دعواي امريكايي،اشتمالايراني
علي صارميان
همان طور كه ديروز نوشتم، فرض را بايد بر پيروزي ترامپ گذاشت نه به آن علت كه شانس بايدن كم است به آن علت كه چگالي دشمني ترامپ بسيار تندتر و اشتمال دارد. وگرنه در مناظرات دو طرف نه كره شمالي و نه افغانستان محور چگونگي مهار نبود. آيا ايران نزديكتر از موشكهاي كره شمالي است يا افغانستان به كشوري كه طالبان و القاعده را پشت سر گذاشته مبدل شده است؟ اين تهران بود كه اهميت داشت. چرا؟ چون همه نامزدهاي امريكا در ماراتن قهرماني يك دشمن خارجي ميطلبند كه ملموس، قابل اجماع نظر و پرجاذبه منفي باشد. ترامپ از ايران آن حد نهايي دشمني را براي امريكاييها و ايادي منطقهاياش ساخته است. او توانسته ايران را در ميان دولتهاي منطقه جنوبي خليج فارس، جايگزين اسراييلي كند كه به طور سنتي، شكستش را اعراب جشن ميگرفتند. رسانههاي امريكايي اغلب دموكراتند لذا نميتوانند بخش سنتي و درگير جمهوريخواهان را در واقعيت نظرسنجي درك كنند. رايي كه با كارگر سفيد و سرمايهداري سنتي اسلحه و نفت سروكار دارد و ترامپ را در قامت ناجي خود ميبيند. اول امريكاي ترامپ يعني سبك كردن امريكا از هر تعهدي كه به نظام بينالملل دارد. ايران در 7 سال گذشته بيشترين هماهنگي را با نظام حقوقي جهان داشته ولي به كسي برخورده كه اين نظام و معاهدات را به هيچ ميگيرد. اگر بايدن برنده شود، تفاوتي در دشمني وجود نخواهد داشت. نه بايدن كه فريدمن روزنامهنگار هم ايران را در رده دشمنان ميبيند. كافي است اين اجماع را در سراسر سياستمداران آبي و قرمز جستوجو كنيد. اما يك تفاوت هست و آن اين است كه پيروزي بايدن يعني روي ميز بودن راهكارهاي بينالمللي كه زيركي ايران يك بار توانسته از طريق اين راهكارها، برجام را با قلاب در قطعنامهدان شوراي امنيت بيندازد و فصل 7 منشور را خنثي كند. لذا بايد ديد راهكارهايي چون برجام كه در تضاد با روش ترامپ هستند، فرصت بايدن را مييابند يا نه؟ در ايران برخلاف آنچه تندرويها بروز ميكند، مساله ما به ازاي برجام است نه خود برجام چنانكه روزنامه كيهان هم از شرط برچيدن تحريمها براي بازگشت امريكا به ميز مذاكره حرف ميزند.
اشتمال ايرانيها در دوره بايدن ميتواند بر همين ريل باشد. كمااينكه نگاه صرفا نظامي ميتواند با تكيه بر رقابت دموكراتيك، ياران ايران را در لبنان و عراق و حتي يمن به سمت مبارزات پارلمانيستي كه از نظر اروپا و تيم بايدن اهميت دارد به عنوان راهبردي تازه ببرد و افراد خارج از دولت را به عنوان دولتمردان تازه خاورميانه معرفي كند.
اينها فرض مبتني بر پيروزي بايدن خواهد بود، چنانچه ديروز از ضرورت اتمام نوعي از حكمراني داخلي و مشاركت انبوه و كاهش قيود بيمبنا در سياست داخلي در صورت پيروزي ترامپ گفتيم. ايرانيان در اوضاع آنتروپي سياست داخلي و حرارت جناحهاي داخلي به هر وسيلهاي حتي كاهش مشاركت زير 50 درصد به سر ميبرند و وقت مجلسش به آن صرف ميشود تا نهاد نظامي به سمت توزيع مايحتاج برود. يك اشتمال حكمراني بر اساس روندي جديد نيازمندي ايرانيان است. دعواي امريكايي در ايران برندهاي نخواهد داشت مگر آنكه ما كسي ديگر بشويم كه چه ترامپ و چه بايدن، شرايط داخلي ما را فرصت احترام به يك عزم ملي ببينند.