محمدعلي موحد و برگي از
تاريخ معاصر حقوق بينالملل ايران
وحيد رضادوست
در مورد ماجراي ملي شدن نفت ايران بسيار نوشتهاند و بيش و پيش از همه نيز نادره حقوق و ادبيات ايران؛ محمدعلي موحد. نوشتار حاضر را مجال بسط كلام در اين باب نيست. آنچه انگيزه نگارش سطور زير شد بيش از همه به قدرداني و قدرشناسي از شخصيتي برميگردد كه «دانش» و «بينش» او بر يكديگر سبقت ميگيرند. اين كوتاهنوشت قطرهاي است از دريا. نويسندگان و حقوقمداران و سياستمداران بسيارند اما يك نفر ميشود «محمدعلي موحد» كه آوردن هر صفتي پشت نامش كملطفي به مقام و منزلت او خواهد بود. اين اواخر كتابي به دستم رسيد كه موضوع آن بيشتر براي اهالي حقوق بينالملل نام آشنايي دارد: سِر رابرت جنينگز؛ حقوقدان فقيد انگليسي(2004-1913). كريستين جنينگز(همسر «رابرت») در كتابي كه سال 2019 تحت عنوان «رابي»(كوتاهشده نام همسر خود: رابرت) منتشر كرده با جمعآوري مكتوبات و اطلاعات درباره اين حقوقدان برجسته، زندگينامه او را به رشته تحرير درآورده است.
جنينگز از سرآمدان حقوق بينالملل است. او از سال 1955 استاد حقوق بينالملل در دانشگاه كمبريج بود و در سال 1982 نيز به سمت قضاوت در ديوان بينالمللي دادگستري(ركن اصلي قضايي سازمان ملل متحد) انتخاب شد و در اوايل دهه 1990 توانست به رياست ديوان نيز دست يابد. او ويراست نهم كتاب بسيار معروف اُپنهايم در حقوق بينالملل را منتشر كرد كه از منابع بسيار مهم اين رشته تلقي ميشود. جنينگز پيش از تصدي مقام قضاوت در ديوان بينالمللي دادگستري در موضوعات مختلف حقوق بينالملل به بسياري از دولتها- از جمله دولت ايران- مشورت ميرساند. جنينگز در سال 1967 متصدي درس دوره عمومي در «آكادمي حقوق بينالملل لاهه» بود كه يكي از بهترين دورههاي آكادمي محسوب ميشود.
ماجراهاي بسياري در اين كتاب تازه منتشر شده ذكر شده كه براي هر حقوقدان بينالمللياي علاوه بر جذابيت حاوي نكات مطالعاتي بسيار نيز هست كه اميدوارم علاقهمندان به اين مباحث از آنها غافل نشوند.
باري آنچه به فرازهاي نخست نوشتار حاضر مربوط ميشود، قسمتي از اين كتاب است كه به شرح دوران كار جنينگز به عنوان مدرس آكادمي لاهه(كه به آن اشاره شد) ميپردازد. در يكي از فرازهاي كتاب به نقل يكي از نامههاي «رابي» به همسرش آمده است:«امروز، هم سخنراني داشتم، هم قرار ناهار با اهالي دانشگاه كلمبيا و هم يك سمينار به همين خاطر بسيار خستهام. اما بايد امروز عصر را به آماده كردن يك سخنراني و صحبت با موحد براي فردا بگذرانم»(ص 144).
بايد تذكار داد كه البته نويسنده كتاب(همسر جنينگز) در معرفي موحد كمي به خطا رفته است. او مينويسد:«گمان ميكنم موحد يكي از نمايندگان شركت نفت ايران- انگليس بود»(همان صفحه، پانوشت 145). با اين حال چنين نيست.«شركت نفت پرشيا و انگليس»(Anglo-Persian Oil Company) در سال 1909 تاسيس شد كه از سال 1935 تا 1951 با نام «شركت نفت ايران- انگليس» (Anglo-Iranian Oil Company) به كار خود ادامه داد. با اين حال، اين شركت پس از ملي شدن صنعت نفت جاي خود را به «شركت ملي نفت ايران» (National Iranian Oil Company) داد و شركت انگليسي نيز تبديل به شركت «نفت بريتانيا» (British Petroleum) شد. حال ميتوان فهميد كجاي سخن همسر جنينگز چندان دقيق نيست: در واقع «موحد» در سال 1967(يعني سال سخنراني جنينگز در آكادمي لاهه) در «شركت ملي نفت ايران» مشغول به كار بود نه در «شركت نفت ايران و انگليس».
ماجراي ارتباط جنينگز و موحد در كتاب زندگينامه مذكور به اينجا ختم نميشود. جنينگز در نامهاي ديگر به همسرش مينويسد:«ديروز روز نسبتا شلوغي داشتم. موحد ساعت 9:30 با كارهاي بسيار بيشتري رسيد و ما تا زمان سخنراني من صحبت كرديم. موحد در سخنرانيام شركت كرد. بعد من در هتل به او ناهار دادم(مردي بسيار بيآلايش: آب خواست و مقداري ماهي بدون سس و هيچ چيز تجملي و نه هيچ چيز ديگر). پس از ناهار در حوالي «ماوريتسهاوس» [نگارخانهاي در لاهه هلند] گشت زديم كه به وضوح او را عميقا تحت تاثير قرار داد. بعد از آن او به آمستردام رفت. امروز به تهران پرواز ميكند...»(ص 146).
سالها بعد(يعني زمانيكه جنينگز دوران قضاوت در ديوان بينالمللي دادگستري را به پايان رسانده و جاي خود را به نخستين قاضي زن در اين ديوان- روزالين هيگينز- داده بود) موحد در دعواي ايران بر ضد ايالات متحده در قضيه سكوهاي نفتي در پيشگاه ديوان بينالمللي دادگستري حاضر شد و به ارائه نظرات حقوقي خود به تيم حقوقي ايران پرداخت. جيمز كرافورد(استاد بازنشسته حقوق بينالملل دانشگاه كمبريج و قاضي كنوني ديوان بينالمللي دادگستري) كه در آن زمان يكي از مشاوران حقوقي ايران محسوب ميشد، گفته بود كه در جلساتمان، موحد كم سخن گفت اما بجا!