استاد و ماهيهاي سياه كوچولو
نوشين ساطعي
سال 1382 با توجه به علاقهمندياي كه به محيط زيست، حيات وحش و زيستگاهها داشتم، رشته محيط زيست را انتخاب كردم. تا ترم 3 و 4 كه درسهاي تخصصي شروع نشده بود، جسته و گريخته از برخي اساتيد ميشنيدم كه «محيط زيست، رشته زنانهاي نيست»؛ «اگر ميخواهيد كسب درآمد داشته باشيد، شاخههايي را انتخاب كنيد كه بازار كار خوبي داشته باشند و با توجه به جنسيتتان فضاي كاريتان فضاي اداري باشد». اين موضوع سبب شد ترمهاي اول دانشگاه احساس سرخوردگي داشته باشم چون علاقهمندي من محيط زيست طبيعي بود. ترم چهارم بود كه براي اولينبار سر كلاس پستانداران ايران به تدريس استاد هوشنگ ضيايي نشستم. از همان جلسات اول به اين نتيجه رسيدم كه اين كلاس و مطالبي كه داده ميشود همان چيزي است كه ميخواستم. ايشان تجربهها، ديدهها و شنيدههايشان در سالها فعاليت حرفهاي در حفاظت محيط زيست را در قالب خاطرات برايمان تعريف ميكردند و اينگونه آنها را به ما منتقل ميكردند. من، تشنه شنيدن بودم و مشتاق يادگيري. در كلاس زياد سوال ميپرسيدم؛ يك بار پس از سوالي كه مطرح كردم، استاد بيمقدمه از من خواستند براي جلسه بعد درباره فك خزري ارايه داشته باشم. روش ايشان نقش موثري در افزايش اعتماد به نفس من و افزايش علاقهام به اين رشته داشت. در آن سالهاي ابتدايي دهه 80 بازديدهاي علمي برايمان تدارك ميديدند كه به واسطه محدوديتهاي دانشگاه با بازرس و مقررات خاص خود همراه بود. اما آقاي ضيايي با وجود همه محدوديتها با جديت اصرار داشتند و تلاش ميكردند كه بازديدهاي علمي برگزار شوند . در سفر با استاد ضيايي ايشان خانمها را ترغيب و تشويق ميكردند همپاي آقايان مسيرهاي سخت بروند و نمونهبرداري كنند. گاه هم آخر هفتهها اعلام ميكردند كه خودشان براي يك پروژه خاصي عازم هستند و به همه دانشجويان اعلام ميكردند كه ميتوانيم به ايشان ملحق شويم. چنين شيوهاي اين فضا را براي ما مهيا ميكرد كه فارغ از فضاي بستهاي كه براي زنان وجود داشت اين تجربههاي ناب را كسب كنيم. آن زمان كه استاد ضيايي به عنوان مدير پروژه بينالمللي حفاظت از يوزپلنگ آسيايي انتخاب شدند، ما هنوز دانشجويشان بوديم و درس فنون مديريت حيات وحش را با ايشان داشتيم. يك روز در كلاس مطرح كردند كه هر كسي علاقهمند به همكاري در پروژه است به دفتر اكوتور مراجعه كند تا توضيحات بيشتر به آنها داده شود. ديدن مناطق و حيات وحش از نزديك براي من آرزو بود، زيرا در آن سالها غير از محيط بسته دانشگاه، خانمها براي ورود به مناطق تحت حفاظت محدوديتهاي زيادي داشتند و حالا جذابترين پيشنهاد ممكن از طرف استادم مطرح شده بود. من با تمام وجودم از اين پيشنهاد استقبال كردم. با چند همكلاسي به دفتر ايشان در اكوتور رفتيم و به زودي عضوي از پروژه شديم. برداشت ما اين بود كه مناطق را ميبينيم و راجع به يوز بيشتر ياد ميگيريم. اما خيلي زود متوجه شديم كه سبك مديريت آقاي ضيايي اين است كه همه چيز را از پايه ياد بگيريم. انگار دانشگاه دومي براي دانشجويان چه زن، چه مرد، چه تهراني و چه شهرستاني فراهم شده بود. در اين پروژه همواره در حال آموختن بوديم. آموختن هر آنچه در كار حفاظت مورد نياز بود، اعم از روشهاي صحرايي مديريت حيات وحش، كار با تجهيزات در فيلد، تعامل با محيطبانان، ارتباط موثر با جوامع محلي و ... از خصوصيات بارز آقاي ضيايي است كه اين جرات و جسارت را دارند كه دانشجويان علاقهمند را در هر مقطعي و سطحي در امر حفاظت دخيل كنند تا علاوه بر بالا رفتن اعتماد به نفس، تجربه عملي كسب كنند زيرا معتقدند محيط زيست چيزي نيست كه در چارچوب ساختمان بتوانيد ياد بگيريد بلكه يك كار عملي است. در پروژه حفاظت از يوزپلنگ آسيايي آقاي ضيايي فرصت معاشرت و آموختن از كارشناسان و خبرگان بينالمللي حفاظت را نيز براي ما فراهم كردند. ما دانشجويان قرار بود در پروژه و فعاليتهاي آن نظير سرشماري و بررسي زيستگاهها و... كمك كنيم شيوه مديريتي مهندس ضيايي كه اغلب به دخترها بيشتر سخت ميگرفتند، باعث شد بسياري از مواقع دخترها آنقدر تجربه كسب كرده و اعتماد به نفس پيدا كنند كه خيلي راحت با محيطبانان تعامل و همكاري كنند؛ حتي در مناطق پرخطر نظير محل عبور قاچاقچيان بدون كمترين استرسي براي انجام وظايف پروژه حاضر شوند. ايشان ميگفتند شما آنقدر ميتوانيد توانمند باشيد و اعتماد به نفستان بالا برود كه فراتر از جنسيت در حفاظت تاثيرگذار باشيد. اين جرات و انگيزه دادن چيزي بود كه طي تمام اين سالها از سال 82 تاكنون از ايشان دور نشده و در انتقال آن به ما دريغ نكرده است. گاه كه دچار نااميدي شديم صحبت با ايشان باعث شد نيروي محركه جديدي به ما تزريق شود. ايشان اعتقاد دارند اگر يك ماهي سياه كوچولو به دريا راه پيدا كند من رسالتم را به درستي انجام دادهام و امروزه ماهيهاي سياه كوچولوي زيادي هستند كه يا خودشان استاد دانشگاه هستند يا در پروژههاي بينالمللي و ملي فعاليت ميكنند يا در سمت مديركلي استانها هستند. ايشان به من انگيزه دادند براي هدفي كه به آن باور داشتم 5سال در يك روستا (قلعه بالا) خانه بگيرم و بين مردم بومي زندگي كنم. تاثيرات آموزشهاي استاد ضيايي نه تنها در زندگي حرفهاي بلكه در زندگي شخصي من نيز مثبت بوده است. از اين رو هميشه دلم ميخواست بينشي كه نسبت به زندگي، حفظ محيط زيست و سرزمينمان ايران دارند را نه تنها براي همنسلانم بلكه حتي براي نسلهاي آينده حفظ كنم و به درستي انتقال دهم از اين رو در حال ساخت فيلم مستندي از ايشان هستم كه مراحل آخر آن در حال اجراست و به زودي رونمايي خواهد شد.