• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4824 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۴ دي

بفرماييد رطب

مهرداد احمدي شيخاني

در زبان فارسي ضرب‌المثل‌هايي هست كه استفاده از هركدام به مناسبتي، براي ما ايرانيان امري عادي است و هركدام، شأن نزولي و داستاني براي خود دارد كه ناشي از رخدادي تاريخي يا تجربه اجتماعي فراگيري است. مانند اينكه به ماجراي حضرت رسول اكرم بازمي‌گردد، وقتي زني كودك خود را نزد آن حضرت برد تا او را از خوردن خرما منع كند و پيامبر به آن زن گفت فردا بيا تا چنين كنم. وقتي فردا پيامبر كودك را از خوردن خرما منع كرد، در مقابل پرسش زن كه چرا همين كار را ديروز نكرديد پاسخ داد كه من خود ديروز خرما خورده بودم و چگونه مي‌توانستم كاري كه خود انجام داده‌ام بر ديگري منع كنم؟ و از اينجا در زبان ما مثلي پديد آمد كه «رطب خورده منع رطب كي كند»؟ از اين‌گونه مثل‌ها بسيار داريم كه مرحوم دهخدا بسياري از آنها را در كتاب امثال و حكم گردآورده و داستان هر يك را هم نقل كرده كه بسيار خواندني است و خيلي‌ها از اين مثل‌ها در گفتار يا نوشتار خود بهره مي‌برند كه بعضي‌هايش بسيار پركاربرد هم هست. يكي از اين مثل‌هاي پركاربرد، ضرب‌المثل «حرمت امامزاده به متولي آن است» هست كه ممكن است در گفتار به اين شكل استفاده شود كه «واي به روزي كه متولي، حرمت امامزاده را نگه ندارد» كه اشاره به همان مثل است. وقتي به اين مثل‌ها نگاهي جدي‌تر مي‌اندازيم، يك جورهايي، يكي تكميل‌كننده ديگري هم هست، مانند همان ضرب‌المثل رطب خورده منع رطب كي كند كه به داستان پيامبر برمي‌گردد. به اين وجه كه مي‌توان گفت از آنجايي كه پيامبر آمده بود تا مكارم اخلاق را در جامعه مستقر كند و متولي اين مكارم بود، نمي‌توانست ديگران را به رفتاري دعوت كند كه خود انجام نمي‌داد. يعني يك جورهايي اينكه پيامبر از منع خوردن خرما وقتي خود رطب خورده با ديگران سخن نمي‌گويد، براي تاكيد بر همان مكارم اخلاقي است كه خود متولي آن است. حالا فرض كنيد يك عده‌اي ديگران را به كاري دعوت يا از آن كار منع كنند و حتي گاهي به شديدترين شكل نيز چنين كنند و بعد خود اين امر را رعايت نكنند، مي‌شود همين حكايت ضرب‌المثل رطب خورده منع رطب كي كند يا واضح‌تر، همان حرمت امامزاده به متولي آن است. مثلا اگر يك نفر ديگران را به دليل عدم رعايت امر حكومت و ارزش‌هاي آن نكوهش مي‌كند و حتي در مواردي ممكن است براي اين عدم رعايت، به رفتار فيزيكي هم مبادرت كند، اگر خود امر حكومت را رعايت نكند، چه مي‌توان به او گفت؟ مثلا يكي پرچم حمايت از حاكميت بردارد و بعد خودش كاري خلاف شأن و امر حكومت انجام دهد. چنين كسي آيا مصداق همان دو ضرب‌المثل نيست؟ خودش امر حكومت را رعايت نكند و به ديگران بگويد شما رعايت كنيد؟ يا حرمت حاكميت را نگه ندارد و به ديگران بگويد حرمت نگه داريد؟ نمي‌شود كه رطب خورد و منع رطب كرد و نمي‌شود كه حرمت امامزاده را نگه نداشت و به ديگران گفت اين كارها چيست كه شما مي‌كنيد؟ درست مثل همين ماجراي نام‌گذاري خياباني به ياد استاد معزز مرحوم محمدرضا شجريان كه يك روز همين ساختار حكومت تصميم مي‌گيرد خياباني را به ياد او نام‌گذاري كند و روز ديگر عده‌اي هر چند اندك، با فراغ بال و با آسايش خاطر از اينكه كسي مانع آنان نخواهد شد، بيايند و نام خيابان را تغيير دهند و آن هم با اين ادعا كه ارزش‌هاي همين حاكميت را پاسداري مي‌كنند. خب با اين رفتار كه نمي‌شود به ديگران گفت شما حرمت نگه داريد. اينكه ديگر منع رطب خوردن نيست، دعوت به خوردن همه‌چيز با هم است، به‌خصوص از طرف آناني كه براي چنين رفتارهايي فضاي امن ايجاد مي‌كنند. يا دعوت به رعايت امر حكومت و رعايت ارزش‌هاي حاكم مي‌كنيم كه خود بايد بيشتر از هر كس اين امر را رعايت كنيم، يا وقتي خودمان آن را زير پا مي‌گذاريم، نمي‌توانيم از ديگران انتظار رعايت آن امر و ارزش را داشته باشيم. اين ديگر منع رطب نيست، دعوت به رطب‌خوري عمومي است. انگار بر سر كوچه ظرف خرما بگذاريم و ديگران را دعوت كنيم كه بياييد باهم براي زيرپا گذاشتن و فاتحه خواندن بر همه‌چيز خرما بخوريم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون