انتخاباتِ متفاوت
جواد ماهر
همزمان با انتخابات امريكا يك انتخاباتِ متفاوت هم در ايران در جريان بود؛ انتخابات شوراي دانشآموزي. اين انتخابات براي اولينبار به صورت الكترونيك در شبكه دانشآموزي شاد برگزار شد. خيلي كمرمق و كمجان. كماهميت و در برخي مدرسهها بياهميت. تدبير و برنامه مناسبي در جريان نبود. سامانه ثبتنام الكترونيكي نامزدها تا روز انتخابات باز نشد. علي كلاس پنجميمان در انتخابات مدرسهاش برنده شد. در انتخاباتي با مشاركت حدودا بيست درصدي. او با چند شعار مجازي آغاز كرد. گفت كه پيگير مشكلات دانشآموزان از طريق فضاي مجازي خواهد شد و وعده داد كه برنامه پرسش و پاسخِ مجازي با مسوولان مدرسه برگزار كند. حالا راي آورده. در گام اول چند پيشنهادِ مجازي به معلم كلاسش داده و در تكاپوست تا از مدير مدرسه بخواهد گروهي با حضور مدير و معاونها و نماينده معلمان و نماينده اوليا و اعضاي شوراي دانشآموزي راه بيندازد تا كارها را پيگيري كنند. كپسولِ اكسيژن را از خانواده بيمار از دست داده گرفتم دادم به يك تازه بيمار. نه اينكه رفته باشم توي كار حملِ كپسول. پيش آمد. كپسول سنگيني بود. از اين كپسولهاي قدبلندِ بيمارستاني. بغلش كردم و زانوهايم درد گرفت. الان دردِ زانو و دردِ فاميلِ بيمارم يادم رفته. به دردي كه اين كپسول ميكشد فكر ميكنم. كپسولِ بيچاره شب و روز كنارِ بسترِ يك بيمار بيدار بوده و حالا چند روز از مرگ آن بيمار نگذشته بايد كنار بستر يك بيمار ديگر بيدار باشد و فِس فِس كند. از آهن هم باشد فرو ميپاشد. سوپري مجتمع مسكوني مان ميگويد: «توي محله دو نفريد كه با زنبيل خريد ميكنيد و پلاستيك نميگيريد. شما و يك نفر ديگر». آن نفرِ ديگر را نديده بودم. ديروز ديدم. من با زنبيل و او با يك سطل آمده بود خريد. براي چند دقيقه فضاي سوپري زيستمحيطي شد. كسي تقاضاي پلاستيك نكرد. پلاستيك و ظرفِ يك بار مصرفي عرضِ اندام نكرد. زمزمههايي براي كاهشِ استخراج نفت و ديگر سوختهاي فسيلي به گوش رسيد؛ زمزمههايي براي مصرفِ به اندازه، توليدِ به اندازه.