از اسلام تا مسلماني (۶)
محمد جواد حجتي كرماني
از انقلاب تا انقلابيگري
همه از درد ميگويند
دوا كو؟ - «آشتي ملي»
عنوان امروز اين سلسله مقالات را يكبار ديگر شايد بدون پاسخ نوشتهام. اكنون همراه پاسخ مينويسم و به داوري خوانندگان دردمند كه در پي درمانند، ميگذارم. به نظر قاصر اين كمترين، «ام الامراض» اين انقلاب، «اختلاف است و درماني جز «آشتي ملي» ندارد. من دليل دارم: هر چيزي را با ضد آن ميتوان شناخت. همه ما در انقلاب بودهايم و بدون هيچگونه اختلافنظري شهادت ميدهيم كه «وحدت ملي» و هماهنگي كاملي كه در پيروزي انقلاب تحت رهبري حضرت امام خميني(ره) داشتيم، باعث پيروزي ما شد. هيچ كس در اين شكي ندارد... اما اين وحدت، منحصر به وحدت روحانيت و مبارزين سابق نبود، همه آمدند؛ از ديندار و بيدين، از نمازخوان و بينماز، از خانمهاي محجبه تا خانمهاي بيحجاب، از ناسيوناليستها و مليون، از كمونيستها و ماركسيستها، از شهري و دهاتي، از اداري و ارتشي، از مرد و زن و پير و جوان و بالاخره از هم مسلمان و زرتشتي و مسيحي و كليمي... 1 اين عامل پيروزي، يعني وحدت عام و شامل و كامل، پس از پيروزي دچار خلل شده... اول خيلي آرام و در سطوح بالاي مديريت آغاز شد. اختلافات فراموشنشدني ايام دولت موقت و نيز ايام رياستجمهوري رييسجمهور معزول و اختلافات در مهمترين مساله درگير كشور كه از سوي بزرگترين دشمن انقلاب، صدام و صداميان...2 از كساني كه در سياست اداره جنگ اطلاعاتي دارند، بپرسيد... كه صدها من كاغذ شود.
... اينها اختلافات اوليه بود و در حكم بذرهايي بود كه در سطوح بالاي انقلاب و دستاندركاران اصلي سياسي و نظامي كاشته شد. بعد از جنگ هم همه ما شاهد دوران «سازندگي» و پس از آن، دوران «اصلاحات» بوديم كه در هر دو دوره، با وصف شور و نشاط اوليه «سازندگي» و «اصلاحات»، كم نبودند كساني كه ساز مخالف ميزدند و تا ميتوانستند در كار دولت، اخلال ميكردند و با وصف اقبال مردم و آمار بالاي انتخابات در اين دورانها - كه پارهايشان «ركوردشكن» بودند - اين دولتها چه به خاطر اشتباهات و اختلافات داخلي و چه به خاطر كارشكنيهاي داخلي و خارجي (ايراني و غيرايراني) به پايان آمدند و دوره هشت ساله «مهرورزي» رسيد و يك آدم مردمي برخاسته از متن مردم، ولي ناآگاه و بيتجربه و صفر كيلومتر (به نظر من با انگيزه خدمت، ولي ناآگاه از سياست و اقتصاد) بر سر كار آمد. دوره اول آقاي احمدينژاد و ناآگاهي و كارناداني و ضايع شدن ثروت ملي و تشديد دشمنيهاي داخلي و خارجي و آنچه همگان از آن آگاهند، كاسه صبر آگاهانه جامعه را لبريز كرد و درصدد برآمدند كه كاري بكنند كه آن هم به خاطر همان اختلافات مزمن و ريشهدار اوايل انقلاب، به فتنه دوسويه ۸۸ انجاميد و بدترين و فاجعهترين ايام تاريخ انقلاب را رقم زد... از دوران دوم دولت «مهروزي» نميگويم و از بيان و تشريح دوره هشت ساله جديد كه چند ماهي بيشتر به پايانش نمانده است، صرفنظر ميكنيم.
شما «رصد» كنيد و محاسبه كنيد كه در اين چهار دهه كه به اجمال به آن اشاره كردم، هيچ روز و ماه و سالي بر ما نگذشته كه با هم دعوا و نزاع و اختلاف و دودستگي و چنددستي و بلوا و غوغا و يكديگرزني و تحريك و تبليغ عليه يكديگر نداشته باشيم... بيش از اين دردسرتان ندهم: «بذر»هاي نخستين نزاع و دعوا و اختلاف در سالهاي اوليه انقلاب، هر روز و هر ماه و هر سال رشد كرد تا به «تنه»اي نيرومند و سخت تبديل شد. تنهاي بدقواره و سخت و ناهموار و زشت و زمخت كه كل اين «شجره ملعونه» از آب اختلافات و دشمنيهاي داخلي و دروغ و تهمت و شعارهاي تفرقهافكنانه و دشمنيساز، آبياري ميشد... اين درخت كهن، از بيرون هم سخت، آبياري ميشد و دشمنان هم تا ميتوانستند به آن، آب، ميدادند (و ميدهند).
اگر آنچه را تا به حال نوشتم مورد قبول است3 و اگر «ام الامراض» و بيماريهاي اقتصادي و سياسي و داخلي و خارجي انقلاب، نزاع و اختلاف است، پس به من بگوييد: چه چارهاي جز تجديد بناي فرسوده و ويران شده پيروزي شكوهمندمان باقي مانده است؟ اين است كه اين قلم در پايان سال ۸۹ در روزنامه اطلاعات تحت عنوان «سال ۹۰ دقيقه ۹۰ براي آشتي ملي» مقالهاي نوشته و چند صفحه هم به عنوان «منشور آشتي ملي» به حضور رهبر گرانقدر انقلاب تقديم كرد. در پي نشر اين مقاله كساني چون مرحوم دكتر يزدي - رحمه الله عليه - و ديگراني هم قلم زدند و گاهي هم از زبان سران قوم به همين نام «آشتي ملي» يا «وحدت» يا «انسجام» و تعبيراتي مشابه عنوان شد اما در متن سياست و كاركرد كارپردازان سياسي كشور، جز تشديد اختلاف و نزاع در گفتار و كردار مشاهده نشد...
كلام آخر؛ در يك يادداشت، در پي يادآوري كساني كه ميگفتند بازگشت به وحدت تاريخساز پيروزيبخش ۲۲ بهمن ۵۷ يك روياست و شدني نيست، نوشتم كه اين «رويا» تنها و تنها با تعبير عملي «يوسف مصر انقلاب اسلامي» شدني است و تنها راهحل مشكلات داخلي اين است كه با اعلام «آشتي ملي» و عفو عمومي و دعوت عام از همه احزاب و گروهها و افراد سوار بر قطار انقلاب و «پيادهشدگان» يا «راندهشدگان» براي تجديد بناي ويران شده وحدت عام ملي از سوي رهبر انقلاب، به كينهها و دعواها و جنجالها و شعارها و غوغاگريها و فحشها و تهمتها و دشمنآفرينيهاي داخلي و خارجي خاتمه داده شود و اختلافافكنان و شعارچيان و دروغپراكنان و تهمتزنان و غوغاييان و بلواگراني كه فضاي كشور را كه از داد و فرياد و دعوا و دروغ و تهمت و هتك حرمت آكندهاند، بر جاي خود نشانده شوند و نهي از منكر شوند و چه منكري بالاتر از آنچه فضاي كشور را از جدايي و ناسازگاري و ناكارآمدي و بالاخره عقبگرد و تبعيض طبقاتي و فقر و فاقه فراگير طبقات فرودست پر كرده است، وجود دارد؟ نهي از منكر تنها با قدرت ممكن است و اكنون لطف و مرحمت الهي شامل حال رهبر انقلاب شده و تنها معظمله، اين قدرت را دارند كه افراد و گروهها و گرايشهاي گوناگون و حتي متضاد را به «آشتي ملي» فرا خوانند و دهان ياوهگويان و تهمتزنان و دشمنسازان را ببندند و طرحي نو در اندازند و اعلام كنند «كشتيبان را سياستي در آمد» راه چاره است.
- طول عمر و دوام عزت و عظمت انقلاب و رهبر گرانقدر حضرت آيتالله خامنهاي را از درگاه باريتعالي مسالت دارم. به اميد الطاف پروردگار... والسلام
24/10/1399 - محمدجواد حجتي كرماني
بعدالتحرير
1- بسياري از مقولات كه خيلي هم عمده و اساسي بودند و بيانگر تفاوت و تناقض «اسلام» با «مسلماني» و «انقلاب» با «انقلابيگري» بود، ناگفته ماند... تا خدا چه خواهد و اين قلم چه توفيقي يابد.
2- اين مقالات براي روزنامه گرامي «اطلاعات» نوشته شده بود، به دليلي به روزنامه پرخواننده «اعتماد» داده شد. از عزيزان بزرگوار روزنامه اعتماد تشكر ميكنم كه با حقير همراهي كردند.
در مقاله مورخه 23/10/1399
- در جمله «هر روحاني و مصححي...»، به جاي مصححي، «معممي» درست است.
- در جمله «هر دو تصحيح كردهاند...»، به جاي تصحيح، «تصريح» درست است.
1- ما «شهيد» مسيحي و كليمي و زرتشتي داريم. بعضي در اطلاق شهيد بر غيرمسلمان، اشكال دارند و بعضيها هم از اصل اينكه كسي كه در ركاب امام معصوم(ع) كشته نشود، ترديد دارند (از نظر فقهي). خياباني به نام دكتر نجاتاللهي داريم كه مسلمان نبوده است. سهم افراد صالح و صادق و گروههايي كه بعدا محارب شدند را نبايد فراموش كنيم اگر آنها را هم «شهيد» بناميم، دور از انصاف نيست.
2- با پشتيباني عامه شرق و غرب، از مسكو گرفته تا لندن و واشنگتن و پاريس و اعوان و انصار ريز و درشت آنان.
3- به نظرم كسي منكر وقايعي كه نوشتم، نباشد. تنها در تفسير و تحليل و بيان عوامل اختلافات و درگيريها، اختلافنظر است كه هر فرد و گروه حواله به ديگري ميدهد. در حالي كه به مصداق «البليه اذا عمت طابت» همه ما از چپ و راست در آن شريك و سهيم هستيم.