خداحافظ آقاي اصيل
كيوان كثيريان
باز هم يكي ديگر از قبيله فرهنگ بار سفر بست. اصغر عبداللهي؛ داستاننويسي كه عاشق نوشتن بود. از آن آدمهاي ناب كه نوشتن برايش مهم بود، قصه برايش مهم بود. چند مجموعه داستان منتشر كرد كه آخري، همين «هاملت در نمنم باران» است كه سال ۹۹ چاپ شد. آنقدر فيلمنامه نوشت و ساختند كه بيآنكه خيليها نامش را بدانند، بخشي از خاطرات تصويري شان را مديون او هستند. دهها فيلم با فيلمنامههاي او ساخته شد. از «حريم مهرورزي» و «جهيزيه براي رباب» بگير تا «خانه خلوت» و «بندر مهآلود» و «از خواهران غريب» و «بهخاطر هانيه» و «غريبانه» بگير تا «مرسدس» و «باران و بومي» بنياعتماد و «خداحافظي طولاني». عبداللهي اين آخريها وسوسه فيلمسازي را هم جدي گرفت و يكبار امتحانش كرد؛ «يك قناري يك كلاغ» كه خوشبختانه اين اواخر از محاق درآمد، اكران محدود شد و او نمايش آن را بر پرده ديد. شصت و پنج سال سني نيست كه يك نويسنده كه حتما هنوز كلي ايده و طرح ناتمام در ذهن و در كشوي ميزش دارد، قلمش را زمين بگذارد. اما زمانه بيرحم اين حرفها سرش نميشود. بيوقفه غافلگيرمان ميكند و آدمهاي نازنين را از ما ميگيرد. اين بار بايد با نبودن اصغر عبداللهي و خداحافظي طولانياش كنار بياييم. روحت آرام آقا، آقاي اصيل، آقاي ناب.