• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4837 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۰ دي

نگذاريم زشتي غالب شود

نيوشا طبيبي

 بعضي از خانه‌ها منظم و مرتب هستند و بعضي از خانه‌ها نامنظم. بعضي از شهرها زيبا و پاكيزه و منظم هستند و برخي نامنظم و كثيف و زشت. قطعا ساكنان خانه‌ها و شهرهاي زشت نمي‌خواهند محل زندگي‌شان جلوه‌اي ناخوشايند و بي‌نظم و كثيف داشته باشد. اما يك چيز ساده سبب بروز چنين پديده‌اي مي‌شود: عادت. اگر به بدي‌ها و زشتي‌ها عادت كنيم، ديگر آنها را نمي‌بينيم يا ديدن‌شان براي ما عادي مي‌شود. چندين سال پيش كه تهران سيستم مرتب و منظمي براي جمع‌آوري زباله نداشت، ديدن انبوه زباله‌هاي تلنبار شده در حالي كه شيرابه آنها راه افتاده، عادي بود. كسي جا نمي‌خورد، اعتراضي نمي‌كرد. حتي زباله‌هاي بيمارستاني را بيرون در پشتي بيمارستان روي هم مي‌ريختند تا ماشين شهرداري بيايد و ببرد. اما امروز ديدن چنين صحنه‌اي باعث تعجب شهروندان مي‌شود. اگر صبح زباله‌ها را پراكنده جلوي در خانه‌شان ببينند، معمولا بلافاصله با شهرداري تماس مي‌گيرند و اعتراض مي‌كنند.
در سال‌هايي كه سيل حوادث و رخدادها و جنگ و گرفتاري، مردم و حكومت را درگير كرده بود و ديگر فرصتي براي پرداختن به اين امور نبود، عده‌اي «بساز و بفروش» خانه‌هاي مكعبي زشت و بدگل را علم كردند و به مردم فروختند. 
اين ساختمان‌ها، قوطي‌هاي آجري و بتني بد هيبتي بودند كه ظرافت و زيبايي را از شهرهاي ايران گرفتند. چشم ما به ديدن آنها چنان خو گرفت كه ديگر قامت‌هاي ناموزون آنها آزارمان نمي‌داد و نمي‌دهد. از ياد برديم كه در خانه ايراني چه ظرافت‌هايي به كار مي‌رفته تا آسايش ساكنان و همسايه‌ها مهيا شود. چه تمهيداتي به كار مي‌رفته تا هر كه نظر به گوشه‌اي از خانه مي‌كند، حالش خوش شود. گلدان، حوض كوچك آبي، باغچه‌اي ولو به قد غربيل، حال ساكنان و همسايه‌ها و اهل محل را بهتر مي‌كرد. مردم را با يكديگر دلسوزتر و مهربان‌تر مي‌كرد. آپارتمان‌هاي قوطي كبريتي اما، جاهايي بودند كه ساكنان‌شان در نزاعي پايان‌ناپذير حق خود را مي‌خواستند بگيرند. در حالي كه حق هر دو طرف دعوا را سازنده و فروشنده و دلال خورده و در رفته بودند! 
زشتي‌ها در همهمه‌ها و دعواها گم مي‌شد. اين قفس‌هاي كوچك و ساختمان‌هاي بويناك و تنگ و ترش فقط مكان‌هايي بودند كه همسايه به همسايه يادآوري مي‌كرد: «تو فرهنگ آپارتمان‌نشيني نداري!» 
گويي فرهنگ آپارتمان‌نشيني چيزي غير از مهرباني كردن و گذشت كردن بود، همان خصايصي كه از چند هزار سال پيش در ايراني تعبيه شده و اتفاقا در سوداي رسيدن به تمدن مدرن رنگ باخته بود. اين زشتي‌ها هم عادت شدند و هم شيوه معمول زندگي.
زشتي‌هايي كه به آنها ممكن است عادت كنيم فقط منحصر به در و ديوار و زباله و ساختمان و كالبد شهر نيست. طعم‌هاي بد، خوراك‌هاي بد مزه پرضرر كه به نام پيتزا و برگر و اسنك و فست‌فود بر سر سفره‌هاي ما جا خوش كردند، از همان زشتي‌هايي بودند كه عادي شدند. بوي دود گازوييل و صداي نابهنجار موتورها و شنيدن دروغ و ديدن دغل‌بازي هم از زشتي‌هايي بودند كه نزد ما رفته‌رفته عادي شدند. شنيدن موسيقي سخيف و ديدن فيلم‌هاي بي‌ارزش كه سطح سليقه‌مان را به قهقرا بردند از همان زشتي‌هايي هستند كه با آنها كنار آمده‌ايم.
عرض من اين است كه زير بار زشتي نرويم. بي‌نق زدن و شكايت كردن، نابساماني‌ها را ببينيم، نگذاريم كه روح و ديده ما با آنها خو بگيرند. اگر كاري از دست ما بر نمي‌آيد، حداقل اجازه ندهيم رندها پديده‌ها را از معناي اصلي خارج كنند (سياه را سفيد جلوه دهند): كلاهبرداري، كلاهبرداري است؛ دست در جيب مردم كردن است، خلاف است، اگر عده‌اي اصرار دارند كه كلاهبرداري را به «زرنگي» تعبير كنند يا نام ديگري بر آن بگذارند، يحتمل ريگي به كفش دارند. هزار مثال ديگر از اين تقليل دادن‌ها و قلب كردن‌ها مي‌توانيد پيدا كنيد. عده‌اي سعي دارند ما را به ديدن بدي‌ها عادت دهند. نام ديگري بر زشتي‌ها بگذارند تا كارشان به راه شود. ما بايد در همين روزها و ساعت‌هايي كه گرفتاري و سختي نفس‌مان را گرفته، حواس‌مان را جمع كنيم و نگذاريم زشتي غالب شود. زشتكاران مترصد همين فرصت‌ها هستند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون