• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4781 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۱۴ آبان

فراسوي اخلاق فردي

محسن آزموده

پناهندگي موضوع عجيب و پيچيده‌اي است و مورد به مورد و فرد به فرد قضيه فرق مي‌كند. چند سال پيش كه موج مهاجرت پناهندگان به كشورهاي اروپايي زياد شده بود، شنيدم يكي از دوستانم كه از قضا شمال تهران‌نشين بود، وضع مالي مناسبي داشت، تحصيلكرده بود و فعال سياسي و اجتماعي با گرايش‌هاي متفاوتي هم نبود در يكي از كشورهاي اروپايي پناهنده شده! همين قضيه در مورد يكي از همكاران ديگر هم تكرار شد! او هم شغل مناسبي داشت، اهل سياست نبود و به هيچ فرقه يا گرايش خاصي منتسب نبود و تنها براي بهتر شدن اوضاع زندگي‌اش پناهنده شد. دوستاني هم كه به صورت قانوني به كشورهاي ديگر مهاجرت كرده‌اند و در رفت و آمد هستند، موارد مشابه زيادي را مطرح مي‌كنند. از پناهندگان ايراني كه به زعم ايشان بي‌خود و بي‌جهت و بدون اينكه واقعا شايسته عنوان پناهندگي باشند به كشورهاي اروپايي آمده‌اند و باز به قول ايشان، حق يك «پناهنده» واقعي را ضايع كرده‌اند و اسم ايران و ايراني را خراب. از ديد اين دوستان، اكثر افراد مذكور واقعا مشكل سياسي و اجتماعي جدي ندارند و در مقايسه مثلا با پناهندگان سوري يا افغانستاني كه از كشورهايي به واقع جنگ‌زده آمده‌اند زير تيغ نبوده‌اند. آنها صرفا به روياي زندگي بهتر در اروپا پناهنده شده‌اند و براي اينكه نشان بدهند كه واقعا مستحق پناهندگي هستند به هر كاري دست مي‌زنند مثلا به دروغ ادعاي تغيير كيش و آيين مي‌كنند و يا مدعي مي‌شوند كه سبك زندگي متفاوتي دارند كه در كشور خودشان مورد پذيرش نيست. اين طور كه تعريف مي‌كنند، گويا به موازات اين درخواست‌هاي پناهندگي، شركت‌ها يا سازوكارهايي هم هستند كه مي‌كوشند به اين افراد كمك كنند حالا يا براي نقل و انتقال قاچاقي آنها به يكي از كشورهاي مقصد يا به هدف كمك به آنها براي اثبات اينكه واقعا شرايط پناهندگي را دارند يعني به معناي واقعي كلمه جعل مدرك مي‌كنند تا نشان دهند كه فرد مذكور و خانواده‌اش در كشور خودش به راستي امكان ادامه زندگي سالم را ندارد و بايد پناهنده شود! دوستاني كه مساله را كلان نمي‌بينند و عادت به قضاوت اخلاقي دارند خيلي راحت اين دسته از متقاضيان پناهندگي را به سودجويي، فرصت‌طلبي، تضييع حقوق آنها كه از ديد آنها «واقعا» مستحق پناهندگي‌اند و... متهم مي‌كنند و معمولا از همين چند مثال به نتايج كلي درباره خلق و خوي ايرانيان مي‌رسند كه «بله، ايراني‌ها، تنبل هستند، اهل كار و تلاش نيستند، عادت به پخته‌خواري دارند، تنها در كلام ايران ايران مي‌كنند و حاضر نيستند براي كشورشان كاري كنند و...».  نگارنده قطعا با اين نتيجه‌گيري‌هاي به زعم خودش غلط و كلي‌گويانه، همدل و هم نظر نيست. البته ترديدي نيست كه مايه‌هايي از حقيقت در همه اين ادعاها ممكن است يافت شود اما خود اين پديده‌ها نيز باز بايد به عنوان معلول شرايط اجتماعي و فرهنگي مورد بررسي قرار گيرد نه علت. يعني اين امري رايج است كه بسياري از افراد طبقه متوسط ما، در جمع‌ها مدام از كوروش بزرگ و تاريخ پرمجد و شكوه و... حرف مي‌زنند اما تا فرصت پيش مي‌آيد، مام وطن را به سوداي جاهايي ديگر ترك مي‌كنند و پول‌شان را براي سرمايه‌گذاري به جاهاي ديگر مي‌فرستند. اما خود اين پديده، معلول است و نه علت.  يعني صرف نظر از مسووليت اخلاقي، فردي كه درست يا غلط خودش را پناهنده جا مي‌زند و با اين كارش، هم حق يك نفر مستحق ديگر را ضايع مي‌كند، هم اسم و رسم كشورش را خراب مي‌كند و هم در صورت آشكار شدن دروغش، شرايط كلي پناهندگان را خراب مي‌كند بايد پرسيد كه چه مي‌شود كه انسان‌ها به چنين وضعيتي دچار مي‌شوند؟ چرا اين افراد جايي را كه در آن متولد شده‌اند و پرورش يافته با تحمل اين همه سختي و بدبختي رها مي‌كنند و رهسپار جايي ديگر مي‌شوند كه معلوم نيست از آنها چطور استقبال مي‌كنند؟  خبر تلخ و اندوهناك غرق شدن اعضاي خانواده جوان ايراني حين مهاجرت غيرقانوني اين روزها ذهن بسياري را درگير كرده است. زن و مردي جوان به همراه 3 فرزند خردسال، سرنوشت زندگي خود را به دست قاچاقچيان انسان مي‌دهند براي دسترسي به آينده‌اي نامعلوم! اين افراد سياسي يا به لحاظ اجتماعي متفاوت نبودند، آن قدر هم پول داشته‌اند يا توانسته‌اند جور كنند كه خرج قاچاقچيان را بدهند(نفري 200 ميليون). حالا پرسش اينجاست كه چرا حاضر مي‌شوند به چنين قمار بزرگي دست بزنند؟ آيا مساله را صرفا بايد به صورت اخلاقي و فردي مطرح كرد و آن را ناشي از جهل و ناداني بزرگ‌ترهاي خانواده و تصميم غلط آنها يا منفعت‌طلبي و سودجويي‌شان خواند؟ حتي اگر چنين باشد، آيا باز نقش ساختارها و نهادهاي كلان در پرورش چنين افرادي را نبايد در نظر گرفت؟ از منظر كلان و جامعه‌شناختي، پرسش اصلي درباره هر انساني كه با هر انگيزه و تصميمي قصد مهاجرت غيرقانوني و پناهندگي مي‌گيرد، اين نيست كه آيا در واقع مضطر و ناچار است يا به دنبال سود و منفعت شخصي بلكه اين است چه شده كه اين آدم به چنين مرحله‌اي رسيده كه حاضر است، جان خودش و خانواده‌اش را كف دستش بگذارد و به رغم همه نگاه‌هاي تحقيرآميز و طعنه‌ها و متلك‌ها، ترك ديار كند و قدم در راه بي‌برگشت بگذارد. اين شكل طرح پرسش، مسووليت اخلاقي فرد مذكور در برابر انتخاب سختي كه كرده را فروگذار نمي‌كند بلكه همزمان ديگران به ويژه مسوولان امور عامه را خطاب قرار مي‌دهد كه فارغ از همه انگيزه‌هاي خوب و بد شخصي، نقش شما در وقوع فجايعي اينچنين چيست؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون