زندگي سيمون دوبوار
مرتضي ميرحسيني
اگر حرفهايش در كتاب خاطرات دختري وظيفهشناس را بپذيريم، معصوميت كودكانه و ايمان دينياش را در گذر از نوجواني از دست داد و در مواجهه مستقيم با اولين تجربيات جدي زندگي، به بياعتباري آموزهها و پندهاي مادرش پي برد و به آنها پشت كرد. اين آرزو را كه روزي راهبه شود كنار گذاشت و نويسنده شدن را انتخاب كرد.
سالهاي پاياني نوجوانياش در فقر گذشت و او بعد از مدتي آزمون و خطا، به اميد دستيابي به استقلال مالي، شغل معلمي را انتخاب كرد. زمان فراگيري اين حرفه در دانشسراي مقدماتي پاريس بود كه با ژان پل سارتر آشنا شد و به حلقه دوستان نزديك او پيوست.
«آنها قوانين و نظم بورژوازي را مسخره ميكردند... هرگونه بادكنك ايدهآليستي را با سيخونك سوراخ ميكردند... مصمم بودند ثابت كنند كه انسان روحي متعالي نيست بلكه كالبدي است مركب از گوشت و پوست كه تحت فشار نيازهاي جسمي بيامان، درگير ماجرايي وحشيانه به نام زندگي است.»
رابطه عاطفي و عاشقانهاش با سارتر هم پرفراز و نشيب بود و هم شايد تا حدي عجيب و نامتعارف و البته نه هميشه توأم با وفاداري (حتي اگر آنچه را كه برخي زندگينامهنويسان دوبوار نوشتهاند اغراقآميز بدانيم، باز سايه مسائلي مثل سوءاستفاده از دختران نوجوان و بعد صدور حكم منع تدريس براي او به همين جرم، بر زندگياش سنگيني ميكند.)
گويا اين دو هرگز ازدواج نكردند، اما زندگي مشتركشان تا پايان عمر سارتر (بهار 1980) ادامه يافت. آنها براي دورهاي نسبتا طولاني، دو چهره محوري جريان روشنفكري فرانسه بودند و هر كدامشان به سهم خود بر چند نسل از روشنفكران آن روزگار تاثير گذاشتند.
فهرست بلندبالايي از آثار دوبوار وجود دارد كه حداقل 20 عنوان كتاب - و رمان مشهوري مثل ماندارينها (سال انتشار: 1954) - در آن ديده ميشود، اما ما معمولا نامش را با مهمترين كتابي كه نوشت- يعني جنس دوم (سال انتشار: 1949)- به خاطر ميآوريم.
دوبوار در آن بسياري از خطوط قرمز زمانهاش را زير پا گذاشت و از اين رو از سوي برخي محافل به وقاحت و دريدگي متهم شد و حتي شماري از دوستان نزديكش را هم از دست داد. كتاب البته كتاب پرفروشي شد و نوشتهاند كه فقط در همان هفته نخست، بيشتر از 22 هزار نسخه از آن فروش رفت.
جنس دوم به زبانهاي ديگر هم ترجمه و در كشورهاي ديگري كه امكان انتشارش وجود داشت، منتشر شد.
اين كتاب چه همان زمان و چه بعدها مدافعان و مخالفان راسخي پيدا كرد و حتي امروزه برخي فمينيستهاي عصر ما هم آن را متني زنستيزانه ميدانند كه متأثر از نگاه مردانه به زنان نوشته شده است. اما از نظر تاريخي، حق با بتينا آپتكر است كه ميگويد تا پيش از نويسندگاني مثل دوبوار و انتشار كتابهايي همچون جنس دوم «يك زن واژگان چنداني در اختيار نداشت تا احساسات سربسته خود را درباره بيعدالتي به زبان بياورد.» سيمون دوبوار زمستان 1908 در چنين روزي در پاريس متولد شد، 78 سال عمر كرد، بهار 1986 در همان زادگاهش از دنيا رفت و كنار سارتر به خاك سپرده شد.