گفتوگوي «اعتماد» با محمدجواد حقشناس
يكي از سه كانديداي «اعتماد ملي» براي انتخابات رياستجمهوري:
اصلاحطلبان به جاي انتظار حاكميت و رقيب، زمين بازي را تعريف كنند
هنوز دود سفيد از جلسات مذاكره اصلاحطلبان خارج نشده است. با اين حال احزاب اصلاحطلب تلاش خود را دوچندان كرده و سعي دارند خود را فعال نگه دارند. بهتازگي حزب «اعتماد ملي» هم 3 گزينه احتمالي براي كانديداتوري رياستجمهوري مطرح كرده است. الياس حضرتي، قائممقام حزب اعتماد ملي بهتازگي به اعتمادآنلاين گفته بود كه ابراهيم اميني، محمدجواد حقشناس و محمدعلي افشاني سه گزينه اين تشكل سياسي براي كانديداتوري در انتخابات 1400 هستند. اين در حالي است كه مذاكرات در شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات براي تاسيس سازوكاري جديد به منظور اجماعسازي ميان احزاب و اشخاص اصلاحطلب در حال پيگيري است تا درنهايت بتوانند به كانديداي واحد در انتخابات پيشرو برسند. برخي احزاب اصلاحطلب اما همزمان تاكيد دارند كه بهتر است تا نهايي شدن تصميمات شوراي هماهنگي، كانديداي خود را معرفي كنند تا دستكم بخشي از مسير را طي كرده باشند. محمدجواد حقشناس عضو فعلي شوراي شهر تهران كه از قضا نامش به عنوان يكي از گزينههاي حزب اعتماد ملي براي انتخابات رياستجمهوري مطرح شده اما معتقد است كه چندان نيازي به اين نهاد اجماعساز نيست و اين نهاد نميتواند موثر باشد.
بسياري از چهرههاي سياسي تاكيد دارند چنانچه شرايط فعلي استمرار يابد، در انتخابات رياستجمهوري پيشرو، مشاركت مردم پايين خواهد بود؛ نظر شما در اين رابطه چيست؟
اگر بخواهيم در وضع موجود انتخابات برگزار كنيم، با اين نگاه موافقم. چراكه نوعي يأس و دلخوري ميان مردم وجود دارد. رويكردهايي كه در نظام سياسي جريان دارد، بر مشاركت مردم اثر منفي گذاشته و عملا كاهش قدرت صندوقهاي راي را رقم زده است. ما عملا شاهد ريزش آراي مردم در روند انتخابات بوديم و شايد اوج اين ماجرا به انتخابات مجلسي كه امروز سر كار هستند، معطوف باشد. متاسفانه در انتخابات مجلس يازدهم نسبت به تمام دورههاي پيشين انتخابات، شاهد كمترين مشاركت و بيشترين ريزش آرا بوديم و انتظار ميرفت با توجه به وضعيتي كه پيش آمده، نظام سياسي نسبت به تبعات و آثار اين كاهش مشاركت حساسيت نشان بدهد و به فكر راه چاره باشد. اما متاسفانه اين اتفاق تاكنون رخ نداده و اگر اوضاع بر همين منوال باشد، احتمال اينكه شاهد تغيير در وضع مشاركت بوده و مشاركت افزايش يابد، بسيار كم است. اگرچه انتخابات رياستجمهوري از اين بابت كه همزمان با انتخابات شوراها برگزار ميشود، در مقايسه با انتخابات مجلس رونق بهتري دارد و فكر ميكنم شاهد افزايش 10درصدي نسبت به انتخابات مجلس باشيم.
راه افزايش مشاركت در انتخابات پيش رو چيست؟
اگر انتخابات به سمت رقابتي بودن پيش برود و شوراي نگهبان و نهادهاي ناظر تلاش نكنند با قرائتي كه از جايگاه نظارتي خود دارند و از آن به عنوان استصواب ياد ميشود، موجبات كاهش انگيزه حضور مردم را فراهم كنند، فكر ميكنم كه مشاركت مردم هم افزايش يابد و تا حدودي اميد به صندوقهاي راي بازميگردد.
فارغ از بحث مشاركت، وضعيت اصلاحطلبان را كه به نظر ميرسد در نوعي بلاتكليفي نسبت به انتخابات 1400 به سر ميبرند، چطور ميبينيد؟
نقد جدي در اين بخش به احزاب اصلاحطلب وارد است. به اين خاطر كه در سالهاي اخير، مردم اين فرصت را در اختيار جريان اصلاحات قرار دادند. اما به نظر ميرسد كه آنان جنگندگي لازم و تلاش حداكثري را براي اينكه بتوانند همچنان اين جايگاه را حفظ كنند، به كار نبستند و الان تاثيرگذاري گذشته را ندارند. من از اين بابت نمره قابلقبولي به جريان اصلاحطلب نميدهم. به نظر ميرسد كه احزاب اصلاحطلب بايد چندان جديتر به اين مساله فكر كنند. اينكه به هر حال فرصتها در حال از دست رفتن است. به نظرم بيعملي و بيانگيزگي درد جدي اين روزهاي اصلاحات است. اين وادادگي هيچ كمكي به اين جريان نميكند و روزبهروز موقعيت جريان اصلاحطلب را نزد مردم تنزل ميدهد. بنابراين فكر ميكنم اگر فضا و فرصتي كه جريان اصلاحات در ذات خود دارد، با تلاش و جديت و با ارايه حرف و سخن تازه و برقراري پيوندي عميق و جدي با بدنه اصلاحطلبي و مردم به كار گرفته شود، به خوبي ميتوان از اين فرصت اندك باقيمانده استفاده كرد. اصلاحطلبان ميتوانند بار ديگر مردم را براي حضور در پاي صندوق راي قانع كنند. پيشنهادم اين است كه حضور فعالي در عرصه سياست داشته باشند. اين كار نيازمند تلاش و كوشش حداكثري است و بايد قدر زمان و فرصتها را بدانند. بايد نگران تهديدهايي پيش روي ايران باشيم. اين تهديدها ممكن است كشور و مردم را در معرض آسيب جدي قرار دهد. اينها جزو لاينفك بستهاي است كه ميتواند منجر به مجموعهاي از تحركات سياسي در جامعه ايران شود.
فكر ميكنيد با اين سازوكار جديدي كه در راستاي اجماعسازي در حال شكلگيري است، بتوانيد نسبت به معرفي كانديداي واحد به نتيجه برسيد؟
بايد درنظر داشت كه حضور در انتخابات بهماهو حضور در انتخابات، چندان واجد ارزش نيست. آنچه انتخابات را مهم ميكند و موجب حضور مردم ميشود، تلاشي است كه بايد معطوف به گرفتن جايگاه موردنظر در فضاي انتخاباتي باشد. اگر هدف اين باشد و تاكتيكهاي انتخاباتي به هدف اساسي ضربه بزند و عملا باعث تكرار اتفاقات سال 84 شود، ميتوان گفت كه وضعيت مطلوبي نداريم. بايد مديريتي هوشمند پاي كار باشد كه در گام نخست تمام احزاب اصلاحطلب آنچه را در نتيجه تجارب ارزشمند حزبي خود يا سرمايههاي مديريتي و انساني پرورشيافته در احزاب خود دارند، وارد ميدان كنند. بايد درون همين احزاب رقابت و نقد جدي صورت گيرد تا نيرويي با حداكثر توانايي، از همه مراحل رقابت عبور كند و به عرصه نهايي كارزار برسد. مانند مسابقات فوتبال كه ميبينيم رقابت را در سطوح مختلف شروع ميكنند و درنهايت به ليگ برتر ميرسند. در حال حاضر نيز زمان مناسبي است و من فكر ميكنم احزاب به جاي انتظار براي شكلگيري نهاد اجماعساز كه جز ضعف احزاب معناي ديگري ندارد، وارد فضاي رقابتي شوند. احزاب بايد وارد فضاي رقابتي درون جريان اصلاحطلبي شوند. ديدگاهها را منتشر كنند. مناظرههاي درونجبههاي برگزار كنند. برنامههايشان را براي اداره بهينه كشور ارايه كنند. در اين مدتي هم كه اين فعاليتها در حال انجام است، سازوكار مناسب براي اداره اين رقابت تدوين شود. چندان هم نياز به نهاد اجماعساز ندارند. شايد نياز به يك فرمول باشد كه مورد توافق احزاب اصلاحطلب قرار گيرد. شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات نهادي قديمي است كه سابقه بيش از 2 دهه فعاليت دارد و پس از انتخابات نيز ميتواند روي چنين فرمولي كار كند و آن را به ثمر برساند و بعد هم از چهرههاي شاخص و بزرگان جريان اصلاحات نظر بخواهد. ولي به نظرم در حوزه انتخابات رياستجمهوري كاري از آن نهاد ساخته نيست. شايد در مجلس يا شورا بهخاطر تكثر نيروها، چنين نهادي موضوعيت داشته باشد اما وقتي به انتخابات رياستجمهوري ميرسيم، اين فضاي كشور و خواست مردم است كه تعيينكننده خواهد بود. نگرش چارچوبي كه حاكميت براي تعيين زمين بازي دارد، اهميت دارد و اينجاست كه نهايتا چهرههاي معدودي از فعالان سياسي ميتوانند وارد رقابت شوند و به نظرم مردم بهترين داوراني هستند كه ميتوانند به عنوان صاحبان اصلي تشخيص، در اين حوزه گام بردارند و نتيجه را عملي كنند.
با اين حساب اصلاحطلبان بايد چه كنند؟
در حال حاضر بزرگترين نقد به اصلاحطلبان اين است كه بهشدت در مسير كشتن وقت عمل ميكنند و به نوعي منتظرند كه حاكميت يا جريان رقيب چه بازي را براي آنان رقم ميزند. من فكر ميكنم فارغ از آن بايد زمين اصلي را مردم بدانيم. جريان اصلاحات بايد صريح و عريان وارد گفتوگو با مردم شود و نيازهاي مردم را موردتوجه قرار دهد. اصلاحطلبان بايد برنامه خود را براي برونرفت از بحران به مردم ارايه كنند و تنها اينگونه است كه خواهند توانست فضاي انتخابات را در اختيار بگيرند و به جاي اينكه رقيب زمين بازي را برايشان تعريف كند، خود اصلاحطلبان راسا اقدام به تعريف زمين بازي كنند.