بمباران پرل هاربُر
مرتضي ميرحسيني
ميگويند اين ژاپن بود كه با حمله به پرل هاربُر، امريكا را تحريك و وادار به دخالت در جنگ دوم جهاني كرد اما اين حرف، حرف بيعيب و ايرادي نيست، زيرا پيش از آن امريكا با محاصره اقتصادي ژاپن و جلوگيري از صدور موادي مثل آهن و فولاد به اين كشور، جنگ را شروع كرده بود. تازه ژاپنيها تا مدتي خويشتنداري و فشار امريكا را تحمل كردند و حتي نمايندگاني براي مذاكره مستقيم به واشنگتن فرستادند. اما بعد كه معلوم شد گره كار با گفتوگو گشوده نميشود، ديگر درنگ نكردند و عملياتي را كه مدتها پيش، يكي از ژنرالهايشان به نام ايسركو ياماموتو برنامهريزي كرده بود به اجرا گذاشتند.
آنان سال 1941 در چنين روزي، چند دقيقه مانده به ساعت 8 صبح به وقت محلي با 360 فروند هواپيماي جنگي به روي پايگاه دريايي امريكا در پرل هاربر(واقع در هاوايي) بمب ريختند و خسارت و تلفات سنگيني به دشمنشان وارد كردند. امريكاييها از اين حمله غافلگير شدند، زيرا هر چند مذاكرات دوجانبه بدون نتيجه مانده و عملا به بنبست رسيده بود، نمايندگان ژاپن همچنان در واشنگتن حضور داشتند و هنوز خاك امريكا را ترك نكرده بودند. البته برخي مشاوران رييسجمهور (فرانكلين روزولت) احتمال واكنش نظامي ژاپن و حمله هوايي را پيشبيني ميكردند و اصرار داشتند كه حتما تدابيري براي دفاع از نقاطي مثل پرل هاربر درنظر گرفته شود. اما روزولت به اندازه اين مشاورانش نگران حمله ژاپنيها نبود و عزم و اراده آنها براي شكستن حلقه محاصره اقتصادي را جدي نميگرفت. ژاپنيها در پرل هاربر بيشتر از 2 هزار و 400 نظامي امريكايي را كشتند و عددي نزديك به نصف آن را هم زخمي كردند. البته 30 هواپيماي ژاپني هم در اين نبرد سرنگون شد اما عمليات براي آنها يك موفقيت كامل بود و براي مدتي، ناوگان امريكا را فلج كرد و از كار انداخت. ژاپنيها با اين ضربه، برتري نظامي خود را بر حوزه اقيانوس آرام تحميل كردند و در قدمهاي بعدي فيليپين و گوام و سنگاپور را هم گرفتند. پيشروي برقآساي ژاپنيها همزمان شده بود با موفقيتهاي نظامي نازيها در قفقاز و در آن مقطع چنين به نظر ميرسيد كه اين برتري، نشانهاي براي پيشبيني برنده نهايي جنگ است. بعدها برخي فرماندهان متفقين در خاطرات مكتوب و شفاهي خودشان به اين واقعيت اشاره كردند كه در آن دوره از جنگ «احتمال پيروزي قطعي آلمان و ژاپن بسيار زياد بود» و متفقين در آستانه شكست و تسليم بودند. اما در آن سوي ماجرا و فرداي روز حمله، روزولت از اعضاي كنگره خواست تا در اعلام جنگ به ژاپن با او همراه شوند و با تغيير سياست امريكا از بيطرفي به مداخله موافقت كنند. هم نمايندگان كنگره و هم اعضاي سناي امريكا، يكصدا با تصميم روزولت موافقت كردند و فقط گويا يك نفر با اين تصميم مخالفت كرد(خانم ژانت رانكين نماينده مونتانا كه به صلحطلبي شناخته ميشد و چند سال قبل هم با ورود امريكا به جنگ اول جهاني مخالفت كرده بود). 3 روز بعد از اعلام جنگ امريكا به ژاپن، آلمانيها و ايتالياييها هم امريكا را دشمن خودشان خواندند و به آن اعلام جنگ دادند. امريكا هم همين واكنش را به آنها نشان داد. به اين ترتيب امريكا- كه تا آن زمان نصفهنيمه با متفقين همراهي ميكرد- در پاييز 1941 رسمي و علني قدم به جنگ دوم جهاني گذاشت و به يكي از طرفهاي درگير در آن جدال بزرگ تبديل شد.