مرگ در ارتفاعات پايتخت
فاطمه باباخاني
بيرون همه جا در لايهاي از برف پيچيده شده، از پنجره پناهگاه شيرپلا تنها چيزي كه ديده ميشود سفيدي برف بر كوههاست. صبح روز بعد گروه شروع به بالا رفتن از سربالايي ميكند. به پناهگاه اميري نرسيده باد زياد ميشود و شلاقي از برفهاي ريز پوست صورت را ميسوزاند. ميلههاي كوبيده به صخرهها تنها راهنماياني هستند كه كوهنوردان خسته و تاشده را به سمت قله هدايت ميكنند. به ايستگاه 5 كه ميرسند خبردار ميشوند كه اين باد و برف سه كشته برجاي گذاشته؛ يكي از آنها فردي است كه بدون تجهيزات پيست اسكي رفته، دومي كوهنوردي كه كنار سنگي چمباتمه زده پيدا شده و با كيسه خوابش او را به پايين آوردهاند و نفر سومي هم كوهنورد بوده. ساعت حوالي 3 عصر است و اسكيسواران و معدود كوهنوردان همه در انتظار... اين تصوير براي كساني كه صعود زمستانه به كوههاي شمال تهران داشتهاند، آشناست. كوههاي شمال تهران سالهاست كه قرباني ميگيرد، همچنانكه روزهاي پاياني هفته پيش هم چند نفر از كوهنوردانمان را در حادثهاي مشابه از دست داديم. در چنين حوادثي معمولا افراد از خود ميپرسند چرا به گزارشهاي هواشناسي توجه نشده و هزار سوال و نقد ديگر. اغلب كساني كه چنين پرسشهايي را مطرح ميكنند كمتر تجربه كوهنوردي مداوم در شمال تهران و به ويژه صعود از قلههاي آن را دارند، مسيرهايي شلوغ كه گاه طعنه به خيابانهاي شلوغ شهر و نزديكي به تهران هم بيشتر به اين تصور دامن ميزند كه خطري آنها را تهديد نميكند و به صرف بروز حادثه ميتوانند به سرعت خود را از وضعيت دشوار و بغرنج رها كنند. با وجود بيشترين تعداد قربانيان حوادث كوهنوردي به ندرت شاهد ساخت برنامه يا مستند يا تهيه فيلم كوتاه يا بلند در اين زمينه هستيم، كمتر كساني هستند كه به خطرهاي جدي صعودهاي زمستانه در اطراف تهران آگاه باشند، چند سال يكبار حادثهاي با تعداد كشتههاي بالا رخ ميدهد، هر مسوولي تلاش ميكند بگويد تمام اقدامات لازم را انجام داده است، در نهايت هم همه ميپرسند چرا كوهنوردان بيتوجه به هواشناسي چنين مسيرهايي را انتخاب كردهاند، تب حادثه كه خوابيد برنامههاي آموزشي و ترويجي هم به فراموشي سپرده ميشوند تا حادثهاي ديگر كه خانوادههايي داغدار شوند.