نخند آنيتا، گريه كن!
مرتضي شاملي
و تو گريه كردي. راستي راستي گريه كردي. آن اشكها كجا بودند آنيتا؟ دو ثانيه هم نكشيد. دو ثانيه هم نكشيد كه پهناي صورت كوچك و زيبايت را خيس كردند و انگشتان لاغرت با آن لاك ارغواني ناخنها، چشمان درشت و مژههاي بلند سياهت را پوشاندند. چطور اينطور گريه كردي آنيتا؟! چهارشنبه بود يا پنجشنبه كه خانوادهاي بهنام «ايراننژاد» و اهل سردشت در درياي مانش غرق شدند. در عكسهاي خبري معصوميت چشمان دختر خانواده آنيتا بيشتر به چشم ميخورد. دختري 9 ساله با پدر و مادر و دو برادر كوچكتر از خودش. اجسادشان را به ساحل فرانسه آورده بودند و بايد تصميم ميگرفتند كه با آنها چه كنند. همانجا دفن شوند يا به ايران برگردانند. كارهاي اداري و قانوني زيادند در اين مواقع و همينطور مسائل مالي، خصوصا اگر قرار باشد اجساد را به وطنشان هم برگردانند. براي انتقال اين خانواده رقمي حدود سيصد ميليون تومان در خبرها آمده بود. خانوادهشان در سردشت همان اول گفتهاند چنين پولي ندارند.
رييس اداره كنسولي وزارت خارجه در غرب كشور هم گفته كه آنها هم از لحاظ مالي كمكي نميتوانند بكنند. منظورش دستگاه وزارت خارجه بوده. اما آنيتا و خانوادهاش ديگر اين حرفها را نميشنيدند و حالا مانده بودند، سرگردان در كيسههاي نايلون سياه و زيپدار و محفظههاي فلزي تنگ و تار سردخانهاي در ناكجاآباد. زنگ زدم به يكي، دو نفر از بچههاي انجمن بلكه ترتيبي دهيم كه برشان گردانيم. اما اينكه چگونه و از كجا شروع كنيم بايد معلوم ميشد. صبح روز بعد(۱۱ آبان) يك پست ويديويي ديدم با صدايي كه ميگفت «نخند آنيتا، گريه كن!» تست انتخاب بازيگر بود از يك دختر 9-8 ساله سردشتي كه بايد جلوي دوربين گريه ميكرد و چند كلمهاي هم ميگفت. زير پست هم نوشته بود كه اين همان دختري است كه ... پس آنيتا اين بود! نميدانستم كه قرار بوده در فيلمي هم بازي كند. احتمالا زندگياش عوض ميشد. شايد براي همين هم تمام تلاشش را ميكرده تا انتخاب شود.كارگردان فيلم اين را گفته است.
تمام روز به تماس و صحبت و سعي در گرفتن خبري از اينجا و آنجا و وزارت خارجه گذشت. اصل قضيه همين بود. بايد ميفهميديم تصميم وزارت چيست و قضايا در چه مرحلهاي است. بالاخره وزارتخانه اطلاعيهاي داد كه پيگير برگرداندن اجساد اين خانواده از فرانسه است و غيره. تا حدي خيالم راحت شد. باز ويديو را ديدم. پهناي صورت زيبايش از اشك خيس شد و انگشتان لاغر با آن لاك ارغواني ناخنهاي تميز و كوتاه شده، چشمان درشت و مژههاي بلند را پوشاندند و اينجا بود كه ديدم، اشكهاي زيادي داشته است آنيتا كه بايد جاري ميشده و از كوه و كمر و درههاي فراواني راه باز ميكرده و ميرفته و ميرفته تا به دريايي بريزد دور.