تعريف و تمجيد
حسن لطفي
از زماني كه رانندگي ياد گرفته و توانستهام پشت رل بنشينم هر وقت كه نياز به تنهايي داشته باشم، بدم نميآيد اين تنهايي را توي ماشين و با صداي راديو بگذرانم. اگر هوا باراني باشد و راديو موسيقي بدون كلام پخش كند اين تنهايي مطلوبتر ميشود. البته هميشه جوري كه ميخواهم نميشود. بعضي وقتها مجري يا كارشناس با سوادي خودش را وارد خلوتم ميكند و گوش و حواسم را مال خودش ميكند. بعضي وقتها مجري يا كارشناسي لابهلاي حرفهاش چيزي ميگويد كه ذهنم را درگير ميكند. به طور نمونه چند روز پيش خانم مجرياي كه سعي ميكرد خيلي صميمي باشد مدام از شنوندگان ميخواست تا اگر درباره برنامهاش تعريف و تمجيدي دارند، پيامك بدهند. مدام هم اين جمله را تكرار ميكرد. نميدانم چرا با اين اصرارش منتظر بودم حرف از انتقاد و ايراد هم بزند اما نزد. با اين كارش حواسم از لذت بردن از تنهايي درون اتومبيل به سمت باوري پرت شد كه خيلي وقتها نشانه عدم تمايل به بهبود شرايط و هراس از بيان كاستيهاست. هنوز خيليها گمان ميكنند اگر كسي ايراد آدم را بگويد و از ضعفهاي خودش، برنامههايش، افكارش و... حرفي بزند در مسير نابودي و انكار اوست. شايد به خاطر همين است كه برخلاف بعضي از ممالك و افراد، عدهاي منتقدان خودشان را دشمن ميدانند و اگر قدرتش را داشته باشند به آنها دهانبند ميزنند. اگر هم نزنند سعي در توجيه اعمال و رفتار و گفتارشان برميآيند و... عدهاي هم مثل اين خانم مجري به ذهن، زبان و قلم شنونده و خواننده مسير ميدهند. يا مثل يكي از اديبان و محققان كه ديگر در اين دنيا نيست، هنگام اجراي نمايشي با متن او از بيننده ميخواهد تا پا در وادي نقد نگذارد. البته اين نوع آخر از عدهاي بهترند. منظورم كساني است كه نقد را حق خودشان ميدانند و درباره اثر، افكار، برنامهها و... ديگران هر چه ميخواهند ميگويند و نوبت خودشان كه ميشود، هلهله و هياهو ميكنند و اگر قدرت داشته باشند، دهانبند و پابند ميزنند. بگذريم و برگرديم به تنهايي درون اتومبيل و روزهاي باراني و موسيقي بدون كلامي كه پخش ميشود. اما نه بگذاريد درباره همراهي بيان نقايص و مشكلات در كنار تعريف و تمجيد بيشتر فكر كنيم حتي اگر لذت تنهايي درون ماشين را از آدمي مثل من بگيرد.