نامه لينكلن به خانم بيكسبي
مرتضي ميرحسيني
يكي از مشهورترين متنهاي تاريخ نه چندان طولاني ايالات متحده امريكاست، نماد و نشانهاي از ارتباط بيفاصله و پيوند عاطفي بالاترين مقام سياسي با شهروندان عادي اين كشور محسوب ميشود و حتي اسپيلبرگ در فيلم نجات سرباز رايان (1998) به آن اشاره ميكند. آن را آبراهام لينكلن در 21 نوامبر 1864 نوشت، براي خانم بيكسبي، بيوهزني كه ميگفتند 5 پسرش را در جنگ داخلي امريكا از دست داده است.
ميگفتند هر 5 پسر در جبهه شماليها، در صف سربازان دولت مركزي ميجنگيدند و در مقطعي از جنگ، يكي بعد از ديگري كشته شدند.
لينكلن – كه خودش هم چندي بعد در فهرست قربانيان جنگ داخلي جاي گرفت – در اين نامه از مادر پسران كه خونشان يكپارچگي ايالات متحده را حفظ كرده است، تشكر ميكند.
مينويسد چقدر واژهها ضعيف و ناكافياند، چقدر كوششم ناچيز و حقير است براي تسليت به شما و همدردي با شما كه چنين فقدان بزرگي را تجربه ميكنيد؛ اما اين افتخار بزرگي هم هست كه قبل از همه به شما تعلق دارد و نيز گوشهاي از اين واقعيت كه ما چه بهاي سنگيني براي آزادي پرداختهايم.
نسخه اصلي اين نامه هرگز پيدا نشد و آنچه امروز دربارهاش ميدانيم از متني است كه 4 روز بعد در يكي از روزنامههاي بوستون چاپ و منتشر شد. از اينرو برخي محققان درباره اصل وجود اين نامه ترديد دارند و برخي ديگر هم هستند كه وجود اين نامه (و چنين نامههايي) را ميپذيرند اما نوشتنشان به دست خود لينكلن را زير سوال ميبرند و آن را كار جان هِي (منشي لينكلن) ميدانند. از نظر آنها اين تصوير بيش از حد آرماني است كه رييسجمهور – حتي اگر آبراهام لينكلن هم باشد – خودش وقت بگذارد و بنشيند و براي مادري داغديده متعلق به فرودستترين طبقه جامعه نامه بنويسد، آن هم در دورهاي چنان بحراني و پرتلاطم كه هم دولت و هم رييس آن با كوهي از مشكلات ريز و درشت مواجه بودند.
اما خانمي به نام بيكسبي با مشخصاتي شبيه به مخاطب نامه لينكلن واقعا در آن دوره زندگي ميكرده كه شوهرش را از دست داده بود و 5 پسر داشت. البته از اين 5 پسر، فقط 2 نفرشان در جنگ داخلي در جريان درگيريهاي رودرروي دو جبهه كشته شدند؛ سومي با افتخار و احترام از خدمت نظامي مرخص شد و چهارمي را به جرمي نامعلوم از ارتش اخراج كردند.
سرنوشت پسر پنجم خانم بيكسبي هم هرگز به درستي مشخص نشد، هر چند احتمال ميدهند در يكي از نبردها به دست نيروهاي ائتلاف جنوب به اسارت افتاده و در يكي از اردوگاههاي آنان جان باخته باشد. اما باوجود همه خطاها و شك و شبههها، اين نامه به اعتبار معنايي كه براي جامعه و تاريخ امريكا دارد چيزي فراتر از يك سند قديمي است و در فرهنگ سياسي آنها متني مذهبي و مقدس به شمار ميرود و از اينرو نه به حوزه تاريخ و پژوهشهاي موشكافانه تاريخي كه به قلمرو اسطورههاي امريكايي تعلق دارد. اسطوره رييسجمهور درستكاري كه در سختترين بحرانها، غم مادري داغديده را درك ميكند، با دست خود برايش نامه مينويسد و به پاس رنجي كه برده و فداكاري كه كرده به او اداي احترام ميكند.