ادامه از صفحه اول
خطير بودن امر سياسي
اگر بنده پولي را در بورس بگذارم، سود و زيانش مستقيم متوجه خودم ميشود. حق دارم كه ريسك كنم يا ريسك نكنم، ولي در تصميم سياسي اين قضيه ميتواند به كلي متفاوت باشد. گاه يك تصميم براي صاحب تصميم زيانبار است و ممكن است معادل با ترس يا سازش او تلقي شود ولي براي مردم كشورش خيلي هم خوب باشد يا برعكس. ممكن است اين تصميم متضمن منافع مادي يا معنوي براي او باشد ولي به زيان مردمش باشد. سياستمدار واقعي كسي است كه در درجه اول و پيشاپيش پذيرفته كه منافع جامعه و مردم را ملاك تصميمگيري قرار دهد و در درجه دوم ريسكپذيري در تصميم سياسي را به حداقل ميرساند، زيرا ما ميتوانيم درباره منافع خودمان ريسك كنيم ولي اين حق را درباره منافع عموم مردم نداريم.
تمايز ديگر در اين دو تصميم، لزوم همراه كردن جامعه با تصميم سياسي است. اينكه من فلان سهام را بخرم به خودم مربوط است چه سود كنم چه زيان. ولي اتخاذ فلان تصميم مثلا جنگ يا صلح، قهر يا آشتي نيازمند همراهي مردم است كه اگر همراهي نكنند، آن سياست به زمين خواهد خورد.
همه اينها را گفتم تا بگويم اتخاذ تصميم سياسي در مواجهه با ترور اخير يا آمدن بايدن و ادامه يا توقف تحريمها و برجام و بسياري از امور مشابه لحظات تاريخي و ويژه جامعه ما براي اتخاذ تصميم است. هر كدام از گزينههاي مطرح را انتخاب كنيد، بد است. بايد وجه بدتر را حذف كرد. برخي از اين گزينهها به شدت ريسكي است هر چند ممكن است روي كاغذ نتايج مثبت داشته باشد. نظر مردم در اين ميان نبايد ناديده گرفته شود كه بدون آنها مصداق بيمايه فطير است، خواهد شد. منافع شخصي برخي سياستگذاران نيز در اين ميان وجود دارد كه ميتواند منافع عمومي را قرباني خود كند. مواردي از قبيل منتفع شدن از تحريم، ژست سازشناپذيري گرفتن، تاثيرگذاري بر انتخابات و راي آوردن يا اتهامزني به ديگران، همه ميتواند جزو منافع شخصي در يك تصميم عمومي باشد. البته اين نوع منافع به شيوههاي گوناگون نزد هر كسي هست، مهم اين است كه پوشانده و قلب شده معرفي نشود.
با اين ملاحظات به نظر ميرسد كه مقطع زماني حاضر براي مواجهه با مسائل جاري از جمله پاسخ به ترور يا چگونگي مواجهه با برجام يا حتي به نحوي كرونا بايد تصميماتي را گرفت كه بيش از هميشه با پيچيدگيهاي مذكور در امر سياسي مواجه است. ماههاي آينده نشان خواهد داد كه ساختار سياسي در ايران چگونه و براساس كدام معيارها تصميم خواهد گرفت.
داستانهاي تكرارشونده
سهراب زنده ميماند و ماجرا به خوشي و خرمي ختم بهخير ميشود. گفته ميشود كه برخي نقالان از ترس جان و براي جلوگيري از حمله شنوندگان، چنين ميكردند و بودهاند نقالاني كه فقط به خاطر نقل اصل داستان، كتك مفصلي از جماعت خوردهاند. اما نكته جالب اينكه در هيچكدام از اين تغييرات، رستم شكست نخورده است و حي و حاضر، به سلامت از اين نبرد بيرون آمده و البته سهراب، برتري پدر را پذيرفته و در مقابل او سر خم كرده و دست بوسيده؛ بهعبارتي، چه در داستان اصلي و چه در داستاني كه مطابق ميل شنوندگان تغيير كرده، به هيچوجه رستم شكست نميخورد، نهايت تغيير اين است كه باب ميل مردم، سهراب با گردن نهادن به قدرت پدر، جان به سلامت در ميبرد، اما به هيچوجه داستان شبيه داستان «اديپ شهريار» نميشود.
ميگويند شاهنامه، تصوير انسان ايراني است يا حتي شايد ايرانيان خود را مطابق شاهنامه ساختهاند و خود را در آينه آن ميبينند. در شاهنامه، همه داستانها جز داستان بيژن و منيژه، داستانهايي تراژيك با پاياني تلخ هستند و هيچ ماجرايي جز همان يكي به سرانجامي خوش منتهي نميشود. فرق هم نميكند كه داستانهاي حماسي و اسطورهاي شاهنامه باشد يا داستانهاي تاريخي آن، براي نمونه داستان كشتار مزدكيان به دست انوشيروان. قباد دين مزدكيان را ميپذيرد و براي نجات مردم از قحطي و گرسنگي، به راهنمايي مزدك، انبار غله ثروتمندان را به روي مردم گرسنه ميگشايد و در مقابل انوشيروان به سعايت موبدان و اشراف، پدر را خلع و 180 هزار مزدكي را ميكشد و وارونه در خاك ميكند، به شكلي كه از سر تا كمر در خاك و پاهايشان از زمين به سوي هوا رفته، تا عبرت مردم شود و ثروت را به اشراف بازميگرداند و به دليل اين كار، لقب عادل ميگيرد و اينچنين عدالت جاري ميشود، يعني حتي وقتي پسر بر پدر چيره ميشود، براي حفظ گذشته است. اسطورهها تمثيلي از واقعيت جاري جوامع هستند؛ گويي داستانهايي تكرار شوندهاند كه اگر هم بخواهيم تغييرشان دهيم مثل همان تغيير در داستان رستم و سهراب ميشود.
دو غول و گوشي دانشآموزان
دانشآموزان حداقل 9 ماه درگير شبكه شاد و آموزش مجازي هستند. نميدانم اين مطالبه را چگونه مجلس يا دولت يا وزير جوان ارتباطات بايد عملي كند و به نمايندگي از بچههاي محروم وارد عمل شوند. بيست سال سود نقد در مقابل دو ماه اختصاص اين سودها براي تامين گوشي دانشآموزان، معاملهاي بيانصاف نخواهد بود. البته اگر اقتصاد سياسي و لابيها اجازه اين امر را بدهد. براي كساني سود اين شركتها از خودكشي و محروميت دانشآموزان اهميت بيشتري دارد.