه فقط به دين دانا شد بلكه در دين چون فقيهي عميق شد، او در همين اندك آيات تلاوت شده باور و بصيرتي يافت كه او را در زمره دينداران دين‌شناس قرار داد.
چه بسا انسان‌هايي تمام عمر را به آيه و حديث گذراندند و دين را لقلقه زبان و متاع زندگي و عيش ظاهري خود كردند و چه بسا پابرهنگان محرومي كه يك شبه ره صدساله پيمودند و به دين خداوند مزين و به سوي رضوان الهي پرگشودند، حصارهاي تن را شكستند و در حيات طيبه انساني مستغرق شدند.
صحابه پيامبر(ص) بر همديگر تفاخر و برتري‌جويي نمي‌كردند اگر كسي درك و معرفت بالاتري داشت، ايمان و اخلاص پايين‌دستي خود را تحسين مي‌كرد و سعي مي‌كرد، دست در دست او نهد و او را به سوي كمال بيشتر بكشاند و درصدد تنقيص و تمسخر و عيب‌جويي از او برنمي‌آمد و ايمان او را بر خود ترجيح مي‌داد و او را تحقير و سرزنش نمي‌كرد و حرمت او را كه مومن بود از حرمت كعبه بالاتر مي‌ديد.
با چنين نگاهي ياران پيامبر(ص) يد واحده بودند كه بر دشمنان انبوه خود غلبه مي‌كردند و هر يك در مقابل ده‌ها نفر از كفار توان ايستادگي مي‌يافتند. انگيزه الهي توام با عشق به همنوعان و شوق هدايت بندگان خدا، مسلمانان پيرامون پيامبر را تبديل به فداكاراني مي‌كرد كه حتي در ميدان جنگ در اوج تشنگي درحالي كه زخم‌هاي فراوان بر پيكر داشتند ديگر همرزمان خود را بر سيراب شدن مقدم مي‌شمردند.
اين گوشه‌اي از آثار شريعت سهله و سمحه پيامبر(ص) بر روح و جان انسان‌هاي تازه مسلماني بود كه موفق شدند، دل و جان خود را از سرچشمه زلال معرفت نبوي سيراب كنند و راه نوراني اسلام را در ميان انبوه فرصت‌طلبان و سوءاستفاده‌گران از آيين آسماني پيامبر(ص) همچنان روشن و در درخشش كامل نگه دارند.
يقين دارم اگر مبلغان شريعت ما در جهان و دستگاه‌هاي عريض و طويل فرهنگي و مذهبي در كنار رفتارهاي فردي و اجتماعي مسلمانان بتوانند سيماي پر محبت و انساني رسول خدا(ص) را آن چنانكه بوده بنمايانند، موج اسلام‌هراسي در جهان برخواهد افتاد. موسي، مسيح و محمد همه روح واحد الهي در پيكرهاي متعددند كه بنابر فهم و شرايط زماني انسان‌ها مبعوث شده‌اند و اگر پيروان همه اديان الهي راه پيامبر خود را درست تشخيص داده و طي طريق كنند به مقصد واحدي مي‌رسند.
آنچه كاسبان دين بر فهم عمومي مردم از شريعت‌هاي آسماني ايجاد كرده‌اند سبب گريز جان‌هاي انسان‌ها از هم شده نه آنكه به نام آزادي به پيامبران الهي بي‌حرمتي روا مي‌دارد و در مسجد وارد مي‌شود و انسان‌هاي بي‌گناه را در حال عبادت خدا به خاك و خون مي‌كشد، مي‌تواند خود را مسيحي يا انسان بنامد و نه آنكه به كليسا حمله‌ور مي‌شود و مردم را به گلوله مي‌بندد از آداب مسلماني و اخلاق انساني بهره‌اي دارد.
اين همه مكر مكاراني است كه دينداري حقيقي انسان‌ها را گامي مهم در شناخت حق انسان‌ها مي‌دانند و نمي‌خواهند اين دينداري بر سلطه مكارانه آنان پايان دهد و الا اگر خود پيامبران الهي را در يك مكان مجتمع كنند هيچ اختلاف و نزاعي از ميان آنان برنمي‌خيزد پس نه تنها پيامبر اعظم اسلام(ص) را بايد از نو شناخت بلكه عيسي مسيح(ع) و موسي كليم‌الله و همه پيامبراني كه انسان‌ها را به يكتاپرستي، وحدت، مسالمت و صلح و دوستي، محبت و گريز از ظلم و بي‌عدالتي فراخوانده‌اند از نو بايد شناخته شوند و غبار از چهر‌ه آسماني اديان الهي زدوده شود.
عده‌اي را كه دنبال تهييج توده‌هاي ناآگاه و ايجاد خشونت و انسان‌كشي به نام مذهب بوده و هستند و جنگ‌هاي چند صد ساله صليبي و مذهبي و حتي شيعه و سني را راه انداختند با شناخت و معرفي عميق راه پيامبران الهي بايد ناكام گذاشت. به اميد آن روز كه انسان‌هاي ستمديده و آزاده دنيا زير چتر واحد پرچم نجات‌بخش موعود جهاني گرد هم آيند و بر مناقشات بي‌حاصل و رنج‌هاي درماندگان و ستمديدگان جهان پايان دهند و آيين انسانيت و اخلاق انساني كه محصول حقيقي تمام اديان الهي و مصلحان تاريخي است در جهان مستقر كنند و منادي تحقق آيه شريفه «اليس الصبح بقريب» باشند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون