ميخاييل كلاشنيكف
مرتضي ميرحسيني
اختراعات ديگري هم داشت، اما ما او را با مسلسل سبكي كه براي ارتش سرخ شوروي ساخت و نام خانوادگي خودش را روي آن گذاشت، ميشناسيم؛ ميخاييل كلاشنيكف كه نوامبر سال 1919 در چنين روزي در منطقه روستايي كاريا، واقع در نواحي جنوبي روسيه متولد شد و مهندس نظامي و ژنرال ارتش بود، در خانوادهاي پرجمعيت متولد شد و چنان كه نوشتهاند هفدهمين فرزند در ميان 19 فرزند خانوادهاش بود. تقريبا همه كودكياش در فقر و بيماري گذشت و در 6 سالگي تا يك قدمي مرگ پيش رفت. از نوجواني به ماشينآلات علاقه نشان ميداد و دوست داشت ابزارهاي پيشرفتهتري براي تسهيل كار كشاورزي بسازد. دلبسته شعر و ادبيات هم بود و اين دلبستگي را تا پايان عمر حفظ كرد. شناختش از اسلحه به همان سالهاي نوجواني برميگشت، به دورهاي كه از كشاورزي غذاي كافي براي آن خانواده پرجمعيت به دست نميآمد و او و پدر و برادرانش مجبور به شكار حيوانات ميشدند. اولين اسلحهاي كه به دست گرفت و با آن شليك كرد اسلحه شكاري پدرش بود. در شروع جواني در يكي از مراكز تعمير و نگهداري تراكتور كار كرد و بعد اوايل دهه 1930 به عنوان ناظر فني در يك كارگاه اسلحهسازي مشغول شد. مهندسي خودآموخته و نابغهاي تمامعيار بود و با ذهني مبتكر و سختكوشي، همه را متعجب و وادار به تحسين ميكرد. از اينرو چندي بعد از سوي ارتش سرخ به خدمت گرفته شد و در آن سازمان نظامي هم به سرعت پلههاي ترقي را طي كرد. مدتي عضو يكي از لشكرهاي زرهي بود تا اينكه در پاييز 1941 در درگيري با آلمانيهاي متجاوز بهشدت زخمي شد و تا بهار 1942 در بيمارستان بستري ماند. در اين مقطع از زندگياش بود كه طرح اوليه آن سلاح معروف در ذهنش جرقه زد، زيرا از صحبت با سربازان زخمي ديگري كه در آن بيمارستان بستري بودند به اين نتيجه رسيد كه ارتش سرخ براي تجهيز و تقويت پيادهنظامش به مسلسلي سبكتر و بهتر نياز دارد. كارشناسان فني ارتش، نمونه اوليه مسلسل كلاشنيكف را رد كردند، اما جذب ايدهاش شدند و امكانات بيشتر و چند دستيار در اختيارش گذاشتند. سرانجام مسلسلي كه ميخاييل ماجراي ما در ذهن داشت سال 1947 آماده و عرضه و 2 سال بعد از آن هم اسلحه سازماني ارتش سرخ شد. بعد از پيمان ورشو، نظاميان همه كشورهاي عضو بلوك شرق با اين مسلسل تجهيز شدند. اين سلاح تقريبا از همان سالها در همه جنگها به كار رفت و از ويتكنگها در شرق آسيا گرفته تا شبهنظاميان طالبان در افغانستان و حتي شهروندان غيرنظامي امريكا از آن استفاده كردند و ميكنند. ريچارد گاندرمن در سايت كانورسيشنداتكام مينويسد، آمار كساني كه با كلاشنيكف كشته شدهاند از شمار قربانيان سلاحهاي ديگر پيشي ميگيرد و تا امروز نزديك به 100 ميليون از آن ساخته و دست به دست شده است. ساخت آن - در قياس با سلاحهاي گرم ديگر- بسيار آسان و توليدش در يك كارگاه كوچك ممكن است. حتي استفاده از آن به مهارت چنداني نياز ندارد، قيمتش زياد نيست و تقريبا در هر شرايطي كار ميكند. آنقدر اين سلاح در دست شبهنظاميان گوشه و كنار جهان ديده شده كه گاهي آن را ميليشيا رايفل هم مينامند. سال 2007 خبرنگاري از ميخاييل كلاشنيكف پرسيد: «شبها چطور ميخوابي؟» و آيا از اينكه اختراع تو، گروههاي تروريستي را تجهيز و توانمند كرده عذاب وجدان نداري؟ او جواب داد: «خيلي راحت ميخوابم. اگر ميخواهيد كسي را مقصر بدانيد، اين سياستمداران و حاكمانند كه نميتوانند با هم كنار بيايند و جلوي گسترش خشونت را بگيرند.» البته در جاي ديگري هم گفته بود اختراع من وسيلهاي است براي دفاع، نه حمله و تا زماني كه راهي براي برقراري صلح شرافتمندانه در همه جاي جهان پيدا نشود، ملتها حق دارند براي دفاع از خودشان مجهز و مسلح شوند. او اوايل دهه 1970 مدرك دكتراي علوم فني گرفت و زمستان 2013 از دنيا رفت.