اخراج در هفته پنجم را از هر طرف بخوانيم درد است
چگونه كساني به كشتن خود برميخيزند؟
سامان سعادت
خبر با اينكه تكراري بود ولي باز هم اهالي فوتبال را شوكه كرد. «عليرضا منصوريان اخراج شد.» تكراري بودن خبر از باب رفتار هميشگي مديران تراكتور ميآمد. شوكهكنندگياش هم از اين جهت كه انتظار داشتيم با آن همه تجربه ساليان گذشته امسال مسير متفاوتي در تراكتور طي شود. در چند سال گذشته بارها و بارها اين جمله از زبان مديرعامل يا مالك تيم تبريزي شنيده شده كه «باشگاه با فلان مربي قطع همكاري كرد.» مربي داخلي، خارجي، موفق، ناموفق همه و همه به تراكتور آمدند و بعد از مدتي اخراج شدند. شمارش اين عده از حوصله اين متن هم حتي خارج است. حالا اسم عليمنصور هم به ليست اخراجيهاي تراكتور اضافه شده. آن هم تنها بعد گذشت ۵ هفته از شروع ليگ برتر و در حالي كه تيم تراكتور تنها ۴ امتياز با صدرجدول فاصله دارد.
اين اخراج را از هر طرف كه بخوانيم درد است. چه از لحاظ فني، چه از لحاظ باشگاهي و چه از لحاظ عقلي. براي اينكه سوء تفاهم نشود بياييد موارد را يك به يك باهم بررسي كنيم. مثلا فرض كنيم اخراج منصوريان دليل فني داشته. به اين معنا كه تراكتور در زمان حضور منصوريان روي نيمكت اين تيم بازيهاي خوبي به نمايش نگذاشته است. چنين گزارهاي ميتواند درست باشد به شرط اينكه متر و معيار بازي خوب را هم مشخص كنيم. آيا تيم منصوريان نسبت به بايرن مونيخ نمايش ضعيفتري داشته يا نسبت به ساير تيمهاي ليگ و مخصوصا مدعيان؟ اگر مديران تراكتور انتظار داشتند تيمشان عملكردي در سطح بهترين تيمهاي دنيا داشته باشد كه از همان اول گزينه اشتباهي را انتخاب كرده بودند. ضمن اينكه بعيد است اصلا با هيچ كدام از مربيان بزرگ حال حاضر دنيا تراكتور بتواند به چنين سطحي برسد. نه فقط تراكتور كه همه تيمهاي ايران. پس ميماند گزينه دوم.
تراكتور از ابتداي فصل شرايط خوبي نداشته اما در مقايسه با ساير تيمها چندان بد عمل نكرده است. از بين مدعيان سنتي ليگ از جمله پرسپوليس و استقلال و سپاهان، تنها سرخهاي تهران اوضاع بهتري دارند. استقلال همين حالا درگير حواشي شده و انتقادات نسبت به كادرفني اين تيم بالا گرفته. سپاهان هم با نويدكيا فصل كاملا سينوسي را پشت سر ميگذارد. ساير تيمهاي به ظاهر خوب اين فصل نظير گلگهر و پيكان و فولاد هم شرايط ايدهآلي نداشتهاند. در كل ميزان امتيازي كه تراكتور با منصوريان گرفته بسيار نزديك به متوسط امتياز ساير تيمهاي بالا و ميانه جدول است. از لحاظ نمايش فوتبالي هم هنوز هيچ تيمي نتوانسته به استانداردهاي مورد نظر علاقندان به فوتبال برسد. تراكتور هم از اين قاعده مستثني نيست. خلاصه اينكه از لحاظ فني منصوريان گرچه خوب نبوده اما عملكرد بدي هم نداشته. و همه ميدانيم براي اخراج يك مربي در هفته پنجم ليگ «به اندازه كافي خوب نبودن» اصلا دليل قانعكنندهاي نيست. آن هم در شرايطي كه تراكتور با تنها دو برد ميتواند مدعي قهرماني شود؛ دو بردي كه در بازيهاي نسبتا آسان تيم تبريزي در هفتههاي ششم و هفتم مقابل ماشينسازي و پيكان (در خانه) ميتوانست به دست بيايد. در ضمن نبايد فراموش كنيم كه مديران تراكتور با يك شناخت مشخص از منصوريان او را روي نيمكت تيمشان نشاندند و به احتمال زياد از سبك كاري او و نمايشهاي احتمالي تيم تحت هدايتش آگاهي نسبي داشتند.
اخراج منصوريان در اين شرايط هيچ كمكي به باشگاه تراكتور نميكند. اين راهي است كه مديران تيم بارها و بارها آزمودهاند و تنها نتيجهاي كه از آن در چند سال اخير كسب كردهاند، يك قهرماني جام حذفي بوده است. اين حتي راهي نيست كه فقط تيم تراكتور بارها و بارها امتحان كرده باشد. هر كسي با چند سال تجربه فوتبالي اين واقعيت را پذيرفته كه تغيير مدام سرمربيها نميتواند منجر به موفقيت شود. در واقع شايد يك تيم با نگه داشتن مربي به ظاهر ناموفق نتيجه نگيرد اما تيمي كه در عرض چند سال چندين سرمربي روي نيمكتش مينشينند قطعا موفق نخواهد شد. با تمام اين تفاسير مديران و مخصوصا مالك تراكتور اصرار دارند كه از يك مسير غلط به پاسخ درست برسند. در چنين شرايطي جاي تعجب است كه هيچ مشاوري در اطراف اين مديران وجود ندارد كه مسائل كاملا بديهي را برايشان توضيح دهد. رفتار مديران باشگاه تراكتور به نوعي است كه وجهه باشگاه را بهشدت خراب ميكند. كاروانسرا ساختن از رختكن تيم يك اتفاق مثبت نميتواند باشد. ذهنيت بدي كه بازيكنان از چنين رويهاي ميگيرند خودش يك مشكل جداگانه است. اينكه بازيكنان مربيان را به چشم يك آدم گذرا ميبينند كه معلوم نيست فردا باشد يا نباشد چه نوع رابطهاي بين بازيكنان و مربي خواهد ساخت؟ بازيكناني كه از ابتداي فصل قبل به تراكتور پيوستند تا به حال شاهد اخراج يا جدايي چهار سرمربي بودهاند. مصطفي دنيزلي، احد شيخلاري، ساكت الهامي و عليرضا منصوريان. حال هر مربي تازهاي هم كه بيايد چيزي به جز شمايل يك رهگذر نخواهد داشت.
در چنين شرايطي كه اخراج يك سرمربي نه از لحاظ فني و نه از لحاظ تيمي كمكي نميكند، ميتوان گفت با يك تصميم غير عقلاني طرف هستيم. يك تصميم غيرمنطقي كه مخارج سنگيني هم روي دوش باشگاه ميگذارد. سوالي كه به وجود ميآيد اين است كه آيا واقعا كسي در باشگاه تراكتور نيست كه چنين واضحاتي را نداند؟ اين ارتباطي به تئوري توطئه ندارد اما سخت است بپذيريم كه افرادي حاضرند هم ضرر مالي كنند هم نتيجه نگيرند و هم وجههشان برود زير سوال. تنها راهحل باقيمانده اين است كه نقش واسطهها و دلالها را پررنگتر از قبل ببينيم. افرادي كه زير پاي مديران مينشينند و با ترفندهاي خاص خودشان مديران بعضا نافوتبالي را خام ميكنند تا آنها تصميماتي احساسي اتخاذ كنند. جالب اينجاست كه اين افراد تا يك سال قبل و آن زمان كه هنوز كرونا نبود، سكوهاي استاديوم را تهييج ميكردند و شعار «حيا كن رها كن» را ميانداختند سر زبان هواداران. امروز اما معلوم نيست چطور مديران را متقاعد ميكنند كه هواداران ديگر پشت تيم نيستند؟ شايد با چند كانال و پيج در فضاي مجازي و تعدادي كامنت و لايك.
در پايان بد نيست به يك نكته اشاره شود و آن اينكه متن بالا دفاعيه از عليرضا منصوريان نبود. نوشته شدن اين متن تلاش براي پيدا كردن پاسخي براي سوالهاي هميشگي فوتبال باشگاهي ماست. اينكه چرا مديران كارهايي انجام ميدهند كه همه ميدانند غلط است؟ اينكه با شدت گرفتن چنين رفتارهايي چه به روز فوتبال ما خواهد آمد؟ اينكه چگونه كساني اينچنين به كشتن خود برميخيزند؟