ديكتاتور حقير
كوروش احمدي
نتيجه يا حداقل سمت و سوي كلي انتخاباتي كه ديروز در امريكا برگزار شد، ممكن است تا زمان انتشار اين يادداشت مشخص شده باشد. اين انتخابات يك تحول بيسابقه در تاريخ امريكاست كه قبل از هر چيز ميتواند رفراندومي در مورد ترامپ به شمار آيد؛ رفراندومي كه تا حدود زيادي وراي رقابتهاي سياسي سنتي در امريكا جريان داشته است. ترامپ كه 4 سال قبل در يك شرايط استثنايي به عنوان كانديداي حزب جمهوريخواه وارد كاخ سفيد شد طي 4 دهه خير 5 بار رسما گرايش حزبي خود را تغيير داده و از جمله در سال 2001 به عنوان رايدهنده دموكرات ثبت نام كرده بود. عملكرد و مواضع او طي 40 سال گذشته ترديدي باقي نگذاشته كه او طي اين مدت تنها عنصري فرصتطلب در تلاش براي كسب قدرت سياسي بوده است. او در مبارزات انتخاباتي 16- 2015 با راهنمايي برخي پوپوليستهاي دست راستي اروپايي مانند نايجل فاراژ كه مبارزه با روند جهاني شدن را حربهاي كارساز براي جلب اقشار متضرر از اين روند در كشورهاي غربي يافته بودند، خطمشي سياسي خود را تنظيم كرد. با توجه به سوابق پوپوليسم در امريكا به زودي مهاجرستيزي و ستيز با رنگينپوستان با هدف جذب فاشيستهاي مهاجرستيز و نگران از تضعيف اكثريت سفيد در امريكا به زرادخانه سياسي ترامپ و شركا افزوده شد. جالب اينكه مسيحيان تبشيري طرفدار اسراييل نيز در ائتلافي كه به اين ترتيب شكل گرفت در كنار جريانهاي مهاجرستيز و يهوديستيز قرار گرفتند. تمام تلاش ترامپ در دوره 4 ساله زمامدارياش مصروف حفظ اين ائتلاف انتخاباتي با هدف تضمين انتخاب مجدد شد. پروندههايي كه عليه او و اعضاي خانوادهاش باز شده يا خواهد شد از جمله تحقيقات يك دادستان در نيويورك راجع به سوءجريانات مالي او، عزم او را در اين راه جزمتر كرده تا آنجا كه طي ماههاي گذشته بذر سرپيچي از حكم صندوق راي و ناآرامي در كشور را افشانده و فرصتي براي بسيج گنگهاي افراطي و نژادپرست فراهم كرده است. دستگيري 13 تن از افراطيون طرفدار ترامپ توسط افبيآي به اتهام توطئه براي ربودن فرماندار دموكرات ميشيگان و سرنگوني دولت ايالتي در اين رابطه قابل توجه است. ترامپ كه برخلاف اكثريت قريب به اتفاق پيشينيانش نه سابقه كار در كنگره را داشت و نه تجربه كار در دستگاههاي اجرايي را، راهي جز تيزتر كردن حربه اول و آخر همه پوپوليستهاي عالم.
يعني دروغ و تلاش براي تخريب نخبگان جامعه در برابر خود نديد. او دروغ در سياست را به سطحي بيسابقه در تاريخ ارتقا داد و زندگي سياسي همه روزهاش با نمايش، هو و جنجال، جعل و تحريف درآميخت. تيم دروغسنج روزنامه واشنگتنپست كه در بيخ گوش كاخ سفيد مستقر است و دروغهاي ترامپ را به طور مستند و مورد به مورد رصد ميكند در 9 ژوييه 2020 اعلام كرد كه شمار دروغهاي او از 20 هزار گذشته است. ترامپ به زودي دريافت كه براي تحقق هدف انتخاب مجدد و شايد عملي كردن روياي مادامالعمر كردن حكومت خود، دشمناني چون نهادهاي مدني، رسانهاي، دانشگاهي، بروكراتيك و قضايي و نيز نهادهاي منتخب فدرال، ايالتي و محلي دارد. او براي تخريب رسانههاي مستقل امريكا حربه fake news(اخبار جعلي) را ابداع كرد. نخبگان جامعه مدني و دانشگاهي را به سخره گرفت و به طور مستمر با مقامات دولت فدرال كه اغلب گمارده خود او بودند، درگير شد كه اخراج يا كنارهگيري دهها نفر از آنان و رابطه توام با تنش دايم با بسياري ديگر را در پي داشت. حتي هم حزبيهاي او نيز با ترديد و تحقير در او مينگرند. آنان كه ديگر در پي تصدي سمتهاي انتخابي نيستند مانند جورج بوش، كالين پاول، ميت رامني، جان كاسيچ، سناتورهاي سابق جمهوريخواه مانند ديويد دورنبرگر، گوردن همفري، جان وارنر، جف فليك، شماري از اعضاي جمهوريخواه سابق مجلس نمايندگان و يك گروه 73 نفري از مقامات سابق دولتهاي جمهوريخواه و... يا از او حمايت نكردند يا علنا جانب بايدن را گرفتند. همچنين روشن است كه سكوت يا حمايت اغلب جمهوريخواهاني كه هنوز قصد شركت در انتخابات دارند ناشي از ملاحظه پايگاه راي ترامپ است.
ترامپ صرفنظر از اينكه در اين انتخابات پيروز شود يا شكست بخورد، تنها كاريكاتور يك ديكتاتور يا رهبر اقتدارگراست كه از بخت بد در بستري نامناسب و مكان و زماني ناموافق ظهور كرده است. او سادهلوحانه تصور كرد كه ميتواند با بسيج مشتي عناصر افراطي دستراستي نهادهاي دمكراتيك با سابقه 240 ساله را تخريب و اراده خود را مسلط كند. غافل از اينكه همتايان او در كشورهاي جهان سوم در شرايطي متفاوت و در غياب نهادهاي مدني ديرپا و ريشهدار تنها از طريق توفيق در گماردن تدريجي آدمهاي خود در سمتهاي حساس و جلوگيري از ظهور عوامل مزاحم مانند رسانهها، نهادها و نخبگان مستقل توانستهاند پايگاه قدرت خود را محكم كنند.