چرا سارقان مسلح مزرعه حكمت شناسايي نشدند
گروه اجتماعي| 108 روز از حمله مسلحانه به مزرعه كشاورزي واقع در جاده ساوه-همدان و گروگانگيري و زورگيري از صاحب اين مزرعه سپري شده است، اما هنوز هيچ ردي از مرتكبان اين جرايم به دست نيامده است. اين در حالي است كه چندي قبل وقتي خبر رسيد زورگيران گردنبند علي دايي را دزديدهاند ظرف 48 ساعت پليس خبر داد كه مرتكبان را شناسايي و دستگير كردهاند.
با وجود آنكه از آخرين روز مرداد امسال مدت زيادي سپري شده و خودروي مسروقه «علي حكمت» صاحب مزرعه در حالي كه نزديك دانشگاه آزاد ساوه رها شده بود كشف شد، عملا اقدام ديگري براي ردزني سارقان مسلح صورت نگرفته يا به سرانجام نرسيده است. خودروي مالباخته كه توسط سارقان ربوده شده بود توسط يك باغبان در محلي كه رها شده بود، واقع در پشت دانشگاه آزاد ساوه جاده روستاي «نورعلي بك» كشف و به ماموران اطلاع داده شد.
روزنامه اعتماد بنا دارد زير سرفصل «پرونده باز» ماجراهايي كه به سرانجام نرسيده است را دوباره مرور و پيگيري كند و اين آمادگي وجود دارد كه در صورتي كه پليس توضيحاتي در اين باره داشته باشد آن را منتشر كند.
حمله به مزرعه «علي حكمت» در حالي در نخستين ساعات سي و يكمين روز مرداد در محدوده بزرگراه ساوه-همدان به وقوع پيوست كه از همان ساعات اوليه حمله سارقان يكي از كارگران مزرعه با پليس تماس گرفته و اين حمله را گزارش كرده بود. با اين حال تماسهاي كارگر اين مزرعه قابل بررسي است ولي جز كارگر مزرعه، دو نفر ديگر نيز با پليس تماس گرفتند. يك وكيل دادگستري كه از قضا همسايه «علي حكمت» است و ديگري پسر «علي حكمت». پاسخي كه به «نعمت احمدي» وكيل دادگستري از سوي پليس داده شده، مشابه همان پاسخي است كه به كارگر مزرعه داده شد؛ «خودرو نداريم. نميتوانيم مامور بفرستيم.» «نعمت احمدي» روز سوم شهريور امسال در يادداشتي تحت عنوان «امنيت فقط در مرزها نيست؛ به امنيت داخلي هم توجه كنيد» به شرح اين ماجرا و چگونگي همسايه شدن خودش با «علي حكمت» و «ماشاالله شمسالواعظين» پرداخته است و در بخشي از اين يادداشت آورده: «حوزه انتظامي كه مزارع من و حكمت در آن واقع است تنها يك اتومبيل دارد و آنهم به ماموريت رفته بود. گفتند وسيلهاي نداريم و بايد صبر كنيد.» پاسخي كه اپراتور 110 به پسر «علي حكمت» داد نيز شبيه پاسخ قبلي بود: «محل حادثه در حوزه انتظامي تهران نيست و بايد با كد استان مركزي شماره بگيريد يا اينكه به پاسگاه محل زنگ بزنيد.»
براساس آنچه حاضران در اين حادثه بازگفتهاند حدود ساعت 2 تا 30: 2 بامداد جمعه 31 مرداد 2 موتور به مزرعه نزديك شدند. از آنجا كه آن روزها فصل برداشت گردو است، سرقت محصولات مزرعه هم اتفاق غيرعادي نيست و براي همين وقتي صداي پارس سگها تكرار شد، كارگر مزرعه كه روي پشتبام خوابيده بود براي بررسي وضعيت نورافكن را روشن كرد. 3 نفري كه سوار بر موتور به مزرعه آمده بودند با روشن شدن نورافكن سراغ او رفتند و از اين زمان «شير» يا «سيد شير» را با ضرب و شتم به سمت خانه «علي حكمت» بردهاند. براساس آنچه «سيد شير» بازگفته است، سارقان ميدانستند كه صاحب مزرعه تنهاست و از مراجعت بستگانش به اسم و مشخصات مطلع بودند به شكلي كه نام آنها را هم آوردهاند؛ «چرت نگو. ميدونيم خانم دكتر با دخترش، احسان و پسرداييهاش رفتن تهران.»
پس از آنكه 3 سارق كه به كلت كمري و قمه مسلح بودند «سيد شير» را مجبور كردند به خانه حكمت برود و در بزند «علي حكمت» نيز وارد ماجراي اين سرقت شد. سارقان با گذاشتن اسلحه روي سر او مجبورش كردند با چيزي شبيه يك زيرپيراهن چشمهايش را ببندد و بعد او را روي يك صندلي بستند. در اين ميان برادر «سيد شير» كه در مزرعه در محلي ديگر خوابيده بوده با شنيدن سر و صدا متوجه حضور سارقان شد ولي وقتي ديد كه آنها با خشونت با برادرش رفتار كردهاند هيچ دخالتي نكرد و با دور شدن از مزرعه سعي در تماس تلفني با 110 كرده است. تصويري كه از تماسهاي اين مرد با پليس گرفته شده نيز موجود است و او نخستين كسي بود كه موضوع را به پليس اطلاع داده بود. سارقان چندبار با تيغه قمه حكمت را تهديد كردهاند و به او گفتهاند كه ميدانيم به تازگي مزرعهات را فروختهاي و پول كافي داري و بهتر است با ما همكاري كني. با اين حال تا مرز مرگ «سيد شير» را كتك زدهاند. اين وضع تا به آنجا پيش رفته كه در مرحلهاي حكمت شنيده كه آنها به همديگر گفتهاند «مُرد. كشتيش» ولي بعد يكي از آنها گفته نه نبض دارد. در اين مدت سارقان كه به شدت تشنه بودند، بستههاي آبميوه و آبمعدني موجود در يخچال را مصرف كردند و حتي هنگام خروج از مزرعه باكس آبميوه را هم با خود بردهاند. در زمان مجادله يكي از سارقان به حكمت گفته است: «به ما 10 ميليون تومان دادهاند تا تو را بكشيم. تو به ما 100 ميليون تومان بده تا نكشيمت.» كه حكمت به شوخي به آنها گفته خيلي كم گفتهاند من بيشتر از اين ميارزم.
سرانجام سارقان پس از جستوجوي فراوان در خانه حكمت مقداري طلا پيدا و به همراه تلويزيون و كارتهاي بانكي حكمت آنها را سوار خودروي اين مرد كردند. در حالي كه نميدانستند خودروي او چگونه استارت ميخورد از حكمت كمك گرفتند كه چگونه از خودرو استفاده كنند و پس از آن هم حكمت و هم سيد شير را در اتاقهاي جداگانهاي محبوس كرده و فرار كردند. پس از اين حكمت با تقلاي بسيار خود را از اتاقي كه محبوس بوده، خلاص و از اين لحظه به بعد تماس با همسايهها و پليس را آغاز كرده است.