اصولگرايان، مخالفان دولت
و بازسازي سناريويي شكست خورده
جلال ميرزايي
تنها چند ساعت از ترور دكتر فخريزاده و شهادت او گذشته بود كه واكنشها به اين مساله آغاز شد. مخالفان دولت فرصت را غنيمت شمردند و با استفاده از اين مساله حملات جديدي را عليه حسن روحاني و وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي آغاز كردند و همزمان اتهاماتي را به فرآيند مذكرات و توافقات صورت گرفته ميان جمهوري اسلامي و 6 قدرت جهاني وارد كردند. اين حملات فرداي پس از ترور نيز ادامه پيدا كرد و بر اين اساس شاهد بوديم كه مخالفان دولت و اصولگرايان به روشهاي گوناگون همچون گذشته دولت و اصلاحطلبان را به مماشات با ايالاتمتحده امريكا و رژيم صهيونيستي متهم كردند و از كليدواژههايي چون «نمايش ضعف» به دشمن بهره بردند.
اين افراد مطالبه خود را برخورد قاطع با دشمن اعلام كردند ولي سوال آن است كه برخورد قاطع از ديد اين چهرهها چيست؟
واقعيت آن است كه اين افراد باز هم به نكات ظريف موجود در پرونده ترور دكتر فخريزاده توجه نكردند و صرفا خواستار ارايه پاسخ به دشمن شدند. آنان شعار را جايگزين تامل كردند و حتي دقيقا هم نميدانند ايران بايد چه نوع پاسخي در قبال اين اقدام را مدنظر خود قرار دهد.
اين اقدام آنان از ديد من اگر گل به خودي نباشد، پاسخ گل براي تخريب دولت است. اين جريان سياسي همه هم و غم خود را به تخريب دولت اختصاص داده و توجهي به شرايط امروز منطقه خاورميانه و البته جمهوري اسلامي ندارد و در كمال تعجب، توجه نميكند كه ترور صورت گرفته، محصول اقدامي برنامهريزي شده و به شدت دقيق بود و پاسخي متناسب با خود را ميطلبد.
اعتقاد من بر آن است كه پاسخ چنين اقدامي نيازمند برنامهريزي به شدت دقيق و زمان و مكاني صحيح است. اما متاسفانه اين جريانات به جاي آنكه زمينه را براي تامل بيشتر فراهم كنند، به التهابات موجود اضافه و بعضا اتهاماتي را نيز به دستگاههاي امنيتي وارد ميكنند. نوع كنش و واكنشهاي صورت گرفته از سوي اين جريان سياسي بهگونهاي است كه گويي متوجه اظهارات و اقدامات خود نيستند. آنان پيشنهاداتي را براي پاسخ ايران درقبال دكتر فخريزاده مطرح ميكنند كه خود محل سوال است.
گاهي از لزوم بمباران بندي چون حيفا سخن به ميان ميآورند و روز ديگر خواستار محو و نابودي كامل رژيم صهيونيستي ميشوند. اگر قرار بر تحليل رفتارهاي آنان باشد، ميتوان گفت كه مطالبهشان، بستن راه تامل و برنامهريزي روي نهادهاي تصميمگير جمهوري اسلامي است، چراكه تلاش ميكنند به صورت شتابزده، اقدامي را انجام داده و به قول خود انتقام بگيرند.
جالب آنكه اين رفتارها براي نخستينبار نيست كه از سوي اين طيف سياسي صورت ميگيرد. آخرين نمونه تاريخي و مشهور آن، به ماجراي اعدام شيخ نمر در عربستانسعودي برميگردد.
آن زمان عربستان به شدت از سوي افكار عمومي در سراسر جهان تحت فشار بود و اصطلاحا به انزوا كشيده شده بود اما ناگهان گروهي در ايران با اقدامي خودسرانه و حمله به سفارت عربستان، ورق را به سود اين كشور برگرداند.
عربستان به سرعت از ظالم به مظلوم تغيير چهره داد و تلخ آنكه اقدام آنان نه تنها هيچ سودي براي ايران در پي نداشت، بلكه هزينههاي گزافي را نيز به كشور تحميل كرد.
آنچه پس از ترور دكتر فخريزاده شاهدش هستيم، تكرار همان سناريو توسط همان افراد است. از اينرو معتقدم كه نهادهاي امنيتي و تصميمگير در مرحله اول بايد با نهايت هوشمندي با مساله ترور صورت گرفته برخورد كنند و همه جوانب موضوع را درنظر بگيرند و در مرحله دوم، به جاي تن دادن به مطالبات اين قبيل جريانها، با صبر و حوصله زمينه را براي انتقام فراهم آورند.
شيوه انتقام جمهوري اسلامي ايران بايد به گونهاي باشد كه منافع ملي ايران و ايرانيان را تضمين و تامين كند نه اينكه همچون ماجراي سفارت عربستان، تنها و تنها هزينههاي اضافي را به مردم ايران تحميل كند از اينرو به نظر ميرسد تامل و تفكر در همه جوانب، تنها راه چاره است.
در اين ميان نمايندگان يازدهمين دوره مجلس شوراي اسلامي با طرحي تحت عنوان اقدام راهبردي براي لغو تحريمها، در حقيقت به دنبال خروج از برجام و پروتكل الحاقي هستند، از اينرو به صراحت ميتوان گفت كه اقدام آنان از جمله اقداماتي است كه نتيجه آن فقط و فقط تحميل هزينه بيشتر به مردم ايران است، آنهم در شرايطي كه در يكي، دو هفته گذشته و باتوجه به ورود همه نهادهاي نظام جمهوري اسلامي، شاهد كاهش نسبي قيمتها و بازگشت ثبات به بازار و فروكش كردن التهابات بوديم، اما نمايندگان با طرح خود دوباره نوساناتي را در بازار سكه و طلا و ارز ايجاد كردند كه ميتواند آثاري منفي بر معيشت ايرانيان از خود به جاي بگذارد.
نمايندگان بايد شرايط امروز ايران را درك كنند و اجازه دهند نهادها و دستگاههاي تصميمگير با استفاده از فرصت و زمان كافي، موضوع انتقام دكتر فخريزاده را پيگيري كنند.
هيچ فرد، گروه، حزب و جرياني در سراسر ايران با انتقام مخالف نيست ولي نبايد به اين بهانه موجبات تضييع حقوق ايرانيان را فراهم آورد حال آنكه توقف اجراي پروتكل الحاقي و طرحهايي از اين دست مصداق بارز گل به خودي است.
امروز شرايط ايران، منطقه و جهان بهگونهاي است كه براي هر اقدامي بايد برنامهريزيهاي بسيار دقيقي صورت گرفته و سود و زيان عمل مشخص شود.
متاسفانه برخي مخالفان دولت نه تنها علاقهاي به اين مساله از خود نشان نميدهند، بلكه بهطور مداوم تلاش ميكنند شعار را جايگزين واقعگرايي كرده و عملا مشغول فضاسازي عليه دولت دوازدهم هستند.
آنان اين روزها آنقدر درگير شعارها شدهاند كه برخي حاميانشان گمان ميكنند شعارها واقعيت است حال آنكه چنين نيست.
تاريخ به خوبي اثبات كرده كه نتيجه تن دادن به خواستهها و شعارهاي اين جريانات، چيزي نيست جز تحميل هزينه بيشتر به ايرانيان از اينرو بايد اميدوار بود كه اين بار نهادها و دستگاههاي تصميمگير با واقعگرايي در نظرگيري تمام جوانب، وارد عرصه شوند و اصطلاحا بيگدار به آب نزنند.
رييس كميته سياسي فراكسيون اميد
دهمين دوره مجلس شوراي اسلامي